خطبه حضرت زينب (سلام الله علیها) در شام

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) در شام

زمان حجم دانلود پخش
00:08:13 1.41 MB دانلود

شيخ صدوق از بزرگان بنى هاشم و ديگران روايت مى كند: چون امام سجاد عليه السلام و اهل بيت بر يزيد وارد شدند و سر امام حسين عليه السلام را آورده ، جلو يزيد در تشتى گذاشتند، با چوبى كه در دست داشت ، شروع كرد به زدن بر دندانهاى آن حضرت و اين اشعار را مى خواند: (لعبت هاشم بالملك ...) "بنى هاشم با حكومت بازى كردند، نه خبرى آمده و نه وحيى نازل شه است .كاش اجدادم كه در بدر شاهد بودند كه قوم خزرج از فرود آمدن تيغهاى تيز مى ناليدند، از خوشحالى چهره افروخته مى شدند و گفتند: اى يزيد! دستانت شل مباد! كيفر بدر را داديم و بدرى ديگر آفريديم و حساب ، برابر شد.از خندف نيستم اگر از فرزندان احمد، انتقام كارهايشان را نگيرم !" چون زينب آن صحنه را ديد، گريبان چاك زد و با صدايى سوزناك صدا زد: " يا حسين(علیه السلام) ! اى حبيب پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)! اى فرزند مكه و منا! اى زاده فاطمه زهرا(سلام الله علیها)! اى پسر محمد مصطفى(صلی الله علیه و آله و سلم) ! همه را گرياند." يزيد ساكت بود. سپس به پا ايستاد و نگاهى به مجلس افكند و شروع به خطابه كرد و در آغاز، كمالات پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را اظهار كرد و اعلام نمود كه : ما به رضاى الهى صابريم ، نه از روى بيم و وحشت . آنگاه چنين خطبه خواند: حمد براى پروردگار جهانيان . درود بر جدم سرور انبيا. راست فرمود خداى سبحان كه : (سرانجام آنان كه بد كردند، آن شد كه آيات الهى را تكذيب كردند و به مسخره گرفتند.) اى يزيد! آيا همين كه زمين و آسمان را بر ما تنگ گرفتى و ما را همچون اسيران به زنجير كشيدى و بر ما مسلط گشتى ، پنداشتى كه اين مايه خوارى ما در پيشگاه خدا و كرامت و منت خداوند بر رتوست و تو را نزد خدا احترام و منزلتى است ؟ از اين رو باد به دماغ افكندى و مغرورانه به ما نگاه انداختى و شادمانه و غافلانه بر مسند نشستى ، چون ديدى كه دنيا به كام تو و كارها برايت سامان يافته است و حكومتى را كه از آن ماست براى تو فراهم گشت ! آرامتر! اين قدر جاهلانه متاز! آيا سخن خدا را فراموش كردى كه فرمود: (كافران مپندارند كه چون مهلتشان داديم ، براى آنان نيك است ، بلكه تا بر گناهشان بيفزايند، و براى آنان عذابى خوار كننده است .) اى فرزند آزادشدگان ! آيا از عدالت است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده ها جا داده اى و دختران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را به اسيرى گرفته مى گردانى ، پرده هاى حرمتشان را دريده و چهره هاشان را آشكار ساخته اى و دشمنان ، آنان را شهر به شهر مى گردانند و مردم بيابانى و كوهستانى به آنان مى نگرند و دور و نزديك و غايب و حاضر و شريف و پست به چهره آنان چشم مى دوزند؛ نه از مردانشان سرپرستى دارند و نه از حاميانشان كسى هست . اين همه از روى طغيان تو بر خدا و انكارت نسبت به پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و دين خداست ، و از تو شگفت نيست . چگونه مى توان به مراقبت و دلسوزى كسى اميد داشت كه دهانش ، جگر شهيدان را دندان زده و دور افكنده و گوشتش از خون سعادتمندان روييده و پيوسته در ستيز با سرور رسولان ، لشكر آراسته و به جنگ برخاسته و به روى رسول خدا صلى الله عليه و آله شمشير كشيده است ؛ كسانى كه در انكار حق و پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) سر سخت تر و در دشمنى آشكارتر و نسبت به پروردگار، سر كشترند! اينها نتيجه كفر و كينه اى است كه از كشتگان بدر در دل داشته اند. پس در دشمنى با ما خاندان درنگ نمى كند كسى كه نگاهش به ما دشمنانه و كين توزانه است و كفر خود را به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آشكار مى سازد و بر زبان مى آورد و از روى خوشحالى نسبت به كشتن فرزندان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اسير كردن فرزندان او، گستاخانه و بى شرم ، پدران خود را صدا مى زند كه شادى كنند و به او دست مريزاد گويند! بر دندانهاى ابا عبدالله(علیه السلام) كه بوسه گاه پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بود، چوب مى زند و شادى در چهره اش آشكار است . به جانم سوگند اى يزيد! با ريختن خون سرور جوانان بهشت ، بر زخم ديرين نيشتر زدى و ريشه ما را بر آوردى و پدرانت را صدا زده با ريختن خون وى به نياكان مشركت تقرب جستى و پدرانت را صدا زدى به گمان آنكه صدايت را مى شنوند و بزودى آرزو خواهى كرد كه كاش دستانت شل و قطع مى شد و مادرت تو را نمى زاييد، وقتى كه ببينى به سوى خشم الهى مى روى و دشمنت رسول خدا صلى الله عليه و آله است . خدايا! حق ما را بستان و انتقام ما را از ظالمان بر ما بگير و خشم خود را بر آنان ببار كه خون ما را ريختند و آبروى ما را ريختند و حاميان را ما كشتند و حرمت ما را شكستند. اى يزيد! كار خود را كردى ، ولى جز پوست خود را ندريدى و جز گوشت خود را نبريدى . بزودى با همين گناه كه از كشتن فرزندان پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بر دوش دارى و حرمتشان را شكسته و خون عترتش را ريخته اى به حضور پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) وارد خواهى شد؛ آنگاه كه خداوند همه را جمع مى كند و پراكندگى هاشان را سامان مى بخشد و از ظلم كنندگان به ايشان انتقام مى گيرد در حقشان را از دشمنانشان مى ستاند. پس با كشتن آنان شادمان مباش (و مپندار آنان كه در راه خدا كشته شدند و مرده اند، بلكه نزد پروردگارشان زنده اند و روز مى خورند و به پاداشى كه خداوند از فضل خود به آنان داده است شادمانند) خدا براى تو بس است كه ولى و حاكم باشد و پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) دشمنت باشد و جبرئيل ، پشتيبان . زود است كه تو را بر گرده مسلمانان مسلط ساخت ، بداند كه پاداش بدى ابرى ظالمان است و كدام يك از شما جايگاهش بدتر و گمراهتر است . اينكه از قدر تو مى كاهم و سرزشت را بزرگ مى شمارم نه از آن روست كه خطاب درباره تو سودمند است ، پس از آنكه چشمهاى مسلمانان را گريان و دلهايشان را داغدار ساختى . آن دلها كه داريد سخت شده و جانها طغيان كرده و بدنها آكنده از خشم خدا و لعنت پيامبر است و شيطان در آنها لانه كرده و جوجه پرورده است . شگفت آنكه پايان و پيامبرزادگان و نسل اوصيا به دست آزاد شدگان پليد و دودمان تبهكار فاسد كشته مى شوند؛ به دست آنان كه خون ما از پنجه هايشان مى چكد و دندان در گوشتهاى ما فرو برده اند. آن شهيدان پاك جسدهايشان طعمه گرگهاى درنده گشته و در زير چنگال كفتارها به خاك آلوده شده است . اگر امروز ما را غنيمتى براى خويش مى شمارى ، خواهى ديد كه مايه زيان و خسران توايم ؛ آن روز كه جز عمل هاى خويش چيزى نخواهى يافت و خداوند نيز به بندگان هيچ ستمى نمى كند. شكايت نزد خدا مى برم و تكيه ام بر اوست و اميد و آرزويم خدا ست . پس ‍ هر چه نيرنگ دارى به كار بند و هر چه مى توانى بكوش . سوگند به خدايى كه با وحى و قرآن شرافتمان بخشيده و با نبوت و برگزيدگى ما را گرامى داشته است ، نام و ياد ما هرگز محو نابود نمى شود و ننگ كشتن ما نيز از دامان تو شسته نمى گردد و مگر جز آن است كه انديشه ات باطل و دوران حكومتت محدود و اجتماعت پراكنده است ؛ آن روز كه منادى ندا مى دهد: هلا! لعنت خدا بر ستمگر تجاوز كار! خدا را سپاس كه براى دوستان خود سعادت را رقم زد و فرجام برگزيدگانش ‍ را شهادت قرار داد؛ به وسيله رسيدن به آنچه اراده اش بود، آنان را به رحمت و رضوان ، و آمرزش خويش منتقل ساخت و با كشتن آنان كسى جز تو بد بخت نشد و كسى جز تو به آنان آزموده نگشت . از خدا مى خواهيم كه پاداشمان را كامل و ثواب و ذخيره آخرتمان را سرشار سازد. از او مى خواهيم كه جانشينى خوب و بازگشتى شايسته برايمان مقرر دارد كه او مهربان و با محبت است .