اگر هدف از خلقت انسان تكامل است و آن پيوستن به وجود برتر است و وجود برتر فقط خداوند است، اين هدف حتما بايد در برخى انسانها تحقق يابد وگرنه نقض غرض لازم مىآيد و نقض غرض در افعال خداوند مستلزم عجز يا جهل حضرت حق مىباشد كه محال است. پس اين هدف در برخى انسانها تحقق يافته است، آن انسانها همان چهارده معصوم هستند. نه تنها از باب قدر متيقن يعنى قدر مسلم آنهايى كه به اين مقام رسيدهاند بگوييم فقط چهارده معصوم هستند، بلكه تاريخ و روايات مذهبى هم نشان مىدهد كه تنها اين چهارده نفر هستند كه تاريخ زندگيشان بدون اشتباه است و در همه لحظات زندگيشان عقل حاكم بوده است و به تعبير قرآن كريم:« و ما أنت بنعمة ربك بمجنون؛ به نعمت خداوند «تو» مجنون نيستى(13) يعنى همه زندگى و رفتارت سرتاسر عاقلانه است.
اين آيه اگر مفيد حصر نباشدو اين را نرساند كه فقط تو هيچ گونه و هيچ گاه جنون ندارى ليكن به هر حال اين تعبير درباره ديگران نيست. طبق روايت «العقل ما عبد الرحمن و اكتسب به الجنان؛ عقل همان است كه وسيله عبادت و كسب بهشت است.» اين پيامبر است كه همه رفتارش بر اساس اين عقل استوار است. انسانهاى ديگر فقط مقدارى از رفتارشان چنين است. يكى از روانشناسان غربى هم مىگويد: هر انسانى در شبانه روز چند دقيقهاى ديوانه مىشود عاقل كسى است كه بيش از اين ديوانه نشود.
از طرفى اهل بيت پيامبر صلىاللهعليهوآله همه يك نور هستند چنان كه در روايات هم آمده است «...أرواحكم و أنواركم واحدة...» پس همه اهل بيت عليهمالسلام اين طور هستند كه عقل محض مىباشند. ليكن باقى مردم نوعا در كارها اشتباه دارند. چه بسيار سخنى مىگويند و پشيمان مىشوند، كارى مىكنند و پشيمان مىشوند، نوعا نابجا عصبانى مىشوند و به تعبير نهج البلاغه: «الحدّة ضرب من الجنون؛ عصبانيت نوعى جنون است.»
انبياى بزرگ هم كه در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله نبودهاند (و آيه سوره قلم: «ما أنت بنعمة ربِّك بمجنون» به آنها تعريضى ندارد)، نيز به نوعى لغزش داشتهاند، منتها نه لغزش به معناى گناه، يعنى نافرمانى در قوانين جزايى، بلكه لغزش به معناى خلاف مصلحت. چنان كه موسى عليهالسلام مىگويد:«ربّ ظلمت نفسي»(14) و يا قرآن درباره آدم مىفرمايد: «و عصى آدم ربه...»(15)، در روايت صعصعة بن صوحان لغزش انبياء ديگر ذكر شده است. عصيان پيامبران و اولياء خدا در قوانين جاريه نيست بلكه احيانا لغزش در قوانين مربوط به حبّ و عشق، يا هيبت يا حيرت، يا فنا و مانند آن مىباشد. فى المثل در قانون حبّ و عشق صرف يك لحظه عدم توجه، لغزش است، چنان كه عاشقى كه همراه معشوق در گلستانى گام مىزد از گلى خيلى تعريف كرد معشوق رنجيد و گفت: رخسار من اين جا و تو بر گل نگريى؟!
به هر حال پس اين جمله دعاى رجب خلاف قاعده نيست كه فرمود:«خداوندا! فرقى بين تو و بين آنهانيست جز اين كه آنها بندگان تو هستند.» اين مقتضاى «هدف خلقت» و «محاليّت نقض غرض» مىباشد... پس آنها به كمال مطلق و فناى در ذات حق كه سرّ بقاست رسيدهاند و باقى به بقاء خداوند هستند ليكن اين مقام را از عبوديّت براى حق تعالى دارند. ممكن الوجودى هستند كه خداوند آنها را بىنهايت قرار داده است.
لذا نمىتوانيم جمله مرحوم آية اللّه خويى(قده) را كه درباره راوى اين دعا مىفرمايد: «اودعايى نقل كرده كه از اذهان متشرعه دور است و قابل قبول نيست و باور صدور از معصوم را ندارد»(16) با همه احترامى كه براى آن بزرگوار قايليم پذيرا باشيم.
همين طور جمله علامه شوشترى را در كتاب الاخبار الدخيله به همين مضمون، كه به علاوه، براى سست كردن روايت مىفرمايد: اين رافقط اقبال سيد بن طاووس از شيخ نقل كرده است و مجلسى هم در بحار از اقبال نقل كرده و توضيحى هم نداده است. غرق شدن در علوم ظاهرى چه بسا بزرگان را نيز دچار غفلت مىكند.
- پاورقی -
(13) - قلم / 2.
(14) - قصص، / 16.
(15) - طه، / 121.
(16) - معجم الرجال، ج7، ص83.
عصمت چهارده معصوم
- بازدید: 1169