یار باوفای علی علیه‏السلام

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

یار باوفای علی علیه‏السلام

در خیمه گاه محبت علی علیه‏السلام یاران وفاداری هستند که چشمان تیزبین تاریخ، در وفاداری و صداقت عاشقی آنان در شگفت است؛ یارانی که آن حضرت به داشتن ایشان مباهات می‏کرد و از اظهار جلالت و بزرگواری‏شان دریغ نمی‏ورزید. آن امام عارفان در پاسخ شخصی که از ایشان درخواست کرد تا یاور همیشگی‏اش، عمار یاسر را توصیف کند فرمود: «عمار کسی است که خداوند گوشت و خونش را از این‏که در آتش بسوزد یا حتی گرمای آتش به آن برسد، محفوظ داشته است». محبت عمار نیز به آن حضرت در همراهی دمادمش با مولای خویش به خوبی جلوه‏گر است. اشتیاق او را به وفاداری و پاسداری از مکتب علوی، می‏توان از سخنانش در هنگامه صفین فهمید: «پروردگارا، اگر بدانم که رضایت تو در آن است که خویش را از بلندای کوه به پایین پرت کنم یا در آتش بسوزانم، حتما خواهم کرد. [پروردگارا]، من با شامیان جز برای خشنودی تو نمی‏جنگم و امید آن دارم که دست خالی ام نگذاری، حال آنکه وصل و دیدار تو آرزوی من است».
پرواز جان‏گداز
نهم ماه صفر سال 37 هجری، هنگامی که لشکر امام علی علیه‏السلام با لشگر معاویه در رزم بود، عمار یاسر در 74 سالگی، حمله‏هایی بر صف دشمن می‏کرد که هیچ جوانی در آن روزگار نکرد و هم‏چنان که می‏غرید و می‏جنگید، ندا در می‏داد که: «ای مردم، این پرچمی که با معاویه است، همان است که پدرش [ابوسفیان] و خود او در میان مشرکان در بدر حنین و احد، برابر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برافراشتند و امروز نوبت چهارم ایشان است. مرا امروز خواهند کشت. چون کشته شوم، با جامه و لباسم در قبرکنید و امیرمؤمنان علی را یاری کنید که فردا در قیامت، شیعیان او رستگاران‏اند». پس مجروح و زخم خورده بر زمین افتاد. قبل از شهادتش کاسه شیری برایش آوردند. چون نگاهش بدان افتاد، لبخندی زد و گفت: «دوستم رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به من خبرداده بود که آخرین آشامیدنی تو از دنیا، جرعه‏ای شیر است». پس چون جرعه‏ای بنوشید، بر زمین افتاد و روح پاکش از قفس دنیا رهید و به ملکوت اعلی پیوست.
مصیبت علی علیه‏السلام در شهادت عمار
شب هنگام در سکوت و تاریکی، گام‏های سنگین و رنجور اولین مظلوم عالم، امام علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام در حالی که گویی کوهی از داغ و مصیبت برسینه‏اش نهاده بود، آرام آرام بر زمین قرار می‏گرفت و چون بر بالین یار باوفای خویش رسید، گام هایش از حرکت بازماند. بر زمین نشست و سر عاشق جان‏باز خویش را بر دامن گرفت و گریست و بر مصیبت جانکاه از دست دادن یار همیشگی خویش این‏گونه ناله سر داد: «انا للّه‏ و انّا الیه راجعون، آن کس که شهادت عمار، مصیبتی برایش نباشد، از اسلام و مسلمانی‏اش بهره‏ای نیست، صلوات خدا بر عمار باد». آن گاه فرمود: «هان! ای مرگ، که هرگز از من جدا نیستی، مرا دریاب و شادم نما که تمام دوستانم را از من گرفتی. تو را نسبت به آنان که دوستشان می‏دارم، مضر می‏بینم که گویی از هر راه به ایشان روی نموده‏ای [و قصد ایشان داری]».

پیوندها: