یار باوفای علی علیهالسلام
در خیمه گاه محبت علی علیهالسلام یاران وفاداری هستند که چشمان تیزبین تاریخ، در وفاداری و صداقت عاشقی آنان در شگفت است؛ یارانی که آن حضرت به داشتن ایشان مباهات میکرد و از اظهار جلالت و بزرگواریشان دریغ نمیورزید. آن امام عارفان در پاسخ شخصی که از ایشان درخواست کرد تا یاور همیشگیاش، عمار یاسر را توصیف کند فرمود: «عمار کسی است که خداوند گوشت و خونش را از اینکه در آتش بسوزد یا حتی گرمای آتش به آن برسد، محفوظ داشته است». محبت عمار نیز به آن حضرت در همراهی دمادمش با مولای خویش به خوبی جلوهگر است. اشتیاق او را به وفاداری و پاسداری از مکتب علوی، میتوان از سخنانش در هنگامه صفین فهمید: «پروردگارا، اگر بدانم که رضایت تو در آن است که خویش را از بلندای کوه به پایین پرت کنم یا در آتش بسوزانم، حتما خواهم کرد. [پروردگارا]، من با شامیان جز برای خشنودی تو نمیجنگم و امید آن دارم که دست خالی ام نگذاری، حال آنکه وصل و دیدار تو آرزوی من است».
پرواز جانگداز
نهم ماه صفر سال 37 هجری، هنگامی که لشکر امام علی علیهالسلام با لشگر معاویه در رزم بود، عمار یاسر در 74 سالگی، حملههایی بر صف دشمن میکرد که هیچ جوانی در آن روزگار نکرد و همچنان که میغرید و میجنگید، ندا در میداد که: «ای مردم، این پرچمی که با معاویه است، همان است که پدرش [ابوسفیان] و خود او در میان مشرکان در بدر حنین و احد، برابر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله برافراشتند و امروز نوبت چهارم ایشان است. مرا امروز خواهند کشت. چون کشته شوم، با جامه و لباسم در قبرکنید و امیرمؤمنان علی را یاری کنید که فردا در قیامت، شیعیان او رستگاراناند». پس مجروح و زخم خورده بر زمین افتاد. قبل از شهادتش کاسه شیری برایش آوردند. چون نگاهش بدان افتاد، لبخندی زد و گفت: «دوستم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به من خبرداده بود که آخرین آشامیدنی تو از دنیا، جرعهای شیر است». پس چون جرعهای بنوشید، بر زمین افتاد و روح پاکش از قفس دنیا رهید و به ملکوت اعلی پیوست.
مصیبت علی علیهالسلام در شهادت عمار
شب هنگام در سکوت و تاریکی، گامهای سنگین و رنجور اولین مظلوم عالم، امام علی بن ابیطالب علیهالسلام در حالی که گویی کوهی از داغ و مصیبت برسینهاش نهاده بود، آرام آرام بر زمین قرار میگرفت و چون بر بالین یار باوفای خویش رسید، گام هایش از حرکت بازماند. بر زمین نشست و سر عاشق جانباز خویش را بر دامن گرفت و گریست و بر مصیبت جانکاه از دست دادن یار همیشگی خویش اینگونه ناله سر داد: «انا للّه و انّا الیه راجعون، آن کس که شهادت عمار، مصیبتی برایش نباشد، از اسلام و مسلمانیاش بهرهای نیست، صلوات خدا بر عمار باد». آن گاه فرمود: «هان! ای مرگ، که هرگز از من جدا نیستی، مرا دریاب و شادم نما که تمام دوستانم را از من گرفتی. تو را نسبت به آنان که دوستشان میدارم، مضر میبینم که گویی از هر راه به ایشان روی نمودهای [و قصد ایشان داری]».
پیوندها: