كجاوه ششم: همگام با امام محمد باقر (عليه السلام)

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

شناس نامه حضرت فاطمه بنت حسن
نام: فاطمه (عليها السلام)
القاب: صديقه، تقيه، محسنه و...
كنيه: ام عبدالله (به قولى ام الحسن)
نام پدر: حسن بن على
نام مادر: ام اسحاق
دوران كودكى (سال‏هاى 40 تا 50 هجرى قمرى نوشته شده است) (تاريخ دقيق ولادت نا معين است)
مدت عمر: 57 سال
نام همسر: حضرت امام سجاد (عليه السلام)
تعداد فرزندان: 4 پسر
محل دفن: مدينه
بقيع را با همه تاريكى‏اش دوست دارم. دل انگيزى مزارت مرا آرام مى‏كند. دوست دارم ساعت‏ها كنار خاك عزيزت بنشينم و قطره قطره اشك هايم را به پاى مهربانى هايت بيفشانم. مادر! آرميدنت را در اين پهنه خاك، به آرامش پرنده‏اى در ساحل تعبير مى‏كنم. اما اين روزها پس از اين سفر طولانى و بى بازگشت تو، اندوهى غريبانه در جانم شعله مى‏كشد. خوب مى‏دانى انسان به هر سنى برسد باز هم مادر را صدا مى‏زند و من امروز به نجواى تو نشسته‏ام. مگر مى‏شود كنار مزار عزيزى زانو زد و در تجسم خاطراتش غرق نشد؟! اينك صحنه‏هاى حضور تو مقابل ديدگانم تداعى مى‏شوند.
كنار ديوار نشسته‏اى و آرام در انديشه فرو رفته‏اى. ناگهان ديوار شكافته مى‏شود و صداى مهيبى به گوش مى‏رسد. در يك آن، با دست اشاره مى‏كنى و مى‏گويى: نه. خلق به حق مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم! خداوند به تو اجازه فرو ريختن ندهد! و ديوار در همان جا متوقف مى‏شود و ميان آسمان و زمين معلق مى‏ماند. كنار مى‏روى و اجازه مى‏دهى تا ديوار به پايين فرود آيد. پدر اين صحنه‏ها را شاهد است. براى سپاس از خدا در سلامتى تو، صد دينار صدقه مى‏دهد. بى جهت نيست كه ديوار مسخر تو مى‏ماند. آن چنان به ملكوت نزديك شده‏اى و خود را به كبريا گره زده‏اى كه دعاى تو بى هيچ واسطه‏اى به اجابت مى‏رسد. در نجابت، خود فاطمه‏اى عليها السلام و در صداقت عين على عليه السلام. هر چه باشد فرزند آن دو هستى. ميوه درخت عمويم امام حسن مجتبى عليه السلام. اين كه چقدر پدرت تو را دوست مى‏داشت و عمويت حسين عليه السلام به تو عشق مى‏ورزيد، خود داستانى ديگر است.
نيمه‏هاى قرن اول هجرى است. تو در خانه امام حسن عليه السلام روزگار كودكى خود را سپرى مى‏كنى؛ چه روزهاى پربار و باشكوهى. جلالت اين خانه، قداست خاصى را در روحت پرورش مى‏دهد. به طورى كه كم كم با معارف الهى، عجين مى‏شوى و با نور ملكوت گره مى‏خورى. بعد از شهادت غريبانه امام حسن عليه السلام، عمويت حسين عليه السلام سرپرستى تو را بر عهده مى‏گيرد و اين فرصت ديگرى براى شكوفايى توست. عمويت حسين عليه السلام تمام توجه و محبت خود را به پايت مى‏ريزد. نيمه‏هاى قرن است كه تو با پيشنهاد اطرافيان و با تمايلى پر از افتخار، به خواستگارى پسر عمويت، زين العابدين عليه السلام پاسخ مى‏دهى. زين العابدين عليه السلام - كه نه - پدر آسمانى من، زندگى با تو را در نهايت صفا و معنويت آغاز مى‏كند روز به روز كمالات بيشترى را در او مى‏بينى و اين تو را براى تعالى بيشتر، تشنه‏تر مى‏كند.
ماه‏ها مى‏گذرد و تو در خويش احساس عجيبى دارى؛ احساس مقدس مادرى. شوق زيبايى چهره نورانى‏ات را احاطه كرده است. حق دارى. وقتى مادر تو باشى يعنى دختر امام حسن عليه السلام و پدر زين العابدين باشد و فرزند حسين عليه السلام. نخستين امام از نسل مشترك حسنين عليهم السلام به دنيا مى‏آيد. با تولد من شادمانى تازه‏اى در خانه ساده مان جريان مى‏گيرد. هنوز هم صداى خنده‏هاى تو و پدرم در گوشم طنين مى‏اندازد. چه روزهاى عزيز و دل نشينى! مادر! چگونه مى‏توان دفتر خاطرات تو را در ذهن ورق زد و از درون نسوخت و شعله نكشيد! آتشى در جانم افتاده كه با هيچ قدرتى فرو نمى‏نشيند. به زندگانى پر تلاطم تو مى‏انديشم. در هر دوره تماشايت مى‏كنم تو را در اختناق و خفقانى مرگبار مى‏بينم. ظلم حاكمان، سراسر مملكت اسلامى را در سايه خود فرو برده است. تا روزى كه تحت امامت پدرت امام حسن عليه السلام به سر مى‏برى، به رغم كودكان ديگر، مسائل تلخ سياسى را درك مى‏كنى و با همه كودكى‏ات به پرسو جو مشغول مى‏شوى. ستم‏هاى سياه معاويه را بر پدرت شاهدى و با همه وجود، مظلوميت پدرت را احساس مى‏كنى. صلح امام حسن عليه السلام با معاويه را مى‏بينى و به دنبال آن غربت دلگيرش را. روزهاى خانه نشينى و سكوت پدرت را در شهر مدينه سپرى مى‏كنى تا آن روز كه جنازه مظلوم او را در بقيع تاريك به خاك مى‏سپارد؛ آن هم چه جنازه‏اى و چه به خاك سپردنى! جنازه‏اى كه با تير دشمن به سمت مزار، بدرقه شده و بقيعى كه دلگيرى‏اش جان آدم را شعله ور مى‏كند. امان از اين روزگار مكدر و بى سامان!
بعد از پدر در كنار عمويت حسين عليه السلام، فصل جديد مظلوميت را تجربه مى‏كنى. يزيد، دست معاويه را در ستم و تباهى از پشت بسته است. روزگار چنان حق را مظلوم داشته كه چشمه‏هاى عاشورايى به فوران در آمده‏اند. عمويت حسين عليه السلام - كه پدربزرگ من - به سوى كربلا جريان مقدس خود را آغاز مى‏كند و اين نقطه عطف وجود تو - كه هيچ - نقطه عطف آفرينش است. پدر بايد در اين سفر قهرمانى ياران را فرياد بزند. اين است كه اولين همسفر كاروان كربلا مى‏شود. خانواده ما در ميان ياران اباعبدالله عليه السلام در بيابان گسترده كربلا منزل مى‏كند. اما چه منزل كردنى! پدر در خيمه بيمارى خود است و تو در خيمه پريشانى زينب و من در خيام بى سامان و تشنه كودكان.
كربلا را به چشم خويش مى‏بينم و بى سامان حقيقت را. كربلا را به چشم خويش مى‏بينم و ساماندهى كربلاييان را. سامان دهى حسين عليه السلام و عباس عليه السلام و سرپرستى زينب عليها السلام و پدر. آه كه در اين عاشوراى خونين، چه صحنه‏ها مى‏بينم و چه فريادها مى‏كشيم و چه ضجه‏ها مى‏زنيم. آه كه در اين حراى بى پناه، چه خيمه‏هاى آتش زده‏اى را ترك مى‏كنيم و چه سرهاى بى بدنى را بدرقه!... مادر! ما چگونه اين كربلاى مهيب را تحمل كرده‏ايم؟! به خداوندى همان خدا هنوز هم نمى‏دانم چگونه؟! پدر با چه قدرتى از بستر بيمارى برمى خيزد و در ميان دشمنان، قافله اسرار را سرپرستى مى‏كند. پدر با چه توانى ستون‏هاى كاخ يزيد را مى‏لرزاند و با عمه، انقلاب جاودان اباعبدالله را امتداد مى‏دهد؟! و مهم‏تر از همه، تو چگونه است كه لحظه لحظه از پيش مقاوم‏تر و جسورتر مى‏شوى! آغاز اسارت را با همه كودكى‏ام، آغاز گسترش عاشورا مى‏بينم. اما از لحظه آغاز، دلم برايت شور مى‏زند. وقتى پدر را بيمار مى‏بينم و تو را پريشان، مى‏ترسم. مى‏ترسم اين كاروان اسير و مصيبت زده هيچ گاه به مقصدى نرسد. اما هر بار تو را نگاه مى‏كنم در عمق چشمان داغدارت، دنيايى از مقاومت و ايستادگى را مى‏بينم و اين حتى به من و ديگر كودكان جسارت مى‏دهد و نيرو مى‏بخشد.
تمام زنان قافله جنازه همسران خود را بر پهنه سوزان خاك رها كرده و با بدرقه تازيانه‏ها با استقبال آوارگى مى‏روند. اما تو تنها زنى هستى كه همسرت را از كربلا بيرون آورده‏اى. شايد اين براى تو ناگوار است و مقابل زنان ديگر شرمسارى. اما همه مى‏دانند تو نه تنها امام و نه فقط عمو كه پدرى چون اباعبدالله را از دست داده‏اى. به اندازه زينب عليها السلام خميده‏اى و به خستگى زينب عليها السلام قدم برمى دارى. اما مى‏كوشى كه به مقاومت و شكوه او باقى بمانى. و همين اتفاق هم مى‏افتد. شانه به شانه زينب عليها السلام قافله مجروح را همراهى مى‏كنى و من با همه كودكى‏ام به خود مى‏بالم كه پدر و مادرى چنين قهرمان و پرشكوه دارم.
افسوس كه مدتى است ديگر نمى‏توانم اين جمله را تكرار كنم. افسوس كه ديرى است كلمه مادر روح مرا در حسرتى جگر سوز فرو مى‏برد. مادر! مادر! اين بقيع چه شباهت عجيبى به كربلا دارد. بقيع همان قدر تاريك است و سياه، كه كربلا سرخ. بقيع به همان اندازه غريب و مظلوم است كه كربلا محبوب و نجيب... بقيع همان حد كوچك است كه كربلا گسترده و وسيع. مادر! خانه قشنگ و آرامى دارى. اگر خانه پدرى و همسرى‏ات پر از توفان و خروش بود، اينك در آرامش گاه خاك به خوابى شيرين فرو رفته‏اى. اگر چه خوب مى‏دانم به بيدارى محض رسيده‏اى. پنجاه و هفت بهار را در زمين مى‏گذرانى و بار سفر مى‏بندى. با كوله‏اى از شكوفه‏هاى زخم. با بقچه اى از مصيبت كربلاييان. پدر نيز ساليانى است كه در فراق مردان كربلا اشك مى‏ريزد و خوب مى‏دانم كه تا پايان عمر بر اين مصيبت جاوان خواهد گريست و خدا مى‏داند كه حق دارد. كمترين كارى كه در مقابل آن صحنه‏هاى دهشتناك و آن خاطرات آتشين مى‏توان كرد عزادارى هميشگى است. اما پدر در بستر اين عزاى ممتد، اسلام را به حركت درآورده است.
به او مى‏بالم و به تو كه چقدر شبيه فاطمه‏اى عليها السلام. همنام او و هم لقبش. شباهت آخرينت، مزار گمشده توست در بقيع خاموش. مادر! با همه خاموشى بقيعستان مصائب، تو را تا هميشه خورشيد زندگى‏ام مى‏دانم. خورشيد پرفروغ! به زندگانى خسته‏ام بتاب كه روزگار تاريكى در پيش رو دارم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page