پادشاهان ساساني آگاه به امر پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

قرائن و شواهد تاريخي متعددي، حكايت از آگاهي بزرگان ساساني از بعثت پيامبر اسلام مي كند و نمي توان همه ي آنها را قصّه و افسانه پنداشت!
در اين كه تعدادي از پادشاهان ساساني نسبت به تولّد و بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حتي سالها قبل از ولادت آن حضرت آگاهي هايي داشته اند، شكي نيست و نوشته هاي متون تاريخي، آن را ثابت مي نمايد اما در اين ميان اخباري وجود دارد كه نشان مي دهد پادشاهان و بزرگاني از ايران قرنها پيش، خبر ظهور پيامبر اسلام و چيره شدن اسلام بر ايران زرتشتي را شنيده بودند، چنانكه در كتاب «آثار البلاد و اخبار العباد» مي خوانيم:
«جاماسب» ستاره شناس كه وزير «گشتاسب» پسر «لهراسب» بوده، در هنر نجومگري و باخبري از احوال ستارگان، در جهان شهرت يافته، پيش گويي هاي جاماسب، بي استثناء راست و درست از آب درآمده و كسي تا حال خلاف آن را نديده است. قرنها پيش او گفته است «موسي» عليه السلام در فلان بُرهه از زمان پيدا مي شود، از مقدم «عيسي عليه السلام » خبر داده كه كي مي آيد، بعد از عيسي، فخر كائنات حضرت محمّد صلي الله عليه و آله ظهور كند كه خاتم پيامبران باشد و دين مجوس از جهان رخت بربندد».
اما در مورد ساسانيان، با توجه به اين كه تعداد زيادي از علماي يهود و مسيحي در دربار آنان حضور داشتند و نيز در تورات و انجيل بشارت به آمدن پيامبر موعود آمده است، مي توان اين باور را داشت كه در اثناي مذاكرات ديني، تعدادي از علماي مذكور آنچه را در كتب ديني خود ديده بودند، با پادشاهان ساساني در ميان گذاشته اند. اينك اشارات و اخبار منابع تاريخي در مورد آگاهي پادشاهان و بزرگان دربار ساساني نسبت به امر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (توجه شود كه بخشي از تاريخ ايرانِ قبل از اسلام به دست رسيده است نه همه تاريخ آن دوران):
1. شاپور ذوالأكتاف
زماني كه هرمز ساساني بمرد، فرزندي نداشت تا جانشين او شود لذا بزرگان كشور، تاج شاهي را بر روي شكم زني از زنان او كه باردار بود، نهادند و در انتظار طفل ماندند و اين طفل كه بعد از تولد، «شاپور دوم»(379 - 309ميلادي) ناميده شد، در شكم مادر به پادشاهي رسيد. در سالهاي طفوليت او، اعراب چون ديدند شاه ايران، طفلي بيش نيست جهت گردآوري غلاّت و حيوانات به مرزهاي ايران تاخته و فساد بسيار كردند و چون هيچ كس از ايران براي سركوبي و بيرون راندنشان اقدامي ننمود، حملات خود را مكرر نمودند. چون شاپور باليد، نخستين كاري كه كرد، سركوب اعرابِ مهاجم بود. شاپور آن قدر در كشتار اعراب شدّت و حدّت نشان داد كه خون اعراب چون سيل روان شد. آنها را هركجا يافت، كشت و چاه هاي آبشان را پر كرد. كتف(شانه) اسيران عرب را سوراخ نموده طناب از آن گذرانيد و بردار نمود و به همين سبب او را «ذوالأكتاف» ناميدند[البته در صحّت اين لقب با توجه به مبالغه هاي شعوبيانِ ضدّ اسلام در دوره اسلامي، تأمّل و ترديد كرده اند].
دامنه ي عرب كُشي «شاپور» از متصرّفات ايران شروع و تا شام، بحرين و نزديك مدينه رسيد و اعراب از او در وحشت عجيبي به سر مي بردند. در حدود بحرين، پس از كشتن تعداد زيادي از قبيله بني تميم، شيخ قبيله كه سيصد سال داشت، به اسارت افتاد. او را پيش شاه آوردند. شيخ از شاه پرسيد: «پادشاها چه چيز تو را به قتل اعراب واداشته است»؟ شاپور گفت: «براي اين مي كشمشان كه شهرهاي مرا با اهل مملكتم گرفته اند». شيخ گفت: «اين كار را وقتي كردند كه كارشان به دست تو نبود، و چون بالغ شدي از بيم تو از تبهكاري دست برداشتند». شاپور گفت: «مي كشمشان براي اين كه ما شاهان ايران در علم نهان و اخبار گذشتگان خويش ديده ايم [دقت كنيد هم خود را مي گويد و هم شاهان ديگر ساساني را] كه عرب بر ما چيره شود و مُلك از ما بگيرد». شيخ گفت: «اين را يقين داري يا گمان مي بري؟». گفت: «يقين دارم و ناچار چنين خواهد شد». شيخ گفت: «اگر اين را مي داني پس چرا با عرب بد مي كني؟ به خدا اگر همه عربان را نگاه داري و با ايشان نكويي كني، وقتي دولت به چنگ ايشان افتد، نيكي تو را درباره قومت تلافي مي كنند و اگر عمرت دراز بود، وقتي مُلك به ايشان رسيد تو را نيز عوض دهند و تو و قومت را نگاه دارند، اگر اين قصه كه مي گويي محقق باشد، اين عاقلانه تر و سودمندتر است. اگر محقق نيست، پس چرا بدي مي كني و خون رعيت مي ريزي»؟ شاپور گفت: «قصه صحيح است و مُلك به شما مي رسد اما آنچه گفتي عاقلانه است، سخنِ راست گفتي و گفتار ناصحانه آوردي».آنگاه مناديِ شاپور بانك زد و مردم را امان داد و شمشير برداشت و از كشتار چشم پوشيد.
2 و قباد و انوشيروان
الف. «مزدك و موبد» عقايد انقلابي مزدك، شوري در امپراطوري ساساني انداخت تا جايي كه قباد پادشاه ساساني(پدر انوشيروان) نيز به مذهب مزدك درآمد و مزدكيان قوي تر گشتند. روزي در حضور قباد و مزدك، انوشيروان به مذهب مزدك دعوت شد اما نپذيرفت و گفت كه مزدك دروغگو است و از عهد زرتشت تا امروز، هيچ كس از دانايان، اين تفسير از اوستا و زند نكرده كه مال و زنان مباح به ديگران است و دين از بهر حفظ مال و حرم بكار است، چون اين هر دو مباح است آنگه چه فرق باشد ميان چهارپاي و آدمي...[البته در اين كه واقعا مزدك چنين عقايدي داشت يا دشمنان، چنين عقايدي را به او بسته اند، تا اسباب نابودي و قتل عام آنان فراهم گردد -خصوص كه مزدك از ولايت عهدي برادرِ انوشيروان حمايت مي كرد- سخنان زيادي گفته شده است] قباد خشمگين شد و گفت حجتي بياور كه اين مذهب را رد كند و سخن مزدك را باطل(سازد) يا كسي را بياور كه حجت او از حجت مزدك قوي تر و درست تر باشد و الاّ تو را سياست فرمايم(مجازات كنم) تا ديگران عبرت گيرند. نوشيروان چهل روز مهلت خواست و از پيش پدر بازگشت، هم در روز(همان روز) قاصد و نامه به پارس فرستاد و موبدي كه آنجا نشستي، مردي پير دانا كه هرچه زودتر بيايي كه چنين و چنان كاري رفته ميان من و پدر و مزدك...
در چهلمين روز، موبد پارس در رسيد. نوشيروان از شادي در پيش او دويد و او را در كنار گرفت و گفت: اي موبد، چنان دان كه من امروز از آن جهان مي آيم و احوال پيش موبد بگفت. موبد گفت: هيچ دل مشغول مدار كه حق با توست و خطا با مزدك و من نيابت تو جواب مزدك دهم و قباد از مذهب او بازگردانم....
نوشيروان شبانگاه موبد را پيش پدر برد و موبد، قباد را آفرين كرد و پدران او را بستود، پس مَلك را گفت اين مزدك را غلط افتاده است، اين كار نه او را نهاده اند كه من او را نيك شناسم و قدرِ دانش او را دانم و از علوم نجوم اندكي داند و ليكن در احكام او را غلط افتاد درين قَران كه درآيد، مردي بيرون آيد و دعوي پيغمبري كند و كتابي غريب آورد و معجزه هاي عجيب نمايد و ماه در آسمان به دو نيم كند[معجزه معروفِ «شقّ القمر» پيامبر، سوره قمرآيه1] و خلق را به راه حق خواند و دين پاكيزه آورد و كيش گبري[زرتشتي] و ديگر كيش ها را باطل كند و به فردوس(بهشت) وعده كند و به دوزخ بترساند و مال ها و حرم ها به حكم شريعت در حِصن[قلعه] كند و مردم را از ديو برهاند و با سروش تولاّ كند [وحي به او برسد [و آتشكده ها و بتخانه ها ويران كند و دينِ او به همه جهان برسد و تا قيامت بماند و زمين و آسمان بر دعوت او گواهي دهند، اكنون اين مزدك را تمنّا چنين افتاده كه اين مرد او باشد [پس مزدك نيز از امر پيامبر اسلام آگاه بود و شايد خواسته بود از اقبال عامه در گرويدن به پيامبر موعود استفاده و به تعبير صحيح تر سوء استفاده نمايد] و آن پيامبر نه عجمي باشد[يعني ايراني نيست] و مزدك اولاً عجمي است و او[پيامبر موعود [خلق را از آتش پرستي نهي كند و زرتشت را منكر باشد و مزدك هم به زرتشت اقتدا مي كند و هم آتش پرستي مي فرمايد و او [پيامبر] رخصت ندهد كه كس گرد حرم كس گردد و يا كسي مال به ناحق بستاند و به دزدي دست بريدن فرمايد و مزدك مال و زَن مردم مباح كرده است و آن پيامبر را فرمان از آسمان آيد و از سروش سخن آيد و مزدك از آتش مي گويد، مذهب مزدك هيچ اصل ندارد...».
در اينجا بسيار بجاست با نقل جملات كوتاهي از يكي از مورخان، شائبه آتش پرستي را از زرتشتيان و ايرانيان قبل از اسلام پاك نمائيم. شهرستاني در مورد تعظيم و احترام زرتشتيان نسبت به آتش مي نويسد:
«مجوس را سبب تعظيم كردن آتش چند چيز است: يكي آن كه جوهر(شريف عُلوي) است، ديگر آن كه ابراهيم خليل را نسوخت، ديگر گمان آن كه به اين تعظيم نمودن، در آخرت، ايشان را از آتش دوزخ نجات باشد و به هر حال، آتش، قبله ايشان است و وسيله[عبادت] ايشان».
ب. هديه به كعبه، قبلاً ذكر گرديد كه انوشيروان اموال و گنجينه هاي بسيار به كعبه مي فرستاده است. اكنون اضافه مي كنيم كه به نوشته يكي از مورخان بزرگ تاريخ ايران، چون انوشيروان به پادشاهي رسيد، اولين نامه اش را چنين آغاز نمود: «به نام خداوند بخشنده مهربان» درست همانند مسلمانان و آن هم زماني كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هنوز متولد نشده بود. متن نامه مذكور چنين است:
«به نام خداوند بخشنده مهربان، از پادشاه كسري پسر قباد به سوي «واري» پسر «نخيرجان» فاذوسبان آذربيجان و ارمنيه و توابع و دنباوند و طبرستان و توابع، سلام بر شما، آن چه مردم به حق از آن بترسند فقدان كسي است كه از فقدانش زوالِ نعمت آيد و فتنه زايد و بدي رخ نمايد براي جان و حَشم و مال و عزيز، و به نزد ما وحشتي و فقداني برتر از فقدان شاهِ شايسته نيست».
پ. خبر بزرگمهر. بزرگمهر، وزير دانشمند انوشيروان بود و شاه به او علاقه شديدي داشت. فردوسي در شاهنامه، بزرگمهر را با القابي چون «سراينده، خوب چهره، فيلسوف، ستاره شناس، پزشك ماهر، صاحب تدبير و رأي و گفتار نيك» ياد مي كند. بسياري از مشكلات و گرفتاري هاي انوشيروان به سرپنجه تدبير بزرگمهر حل مي گشت. روزي انوشيروان از بزرگمهر حكيم درباره بيرون رفتن پادشاهي از دست ايرانيان و انتقال آن به تازيان(اعراب) پرسش كرد. بزرگمهر گفت:
«بنيان گذار فرمان روايي عرب، پس از چهل و پنج سال از پادشاهي انوشيروان متولّد خواهد شد و مشرق و مغرب را متصرّف خواهد گشت و در آن روزگار، مشتري؛ سرنوشت كارها را به «زهره» واگذار مي كند».
مي دانيم كه «انوشيروان» چهل و هشت سال و يا چهل و هفت سال و هشت ماه پادشاهي كرده است.
ت. اتفاقات عجيب در ولادت پيامبر. چون اراده پروردگار بر ولادت پيامبر اسلام قرار گرفت، حوادث و اتفاقات عجيبي روي داد. تمام بت هاي مكه و كعبه سرنگون شدند، آتشكده پارس كه هزار سال روشن بود، خاموش گشت. ايوان كسري بلرزيد و چهارده كنگره آن فرو ريخت، درياچه ساوه خشكيد، انوشيروان خواب وحشتناكي ديد، موبدان موبد به خواب ديد كه شتران بزرگ و قوي با شتران عرب كه كوچك جثّه بودند، نزاع نمودند و شتران عرب، شتران بزرگ را فراري دادند طوري كه از دجله گذشتند و شتران عرب، خود را به زمين عجم انداخته پراكنده شدند.
صبحگاهان؛ انوشيروان، وزيران، سرهنگان و موبدان را فراخواند و در مورد حوادث وحشتناك با آنان گفتگو نمود. موبدان موبد خواب شب خود را بازگو ساخت و وقتي انوشيروان توضيح آن را خواست به عرض شاه رسانيد كه اتفاقي در عرب افتاده و شخصي از عرب بيرون آيد و بر عجم غلبه كند و مُلك و دينِ عجم را باطل كند، بايد از عرب كسي را كه اخبار و كتب ايشان بداند، فراخوانيم و از او بپرسيم.
انوشيروان طي نامه اي به «نعمان بن منذر»(پادشاه دست نشانده حيره از طرف ساسانيان) دستور داد مرد دانايي را بفرستد تا وي اخبار عرب را از او بپرسد. «نعمان»، «عبدالمسيح بن عمرو غسّاني» مسيحي را كه 360 سال عمر داشت، فرستاد. عبدالمسيح نتوانست از عهده تعبير و تفسير خواب و وقايع برآيد و گفت: اين را دائي من «سطيح كاهن» كه در شهر دمشق شام سكونت دارد، مي تواند تفسير نمايد و با دستور شاه به سوي شام رهسپار گرديد.
عبدالمسيح زماني كه به دمشق رسيد، سطيح كاهن، آخرين لحظات عمر خود را مي گذرانيد. عبدالمسيح گفت: آمده ام سؤالي بپرسم اما سطيح جواب داد تو نيامدي، بلكه پادشاه ايران تو را فرستاده و خواب موبدان و پادشاه را باز گفت كه تو نتوانستي جواب دهي و تو را فرستاده اند تا از من بپرسي، او را بگوي كه از عرب پيغامبري صاحب هزاوه(عصا) بيايد و بر زمين تهامه(زمين مكه) تلاوت(قرآن) آشكار گردد و آنگاه بر مُلك او و دين عجم غالب شود و مُلك از عجم بيرون شود، از پس پادشاه، چهارده مَلك بنشيند، آنگاه مُلك از ايشان بيرون شود و دين و مُلك آن پيامبر به زمين ايشان آشكار گردد و وقت آن است كه آن پيغامبر از مادر زاده شود يا زاده شده است. سطيح بعد از گفتن اين جملات، جان بداد. عبدالمسيح بازگشت و آنچه از سطيح شنيده بود، باز گفت. انوشيروان گفت: «به روزگار من چنين اتفاقي نخواهد افتاد و تا چهارده پادشاه از پس من بيايد حوادث بسياري رخ مي دهد».آنگاه فرمود تا «نعمان بن منذر» را فرماندهي عرب دادند و نواخت ها كرد و گفت: تتبّع مي كني تا اين كيست كه مي گويند پيغمبر خواهد بود؟.

حيدري، اصغر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page