ولادت- وفات شريف رضى

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

به اتفاق مورخين، شريف رضى، به سال 359 در بغداد، متولد گشت، و در همانجا باليد و بزرگ شد.و در همان بغداد، بروز يكشنبه، ششم محرم سال 406 ديده بر جهان بست، چنانكه در رجال نجاشى، تاريخ بغداد، عمده الطالب، خلاصه الرجال و غير آن آمده است.
در " شذرات الذهب " نوشته " در صبح روز پنجشنبه درگذشت " و گويا اشتباه از كاتب باشد، زيرا مدرك گفته اش را كتاب " ابن خلكان " معرفى كرده، و در تاريخ ابن خلكان مى نويسد:" صبح روز يكشنبه " نه پنجشنبه.
در "دائره وجدى " ج 4 ص 253 سال وفات را404 نوشته، گويا از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد گرفته، يا خطائى است كه از كاتب رخ داده، چون مى بينيم، همين فريد وجدى در ج 9 ص 487 دائره اش تاريخ صحيح را يادآور شده و نوشته: " ششم محرم سال." 406 يكى ازمعاصرين شريف، ابو الحسن احمد بن على بتى، درگذشته شعبان سال 405، پيش از مرگ، قصيده در سوگ و رثاى شريف سروده است كه در ديوان او ج 1 ص 138 ديده مى شود، گرد آورنده ديوانش مى گويد: بعد از تاريخ اين سروده چند ماه گذشت كه شريف رضى درگذشت.رضوان خداى بر او باد.
در مرگ " شريف رضى "،وزير، ابو غالب، فخر الملك، و ساير وزراء و اعيان و اشراف و قضاه، همگان با پاى برهنه، برسم عزا، در خانه او حضور يافتند، فخر الملك بر او نماز خواند، و در همان خانه اش كه در محله كرخ رديف مسجد اهل انبار بود، دفن شد. برادرش شريف مرتضى، بر جنازه برادر حاضر نشد و در مراسم نماز هم شركت ننمود، از بى قرارى و جزع نتوانست به جنازه برادر بنگرد، به روضه امام موسى بن جعفر عليهما السلام پناه برد، و در پايان روز، فخر الملك، شخصا به روضه امام مشرف شده شريف مرتضى را به خانه اش فرستاد.
بسيارى از مورخين نوشته اند كه: " جسد او را، بعد از آنكه در خانه اش به امانت خاك كردند،به كربلا مشرفه منتقل ساختند و در كنار پدرش ابو احمد حسين بن موسى بخاك سپردند و از تاريخ چنين بر مى آيد كه در قرون وسطى، مزارش در كربلاءمشهور بوده است، صاحب عمده الطالب مى نويسد: " مرقد شريف رضى، در كربلاء آشكار و معروف است ".و نيز در شرح حال برادرش مرتضى مى نويسد: " نزد پدر و برادرش بخاك رفت، و مرقد آنان آشكار و معروف است ". رفاعى، درگذشته885، در كتاب " صحاح الاخبار " ص 62 مى گويد: " جنازه شريف مرتضى را به كربلاء حسينى بردند، مانند پدرش و برادرش، و در آنجا بخاك سپردند، و مرقدش در آنجا ظاهر و مشهور است ".
اين موضوع، با اعتبار عقل هم سازگار است، زيرا فرزندان " ابراهيم مجاب " در حائر قدس جوار حضرت سيد الشهدا سكوت اختيار كردند، ابراهيم نامبرده در نزديكى حائر از جانب بالاسر مبارك دفن شد، و فرزندانش مرقد اورا گورستان شخصى خود گرفته، در اطراف او دفن شدند، و هر كس از اين خاندان در بغداد يا بصره سكونت داشت، همچون فرزندان " موسى ابرش " بعد از مرگ، به كربلاء منتقل و در كنار جدشان بخاك رفتند، ضمنا قطعى است كه جنازه پدر شريف رضى، به حائر حسينى منتقل و در همانجا دفن شد.
اضافات چاپ دوم: |و شايد، ابتدا در خانه اش دفن شده باشد، و بعد او را به كربلاء برده باشند، چنانكه ابن جوزى در " منتظم ج7 ص 247 ياد كرده است|.
و هم قطعى است كه جنازه شريف علم الهدى را بعد از اينكه در خانه اش بخاك سپردند، به حائر حسينى منتقل نمودند، توليت آن تربت مقدس در كف آنان بود و هيچ كس، جز با اجازه آنان در حائر حسينى دفن نمى شد، همان طور كه ضمن
 شرح حال وزير، ابو العباس ضبى، در همين جلد صفحه 181 گذشت.