سنگ آسياب بدون آن كه در دست كسى باشد، می‌چرخید!!

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

 مرحوم قطب‌الدین راوندى در كتاب خود آورده است :
سلمان فارسى گفت : روزى به منزل حضرت زهرا سلام اللّه عليها وارد شدم، آسيابى را جلوى آن حضرت ديدم كه دستاس آن را با حالت خستگى و ضعف گرفته است و می‌چرخاند و مقدارى جو، آرد می‌نمود؛ و در گوشه اى از اتاق، حسين عليه السلام را ديدم كه از شدّت گرسنگى ناله می‌کرد.
گفتم : اى دختر رسول اللّه! چرا خود را در سختى و مشقّت قرار داده اى، با اين كه فضّه پيش خدمت شما است!؟
حضرت در جواب اظهار داشت : پدرم رسول خدا صلی اللّه عليه و آله فرمود: كارهاى منزل يك روز بر عهده من و يك روز بر عهده فضّه باشد؛ و امروز نوبت من است.
گفتم : اجازه فرمایید كه من كمك نمايم، يا آسياب را بچرخانم، يا اين كه حسين عليه السلام را آرام كنم و دلداريش دهم؟
حضرت فرمود: من نسبت به فرزندم، حسين آشناتر هستم؛ پس تو دستاس را بچرخان تا آرد تهيّه گردد.
بنابراين من مشغول چرخانيدن دستاس شدم و چون مقدارى از جوها را آرد كردم، صداى اذان به گوشم رسيد؛ پس براى اقامه نماز به مسجد رفتم و نماز جماعت را به امامت حضرت رسول صلی اللّه عليه و آله بجا آوردم.
و بعد از نماز، جريان حضرت فاطمه سلام اللّه عليها را براى امیرالمؤمنین، علىّ عليه السلام تعريف كردم.
امام علىّ عليه السلام گريان شد و از مسجد بيرون رفت و پس از گذشت لحظاتى در حالى كه تبسّم می‌نمود، به مسجد بازگشت.
حضرت رسول صلی اللّه عليه و آله جريان را از علىّ عليه السلام جويا شد؟
و او اظهار داشت : چون بر فاطمه وارد شدم، وى را ديدم بر قفا خوابيده و حسين نيز روى سینه‌اش در خواب بود و سنگ آسياب بدون آن كه در دست كسى باشد، می‌چرخید!!
حضرت رسول صلی اللّه عليه و آله فرمود: خداوند ملائكه اى را آفريده است تا در خدمت محمّد و اهل بيت او عليهم السلام باشند.
(بحارالانوار: ج ۴۳، ص ۲۸، ح ۳۳، الخرايج و الجرايح : ج ۲، ۵۳۰، ح ۶.)

منبع : هیئت کربلا