يعقوب افزون بر آن که خود از رحمت الهى ووصال يوسف نااميد نبود، پسران خويش را نيز از نوميدى باز مى داشت وروح اميدوارى را در دل هاى آنان مى دميد.
(يا بنى اذهبوا فتحسسوا من يوسف واخيه ولا تيأسوا من روح اللَّه...).(6)
پسرانم! برويد ويوسف وبرادرش را بجوييد واز رحمت خدا نااميد نشويد.
شيعيان يوسف زهرا عليه السلام نيز افزون بر آن که بايد اميدوار باشند، وظيفه دارند روح اميد به ظهور مهدى موعود عليه السلام را در ديگران بدمند وياد وخاطره ى او در ذهن مردم، زنده نگاه دارند.
اميد، آدمى را از سستى وخمودگى بيرون مى آورد وبه بالندگى وسازندگى مى رسد. آن که از خورشيد جهان افروزى که فردا بر مى آيد وهمه جا را روشن مى کند، غافل است، هرگز شور ونشاطى براى پويايى وسازندگى ندارد. او به شام تيره وتار نوميدى، ايمان آورده است. او خود را در برابر ظلمت شبانه، هيچ مى انگارد ونيروى اراده ى خويش را باور ندارد. روح اميد در چنين شخصى، مرده است. در مقابل، با اميد به آينده، سراسر وجود آدمى از روح حيات سرشار مى شود. آن که به آمدن منجى ايمان واميد دارد، وآمدن او بسته به آماده شدن مقدمات وفراهم آمدن انسان هايى است که او را بخواهند واو را در رسيدن به اهدافش يارى کنند، هميشه مى کوشد ظرفيت با او بودن را در خود پديد آورد وانسان هايى را بپروراند که بتوانند مانند بازوانى نيرومند، حضرت مهدى (عجل الله فرجه) را در رسيدن به اهدافش يارى دهند. واين، همان حيات واقعى وبالندگى وسازندگى است.
- پاورقی -
(6) يوسف، 87.
دميدن روح اميدوارى
- بازدید: 1524