القاى نفس در تهلكه

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

القاى نفس در تهلكه (1)
شايد كسى بگويد اگر هدف انسان كشته شدن و مظلوميت، و اسارت اهل و عيال باشد القاء نفس در تهلكه است كه عقلاً و شرعاً برحسب آيه كريمه
(وَلا تُلْقُوا بِاَيْديكُمْ اِلَى الْتَهْلُكَةِ) (2)
خودتان را به هلاكت نيندازيد.
جايز نيست پس چگونه امام عليه السّلام ـبراى شهادت و كشته شدن بيرون شد و مقدمات آن را با اختيار خود فراهم ساخت، كشتن امام و اسارت خاندان نبوت بزرگترين جنايات است و مبغوض خدا است، و غير از زيان و ضرر سودى ندارد.
جواب اينست كه:
1 ـ القاى نفس در تهلكه يكى از موضوعاتى است كه بحسب اختلاف احوال و عناوين، گاه موضوع حكم تحريمى و گاه موضوع حكم الزامى و وجوبى مى شود و اينطور نيست كه مطلقاً القاى نفس در تهلكه حرام باشد، بلكه گاهى هم واجب مى شود، و اگر فرضاً اين آيه عموم داشته باشد با ادله ديگر تخصيص مى خورد.
اگر اسلام در تهلكه بيفتند، و نجات آن از تهلكه متوقف بر القاى نفس در تهلكه باشد آيا باز هم القاى نفس در تهلكه جايز نيست؟
و آياعقلاً و شرعاً كسى كه براى حفظ جان خود اسلام را در تهلكه بگذارد مسؤول نيست؟ و آيا اين مورد از دفاع و جهاد اولى به فداكارى و وجوب نيست؟
فلسفه جهاد و دفاع، دعوت به توحيد و آزاد كردن بشر از پرستش غير خدا و حفظ اسلام و نجات دين از تهلكه و يا حفظ كشور اسلام از تسلط اجانب است كه بر مردم طبق احكام جهاد و دفاع ـ با يقين به كشته شدن و افتادن نفوس بسيار در تهلكه ـ واجب است.
اگر دفاع از سنگر و مرزى، توقف بر كشته شدن جمعى از لشكر پيدا كرد و براى حفظ مملكت اسلام، دفاع از آن ضرورت داشت، بايد با تحمل تلفات سنگين به دفاع پرداخت و اين القاى در تهلكه، جايز بلكه واجب است.
2 ـ اين حكم (حرمت القاى نفس در تهلكه) حكم ارشادى و تأييد حكم عقل به قبح «القاى در تهلكه» است و بديهى است كه استنكار عقل در موردى است كه مصلحت مهمتر در بين نباشد ولى اگر حفظ مصلحت بزرگترى توقف بر آن يافت، عقل به جواز و گاه به لزوم و حسن القا حكم مى نمايد.
3 ـ هلاك و تهلكه به چند نحو متصور است كه از آن جمله، فنا و ضايع و بيهوده شدن است، و ممكن است مراد از تهلكه در آيه شريفه اين قسم هلاكت باشد و اين در موردى است كه در القاى در تهلكه، مقصد صحيح شرعى و عقلى نباشد; اما اگر مقصد صحيح و شرعى مثل حفظ دين و اداى تكليف و دفاع از احكام در نظر باشد، فداكارى و جانبازى، القاى در تهلكه و فنا نيست.
كسى كه در راه خدا و براى حفظ دين و مصالح عموم كشته شود ضايع و باطل نشده، بلكه باقى و ثابت تر گرديده و خود را به اعلى الثمن و گران ترين قيمتها فروخته است، پس در زمينه تحصيل مصلحت يا دفع مفسدتى كه شرعاً مهمتر از حفظ جان باشد، بذل جان و تن دادن به مرگ و شهادت، القاى در تهلكه نيست، نظير صرف مال كه اگر انسان آن را دور بريزد تبذير است ولى اگر براى حفظ آبرو و شرافت يا استفاده بيشتر بدهد، بجا و مشروع است.
4 ـ صبر و استقامت در ميدان جهاد و دفاع از دين، خصوص در مواردى كه پشت كردن به جنگ سبب تزلزل و شكست سپاه اسلام و غلبه كفار شود و فداكارى موجب تشويق مجاهدين گردد، با علم به شهادت ممدوح، بلكه واجب است و هيچ كس اينگونه مردانگى و ثبات قدم و استقامت را، القاى نفس در تهلكه كه ممنوع و حرام است، نشمرده بلكه هميشه بخصوص در صدر اسلام يكى از افتخارات بزرگ و سربلنديهاى سربازان خصوصاً پرچم داران سپاه و فرماندهان بوده است; مانند استقامت تاريخى و جانبازى و فداكارى جناب جعفر طيار عليه السّلام ـ در جنگ موته; اين جانبازى و مجاهدت اقدام به شهادت درك سعادت و رستگارى و تقرب به خداوند متعال است، نه خودكشى و القاى نفس در هلاكت.
5 ـ آيه كريمه اگر چه دلالت بر حرمت القاى نفس در تهلكه دارد، اما چون متعلق نهى عنوان القاء در تهلكه است، و مثل تعلق نهى به موضوعات خارجيّه مانند شرب خمر يا قمار نيست، تحقق مصداق و فرد آن دائرمدار تحقق عنوان مذكور است، ممكن است يك اقدام و عملى در حالى يا نسبت به شخصى القاء در تهلكه باشد و در حالى ديگر يا نسبت به شخص ديگر نباشد، و بطوريكه يكى از علماى تفسير ذكر كرده است از روايات هم استفاده مى شود كه اين عنوان مصاديق مختلف دارد: گاهى القاى در تهلكه، ترك انفاق مال، و گاهى انفاق مال و گاهى ترك دفاع و جهاد و گاهى دفاع است چنانچه گاهى القاى در تهلكه، فردى و گاهى عمومى و همگانى است; بايد موارد و مناسبات و مصالح و مفاسد را در نظر گرفت: در بعضى موارد القاى در تهلكه صادق است و در بعضى موارد صادق نيست، و در پاره اى از موارد اگر هم صادق باشد ترك آن سبب سقوط در تهلكه دنيوى يا اخروى بزرگتر و غير قابل جبران مى شود.
پس از اين پاسخها، لازم است توضيح ذيل را نيز اضافه كنيم:
اولاً، امام كه صاحب مقام امامت و عصمت است، از تمام امّت اعلم به احكام و معصوم از خطا و اشتباه است و آنچه از او صادر شود طبق فرمان الهى و تكليف شرعى مى باشد.
و ثانياً، بنى اميه او را مى كشتند، خواه به سوى عراق مى رفت يا در مكه مى ماند. امام در اين مورد ملاحظه تمام مصالح را نمود، از مكه بيرون آمد براى اينكه در مكه او را نكشند و حرمت حرم هتك نشود و هركس با دقت برنامه قيام آن حضرت را ملاحظه كند مى فهمد كه امام براى آنكه شهادت و مظلوميتش حداكثر فائده را براى بقاى اسلام و احياى دين داشته باشد تمام دقايق و نكات را مراعات كرد.
و ثالثاً، هدف حسين عليه السّلام ـ از قيام و امتناع از بيعت و تسليم نشدن و تحمل آن مصائب عظيمه، نجات دين بود، و اين هدفى بود كه ارزش داشت امام براى حصول آن، جان خود و جوانان و اصحابش را فدا كند، از اين جهت شهادت را اختيار كرد و از آن مصيبات بزرگ استقبال نمود.
مقصود اصلى و بالذات حسين عليه السّلام ـ ، امتثال امر خدا و حفظ دين و حمايت از حق و كشيدن خط بطلان بر حكومت بنى اميه و افكار و هدفهاى آنها بود و مقدمه رسيدن به اين مقصود، تسليم نشدن و استقامت تا سرحد شهادت و آن همه حادثه بود. مقصود امام، محبوب خدا و محبوب پيغمبر و مقبول عقل و وجدان پاك انسانيت بود.
اين مغلطه است اگر كسى بگويد با اينكه كشتن امام مبغوض خدا بود، چگونه امام خود به سوى آن رفت; زيرا امام كشتن خود را كه عمل ديگران بود نمى خواست و تا توانست از آن مانع شد و براى اتمام حجت، آن ستمگران را موعظه و نصيحت فرمود، ولى كشته شدن و شهادت در راه خدا محبوب آن حضرت بود و آن را از اعظم وسائل كمال قرب و رستگارى مى دانست و هر مؤمن و مسلمانى بايد آرزومند و مشتاق شهادت باشد.
كشتن امام و اسير كردن اهل بيت، مبغوض خداوند و از جنايات و گناهان كبيره بلكه از اكبر كبائر است و همانطور كه در خطبه حضرت سجاد عليه السّلام ـدر مدينه طيبه بيان شده «ثلمه عظيمه» (ضرر جبران ناپذير) بود، و ضرر و زيان آن براى عالم اسلام بيش از حد تصور بود و واجب بود كه آن اشقيا در انديشه چنين جنايتى نيفتند، و اگر كوههاى عالم را بر سرشان مى زدند، متعرض آن حضرت نگردند، ولى بر حسين عليه السّلام ـ لازم نبود براى حفظ جان و دفع اين ثلمه عظمى تسليم آنها شده و با يزيد بيعت كند; زيرا در نظر واقع بين او، ضرر و زيان آن براى اسلام به مراتب بيشتر بود. چنانچه مصلحت «حفظ دين» و «امتناع از تسليم و بيعت» را به قدرى بزرگ مى دانست كه در راه آن از جان خود و فرزندان و عزيزانش گذشت و در راه احياى اسلام و ابقاى كلمه توحيد همه را فدا كرد.
و به عبارت ديگر: تكليف مردم اطاعت از امام يارى و دفاع از وجود مقدس او و ترك تعرض به حريم حرمت آن حضرت و تكليف امام استقامت در راه عقيده و مقصد و تن دادن به شهادت و مصيبت براى بقاى اسلام بود. آيا چون مردم به تكليف خود عمل نكردند، امام هم بايد تكليف خود را انجام ندهد و به ذلّت تسليم شده و عقب نشينى كند، و دين و قرآن و شريعت را غريب و تنها بگذارد.
داستان اصحاب اخدود و آن مردان و بانوان با ايمان را كه خدا در قرآن (3)، بصيرت و صبرشان را ياد فرموده بخوانيد و بدقت مطالعه كنيد كه چگونه سوخته شدن به آتش را بر ترك ايمان و بازگشت به كفر برگزيدند، و از بوته آن امتحان عظيم، بى غل و غش و خالص بيرون آمدند.
بنابراين ثبات و استقامت در راه عقيده و ايمان و دعوت به خدا و حفظ دين و هدفهاى اساسى و عالى انسانى با بصيرت و توجه و معرفت، مطلبى است و القاى نفس در تهلكه، مطلبى ديگر. فداكارى و يارى خدا و دين خدا از كسيكه عارف به محل و موقع و احكام آن باشد، باعث سربلندى و افتخار است و به زبان علمى موضوعاً و تخصصاً يا تخصيصاً از القاى نفس در تهلكه خارج مى باشد.
بديهى است دفع اين اشتباه در مورد اقدام پيغمبر يا امام محتاج به اين توضيحات نيست; زيرا چنانچه مكرر گفته شد: فعل و قول و تقرير (سنّت) امام نيز مانند پيغمبر از ادله احكام شرعيه است و در شأن ما نيست كه با اجتهاد خود، وظيفه امام را معين كنيم. بلى، از نظر فقهى و استنباط و تعيين تكليف خودمان، تعقيب اين بحث مفيد و سودمند است. به هرحال در اعمال و روش انبيا و ائمه عليهم السّلام ـ اسرار و حكمى از امتحان عباد و اتمام حجت و تكميل نفوس و استصلاح بندگان و... مندرج است كه آشنائى فى الجمله به آن حكمتها و مصالح، محتاج به غور و دقت بسيار در آيات و احاديث و حالات و رفتار ايشان است و آنچه ما بنويسيم، نيست مگر اندكى از بسيار و قطره اى از دريا.
كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست
كه تر كنند سرانگشت و صفحه بشمارند.

 پى‏نوشتها:‌
1 ـ القاى نفس در تهلكه: يعنى خود را در كارى انداختن، كه آن كار موجب هلاكت مى شود (القاء = انداختن تهلكه: هر كارى كه عاقبتش هلاكت باشد).
2 ـ سوره بقره آيه 195.
3 ـ سوره بروج.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page