سخت ترين و تلخ ترين روز در تاريخ زندگى حضرت زهرا روزى بود كه پدرش را از دست داد. از آن ساعت كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در بستر بيمارى افتاد، تا لحظه اى كه چشم از دنيا بست، زهرا عليهاالسلام از بالين پدر جدا نشد. غم و اندوه او وقتى شدت يافت كه پدرش خبر نزديكى مرگ خود را به او داد گويا پدر مهربان در اين لحظه هم نمى خواست دخترش را دل شكسته و اندوهناك ببيند و لذا بلافاصله به او مژده داد كه تو بيش از 72 روز و نصف زنده نخواهى بود. [ بحار الأنوار: ج 43، ص 159. ] عايشه مى گويد: فاطمه در ايام بيمارى پدر در حالى كه بسيار گرفته و غمگين بود، در اطراف بستر پدر خود مى گرديد، پدر آهسته به گوش او چيزى گفت كه به گريه افتاد بعد از لحظه اى باز چيز ديگرى در گوشش گفت كه خندان شد. عايشه كه تماشاگر اين تبسّم بر چهره ى فاطمه عليهاالسلام بود، از اين تبسّم در شگفت شد، تبسّمى كه بر سيماى زهراى غمگين در برابر جسد پدر نقش بسته بود در حالى كه پدر آخرين نفس هاى خود را مى كشيد، بدين جهت عايشه از تبسم حضرت فاطمه تعجب كرد. زيرا مرگى كه با دو شهبال خود در آن گوشه ى اندوهبار خيمه زده بود، نمى توانست چيزى جز اشك از ديدان فرو ريزد.
عايشه مى گويد: اين گريه و خنده پشت سر هم چه بود، از خودش پرسيدم ولى فاطمه عليهاالسلام در پاسخ گفت: راز پدر را فاش نخواهم كرد. پس از رحلت پيامبر ما را از آن راز خبر داد كه پدرم گفت: من به زودى دعوت حق را لبيك خواهم گفت، از اين رو گريان شدم، سپس و عده داد كه تو نخستين كسى از خاندان من هستى كه به من خواهى پيوست، لذا از شنيدن اين خبر خوشحال شدم. [ اُسد الغابة: ج 5، ص 522. ] چه تسليت بزرگى! كدام مژده است كه بر آتش اين مصيبت آب سردى پاشيد؟ جز همين، خبر مرگ؟!
آرى خدا مى داند روز فوت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر فاطمه عليهاالسلام چه گذشت هيچ قلمى توان ترسيم آن را ندارد، خود فاطمه اثرى را كه اين فاجعه ى بزرگ در وى نموده، در خطبه و اشعارش متذكر شده است از جمله:
قد كان بعدك أبناء و هنبثة لو كنت شاهدها لم تكثر الخُطب
أبدت رجال لنا نجوى صدورهم- كما مضيت و حالت دونك الترب [ بحار الأنوار: ج 43، ص 196. ] .
«بعد از تو- اى پدر- چه خبرهاى ناگوار و چه مصيبت هايى به من رسيد كه اگر بودى هيچ يك اهميتى نداشت».
«روزى كه رفتى و روى در نقاب خاك پوشيدى، دشمنى هايى را كه بعضى در سينه ى خود نهفته داشتند، آشكار كردند». و در اشعار ديگر فرمود:
صُبَّت علىَّ مصائِبُ لو أنّها صُبَّتْ علىَ الأيّام صِرنَ لياليا
قد كنت ارتع تحت ظلال محمّد صلى اللَّه عليه و آله لا اختشى ضيماً و كان جماليا
واليوم أخضع للذليل و أتقى ضيمى و أدفع ظالمى بردائيا
«با مرگ او بلايى بر جان من ريخت كه اگر بر سر روزگار مى باريد، سياهى شب را بر سر آن مى كشيد آن روز در سايه ى محمد صلى اللَّه عليه و آله- كه زيبائى و شكوه زندگى من بود- از هر بيم و هراسى درامان بودم ولى امروز از پيش فرومايگان فروتنانه مى گذرم و بيداد و ستمى را كه بر من يورش آورده است، با رداى خود دفع مى كنم».
اين مصيبت اگر چه در روح و جسم حضرت زهرا عليهاالسلام اثر عميقى بخشيد ولى ظلم و ستم و اهانتهائى كه از طرف دولت جديد به وى وارد شد، جراحت مهلكى بر قلب آن حضرت وارد ساخت و حزن و اندوه پايان ناپذيرى در دل داغدار حضرتش به وجود آورد و سرانجام از اين ماتمكده اش رهايى بخشيد.
از بس كه غم به روى غم و درد روى درد- راه برون شدن ز دلم نيست آه را براى آن كه مطلب قدرى روشن شود و بدانيم يگانه دختر باقى مانده ى پيامبر خاتم چه اندازه ناملايمات روحى داشت و تا چه حدّ تحت فشار محيط خفقان بازيگران سياسى بوده، بايد به حوادث وحشتناك آن سه ماه اول رحلت پيامبر تا رحلت حضرت زهرا عليهاالسلام مرورى بكنيم.
مهمترين حوادثى كه پس از رحلت پيامبر او را ناراحت ساخت، موضوع غصب خلافت على عليه السلام و غصب فدك بود چون اين هر دو نكته ى حساس، سبب انحراف مسلمانان در حق و حقوق شخصى و نوعى بود فاطمه زهرا عليهاالسلام براى اثبات حقيقت امر و احقاق حق خود و على عليه السلام و امت اسلام شجاعانه قيام كرد و با انواع زجر و شكنجه و فشار و تهديد مقاومت نمود و سرانجام جان خود را در همين راه از دست داد و بالاخره ثابت كرد كه حق با كيست؟ از حوادث مهم اين سه ماه كه به زهرا عليهاالسلام رنج فراوان داد عبارتند از:
بعد از پدر چه ظلم و ستمى به زهرا شد؟
- بازدید: 1271