عصر رضوى

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

حضرت امام رضا - عليه السلام - پس از شهادت پدر بزرگوارش، در سال‏ 183 هجرى در 35 سالگى، عهده‏ دار مقام امامت‏ شد. دوره امامت ايشان بيست‏ سال بود كه ده سال نخست آن با خلافت «هارون ‏الرشيد»، پنج ‏سال با خلافت «محمد امين‏» و پنج‏ سال آخر با خلافت «عبدالله المأمون‏» معاصر بود.


با شهادت امام موسى كاظم (ع)، سياست ضد علوى عباسيان با شكست مواجه شد. مردم بيش از پيش به اهل بيت عصمت (ع) گرايش پيدا كردند و اين گرايش حتى در ميان خانواده خلفا و درباريان نيز رسوخ كرد. چنان كه گويند: زبيده، همسر رشيد و نوه منصور و بزرگ ترين زن عباسى، شيعه شد و چون هارون الرشيد از آن آگاهى يافت، سوگند خورد كه طلاقش دهد. روايت ‏شده است كه وقتى جسد مطهر امام كاظم (ع) را به جمع پاسبانان حكومت آوردند و با سخنان زشت‏ خبر مرگ آن بزرگوار را اعلام كردند، سليمان، پسر منصور دوانيقى، فرزندان و غلامانش را فرمان داد جلوى اين كار را بگيرند. او، خود، با پاى برهنه در پى جنازه حركت كرد و قضيه را كتبا به اطلاع هارون الرشيد رساند. هارون در پاسخ گفت: اى عمو، صله رحم كردى، خداوند به تو پاداش نيك دهد؛ به خدا سوگند، سندى بن‏ شاهك اين كار را به دستور ما انجام نداده است.
همه اين كارها به خاطر هراس از شورش علويان سامان يافت. چه اينكه سليمان بن ابى‏ جعفر نيز از برگزيدگان دولت عباسى بود. مؤيد اين سخن اظهارات هارون در پاسخ به يحيى بن‏ خالد برمكى است. يحيى نخست درباره امام كاظم (ع) سعايت كرد و مقدمات شهادت آن حضرت را فراهم آورد؛ آنگاه درباره امام رضا (ع) به هارون گفت: پس از موسى بن ‏جعفر پسرش جاى او نشسته، ادعاى امامت مى‏ كند.
هارون، از عواقب قتل موسى بن ‏جعفر (ع) بيم داشت، به يحيى گفت: آنچه با پدرش كرديم كافى نيست؟ مى‏ خواهى يكباره شمشير بردارم و همه علويان را بكشم؟
امام رضا (ع) با استفاده از فرصت‏ به دست آمده، آشكارا اظهار امامت كرده؛ در حالى كه مى‏ دانيم امام صادق (ع)، پنج نفر را وصى خود خواند تا وصى برگزيده از گزند دشمنان در امان ماند.
بدين ترتيب بايد گفت كه عباسيان طى 15 سال آغازين امامت امام رضا (ع) يا در هراس از علويان به سر مى‏ بردند و يا به منازعات داخلى بين دو برادر، امين و مأمون، مشغول بودند. سرانجام، پنج روز پيش از پايان محرم سال 198 ق، امين از خلافت‏ خلع و به قتل رسيد. در اين دوره حكومت هاى مستقلى چون «ادارسه‏» و «اغالبه‏» پاى گرفتند و قيام ابوالسرايا روى داد. در اين قيام بيش از بيست‏ هزار نفر شركت داشتند و شهرهاى زيادى به تصرف قيام‏ كنندگان در آمد. در سال‏ 199 هجرى، ابوالسرايا به دست نظاميان مأمون كشته شد.
نام برخى از واليان شهرهاى تصرف شده چنين بود:
والى كوفه؛ اسماعيل بن‏ على بن ‏اسماعيل بن ‏امام جفعر صادق (ع) والى يمن؛ ابراهيم بن‏ موسى بن‏ جعفر (ع) والى اهواز؛ زيد بن‏ موسى بن‏ جعفر(ع) (زيدالنار) والى بصره؛ عباس بن‏ محمد بن‏ عيسى بن ‏محمد بن ‏على بن‏ عبدالله بن‏ جعفر بن ‏ابيطالب‏ والى مكه؛ حسن بن‏ حسن افطس‏ والى واسط؛ جعفر بن‏ محمد بن‏ زيد بن‏ على‏ واسط؛ حسين بن‏ ابراهيم بن ‏امام حسن (ع)


ولايت عهدى امام رضا (ع)
تزلزل شخصيت مأمون و قيام ها و حكومت هاى مستقلى كه در اندك مدتى جان گرفته بود، او را بر آن داشت تا به همان سياست پيشين عباسيان، كه با شعارهايى به نفع علويان حكومت عباسى را از آن خود ساختند، تمسك جويد و رژيم عباسى را با تدبيرى زيركانه از سقوط حتمى نجات بخشد.
بيشتر حكومت هاى به استقلال رسيده و عموم قيام كنندگان و رهبران آنها از خاندان پيامبر بودند. چنانكه در قيام ابوالسرايا دو تن از برادران امام رضا (ع) ولايت‏ يمن و اهواز را به دست گرفته بودند. مأمون، كه پس از شهادت امام كاظم (ع) از امامت على بن‏ موسى الرضا(ع) آگاهى داشت، وى را وليعهد خود ساخت تا آتش انقلاب ها و شورش هاى شيعى را فرو نشاند.
احمد شبلى مى ‏گويد: ... چه بسا انگيزه بيعت گرفتن مأمون براى ولايت عهدى امام رضا (ع) آن بود كه مى ‏خواست‏به آمال اهل خراسان پاسخ بدهد؛ زيرا آنان به اولاد على (ع) تمايل بيشترى داشتند.
علامه جعفر مرتضى حسينى مى ‏گويد:
در ارزيابى شورش هاى ضد عباسى به اين نكته پى مى ‏بريم كه از سوى علويان خطرى جدى آنان را تهديد مى ‏كرد؛ زيرا اين شورش ها در مناطق بسيار حساسى برمى ‏خاست و رهبريشان نيز در دست افرادى بود كه از استدلال قوى و شايستگى غير قابل انكارى برخوردار بودند و بدان لحاظ هرگز با عباسيان قابل مقايسه نبودند.
اينكه مردم رهبران اين شورش ها را تأييد مى‏ كردند و دعوتشان را به سرعت پاسخ مى ‏گفتند، خود دليلى بود بر ميزان درك طبقات مختلف ملت از خلافت عباسيان و نيز شدت خشمشان كه بر اثر استبداد، ظلم و رفتارشان با مردم و به ويژه با علويان برانگيخته شده بود.
در اين ميان، مأمون بيش از هر كس ديگرى مى ‏دانست كه اگر امام رضا (ع) بخواهد از آن فرصت استفاده كند و به تحكيم موقعيت و نفوذ خويش بر ضد حكومت جارى بپردازد، چه فاجعه ‏اى در انتظارش است.
با توجه به موقعيت پيش آمده، مأمون بايد دست ‏به كارى مى ‏زد تا از ورطه هلاكت رهايى يابد. فرو نشاندن شورش هاى علويان، مشروعيت‏ بخشيدن‏ به حكومت عباسى، از ميان بردن محبوبيت علويان، جلب اعتماد و مهر اعراب، خشنود ساختن عباسيان، مستمر ساختن تأييد ايرانيان، تقويت‏ حسن اطمينان مردم به خليفه ‏اى كه برادر خود را كشته است و از ميان بردن خطر قيام رضوى بخشى از حقايقى بود كه مأمون را در انديشه نيرنگ فرو برد.
او چنان انديشيد كه براى خلافت امام رضا (ع) از مردم بيعت‏ بگيرد، تا امام را خليفه مسلمانان و امير بنى ‏هاشم، اعم از عباسيان و طالبيان، قرار دهد. حضرت امام رضا (ع) با پيشنهاد مأمون مخالفت كرد. اصرار مأمون و خوددارى امام دو ماه به طول انجاميد. سرانجام خليفه به حضرت رضا (ع) چنين پيام داد:
«... تو هميشه به گونه ناخوشايندى با من برخورد مى ‏كنى، در حالى كه تو را از سطوت خود ايمنى بخشيدم. به خدا سوگند، اگر وليعهدى را پذيرفتى كه هيچ، و گر نه مجبورت خواهم كرد كه آن را بپذيرى، اگر باز همچنان امتناع بورزى، گردنت را خواهم زد».
ناگفته پيداست كه پيشنهاد خلافت هرگز جدى نبود، چگونه ممكن بود مأمون، كه براى به دست آوردن خلافت ‏برادرش را از ميان برد و عباسيان را از خود رنجاند، آن را به امام (ع) واگذار كند؟
اين برنامه، مقدمه مساله ولايت عهدى امام رضا (ع) بود؛ مساله ‏اى كه حضرت(ع) دلايل پذيرش آن را چنين بيان كرده است:
1. روزى «ابن‏ عرفه‏» از امام پرسيد: به چه انگيزه ‏اى وارد ماجراى ولیعهدى شدى؟ امام جواب داد: به همان انگيزه‏ اى كه جدم على (ع) را به ورود در شورا وادار كرد.
2. امام در پاسخ ريان، يكى از يارانش، فرمود: ... خدا مى‏ داند چقدر از اين كار بدم مى ‏آمد. ولى چون مرا مجبور كردند كه ميان كشته شدن يا ولايت عهدى يكى را برگزينم ... در واقع اين ضرورت بود كه مرا به پذيرفتن آن كشانيد و من تحت فشار بودم.
در اين روايت امام پذيرش ولايت عهدى را به پذيرش خزانه ‏دارى از سوى حضرت يوسف مانند مى‏ كند.
مأمون در برابر اعتراض عباسيان به مساله ولايت عهدى امام رضا (ع) چنين گفت: «اين مرد كارهاى خود را از ما پنهان كرده، مردم را به امامت‏ خود مى‏ خواند. ما او را بدين جهت وليعهد قرار داديم كه مردم را به خدمت ما بخواند و به ملك و خلافت ما اعتراف كند. در ضمن شيفتگانش بدانند كه او چنانكه ادعا مى‏ كند نيست و اين امر (خلافت) شايسته ماست نه او. همچنين ترسيديم اگر او را به حال خود بگذاريم، در كار ما شكافى به وجود آورد كه نتوانيم آن را پر كنيم و اقدامى عليه ما بكند كه تاب مقاومتش را نداشته باشيم.
اكنون كه اين شيوه را پيش گرفته، در كارش مرتكب خطا شديم، و با بزرگ كردن او خود را در لبه پرتگاه قرار داديم، نبايد در كارش سهل ‏انگارى كنيم. بدين جهت‏ بايد كم ‏كم از شخصيت و عظمت او بكاهيم؛ بايد او را پيش مردم به صورتى درآوريم كه از نظر آنها شايستگى خلافت نداشته باشد. سپس درباره او چنان چاره ‏انديشى كنيم كه از خطرات احتمالى‏ اش جلوگيرى كرده باشيم‏».


هجرت امام رضا (ع) به ايران
وقتى كار امين پايان يافت و حكومت مامون استقرار پذيرفت. مأمون ضمن نامه‏ هاى متعدد از امام رضا (ع) خواست تا همراه بزرگان علوى به خراسان بيايد و چون با مخالفت امام رو به رو شد، پيكى براى انتقال امام رضا (ع) روانه مدينه كرد.
صدوق از محول سجستانى نقل مى‏ كند: زمانى كه پيكى براى بردن امام رضا (ع) به خراسان وارد مدينه شد، من آنجا بودم. امام براى خداحافظى از رسول خدا (ص) به حرم آمد. او را ديدم كه چندين بار از حرم بيرون آمده، دوباره به سوى آرامگاه رسول خدا (ص) بازگشت و با صداى بلند گريست. من به امام نزديك شده، سلام كردم و علت اين امر را جويا شدم. امام در جواب فرمود: «من از جوار جدم بيرون مى‏ روم و در غربت از دنيا خواهم رفت...»
حسن بن‏ على وشاء نقل مى‏ كند كه، امام به من فرمود:
وقتى خواستند مرا از مدينه بيرون ببرند، اعضاى خانواده ‏ام را جمع كردم و دستور دادم برايم چنان گريه كنند كه صدايشان را بشنوم. سپس ميان آنها دوازده هزار دينار تقسيم كردم و گفتم: من ديگر به سوى شما باز نخواهم گشت.
مأمون دستور داد امام رضا (ع) را از مسير بصره، اهواز و فارس به مرو ببرند. چون بيم آن داشت اگر امام از راه كوفه، جبل و قم حركت كند، مهرورزى شيعيان شهرهاى فوق، حكومت مأمون را به خطر اندازد. «تاريخ قم‏»، كه از كهن ‏ترين كتب موجود جهان تشيع است، هجرت امام رضا (ع) را چنين نقل مى ‏كند:
«... مأمون رضا را از مرو به مدينه در صحبت رجاء بن‏ الضحاك به راه بصره و فارس و اهواز [به طوس آورد] و از براى او در آخر سنه ماتين بيعت‏ به ولايت عهد بستند و امام على بن ‏موسى الرضا عليهماالسلام را به طوس زهر داد و روز دوشنبه، شش روز از ماه صفر مانده، سنه ثلاث و ماتين مدفون آمد و عمر او چهل و نه سال و چند ماه بوده است، و مدت ولايت عهد دو سال و چهار ماه و قبر و تربت او به ديه ايست از ديه هاى طوس كه آن را سناباد مى‏ خوانند، به نزديك نوقان در سراى حميد بن‏ عبدالحميد الطائى الطوسى در پهلوى رشيد...».
هجرت امام رضا (ع) يك مهاجرت سياسى اجبارى بود كه در سال 200 هجرى به دستور خليفه وقت انجام شد. مسير هجرت امام از مدينه به مرو چنين است:
در جريان هجرت حضرت رضا (ع) سه مساله عمده روى داد كه به ترتيب عبارت است از:
بيمارى آن بزرگوار در اهواز، استقبال مردم در نيشابور و بيان حديث‏ سلسلة الذهب و زندانى شدن در سرخس.
با توجه به استقبال بى‏ نظير مردم نيشابور از امام رضا (ع) و بيان حديث‏ سلسلة الذهب از سوى آن حضرت، رژيم عباسى چنان شايع كرد كه امام رضا (ع) ادعاى الوهيت كرده، او را بدين اتهام در سرخس زندانى ساخت.
اينكه امام (ع) چه مدت در زندان بود، معلوم نيست. ولى اين واقعه نشان مى‏ دهد كه پذيرش ولايت عهدى امرى تحميلى بود. با ورود امام به مرو، مأمون براى انجام يافتن نقشه ‏اش استقبال باشكوهى از وى به عمل آورد و پس از پذيرش ولايت عهدى از سوى امام، به نام آن جناب سكه زد.
ماهنامه كوثر

سيد عليرضا سيد كبارى
************************************************
1. مدينه
‏2. مكه (برخى اين شهر را مسير هجرت نمى‏ دانند).
3. نباج
‏4. بصره
‏5. اهواز
6. اربق (اربك)
7. ارجان (بهبهان)
8. ابركوه (ابرقوه)
9. ده شير (فراشاه)
10. يزد
11. قدمگاه خرانق (مشهدك)
12. رباط پشت ‏بادام
‏13. نيشابور
14. قدمگاه نيشابور
15. ده سرخ‏
16. طوس‏
17. سرخس‏
18. مرو

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page