هر موجودى به نحوى و به اندازهاى، پيوستگى با ذات احديّت دارد و به تعبير ديگر همه عالم كه معلول حضرت حق مىباشد، طبق خاصيت معلوليت، فانى در علت خويش است، يعنى از خود هيچ ندارد و مندكّ و فانى در وجود علّت است. علّت اگر لحظهاى قطع نظر از معلول كند در دم فنا و نيست خواهد شد. چرا كه از خود چيزى نيست و فناى محض مىباشد. اساا فنا همه سرمايه معلول است. يعنى اگر معلول، وجود يا شرف و عزتى دارد از پيوستگى به علت است. پس:
بهاندك التفاتى زنده دارد آفرينش را اگر نازى كند از هم فرو ريزند قالبها
و به تعبير ديگرى كه در خطاب به حضرت حق گفته شده:
گلبرگ را، ز سنبل مشكين نقاب كن يعنى كه رخ بپوش و جهان را خراب كن
پس معلول از خود هيچ نيست و هر چه هست علت است و جَلَوات (6) علّت. ليكن همين هيچ بودن معلول، عزت اوست. چون از خود هيچ است وابسته صرف به علت است و از اين راه عزت دارد. پس فناى معلول سرمايه اوست وهمه عالم اين فنا را دارند ليكن آن كه توجه به اين فنا دارد، مىتواند از اين سرمايه خود استفاده كند. و هر موجود كه بيشتر غرق در فنا مىشود و خود بينى ندارد بيشتر وصل به آن درياى عظمت مىشود و با ارزشتر مىشود.
- پاورقی -
(6) - جمع جلوه، منظور آن كه موجودات هر يك جلوهاى و تجلّى اى از وجود خالق خويش اند.
وابسته بودن موجودات به ذات باري تعالى
- بازدید: 1350