مراثي- سوگنامه ها

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

جمع كثيرى ازمعاصرين شريف رضى، او را مرثيه گفتند، و در پيشاپيش آنان برادرش علم الهدى است كه گفته:
- اى ياران داد از اين فاجعه ناگوار كه بازوى مرا شكست، كاش جان مرا هم مى گرفت.
- پيوسته بيمناك و بر حذر بودم، تا اينكه در رسيد، و شرنگ مصيبت در كام من ريخت.
- چندى التماس كردم و مهلت خواستم، آخر هجوم آورد و به حال زارم ننگريست.
- مگوئيد از چه سيلاب اشكش روان نيست؟ اشك را هم چون بخت نامساعد سربارى نيست.
- خدا را، بر اين عمر كوتاه و تابناك، و چه عمرها كه دراز بود و ناپاك.
ازجمله كسانى كه در سوك شريف، مرثيه ساختند، شاگردش مهيار ديلمى است، شرح حال او در ضمن شعراء قرن پنجم خواهد آمد، دو قصيده دارد، كه يك قصيده آن 70 بيت است، و در ديوان او ج 3 ص 366ثبت شده، اين چنين شروع مى شود:
- بازوى " هاشم " را كه فرو انداخت؟ دست " لوى " را در پيچيد و از پايگاه حشمت فرو كشيد؟
- در ريگزار حجاز، قريش را درهم كوبيد و سرا پرده عزتشان بركند؟
- پاى بر فرق " مضر " نهاده با خفت و خوارى پامالشان كرد، و كس دم بر نياورد؟
- كيست كه به مكه تاخت و حرمت خانه خدا بشكست؟
-از آن پس به مدينه تاخت و تربت پاكان عترت را پى سپر ستوران ساخت؟
- رسول خدا گريان است، فاطمه در صحراى " طف " برفرزندان عزيزش زار و نالان. - دين خدا در امن و امان بود، چه كسش بر آشوفت؟ حصار دژ بلند و افراخته چه كسش بعزم تسخير برخاست؟
- بازوى مردان دلاور از كار ماند كه تسليم شدند؟ ياسر از مسلمانى برتافتند؟
- يا " شريف رضى " شبان فداكار اين خاندان، طعمه اجل گشت كه رمه آنان از چرا باز ماند.
و قصيده ديگرش 40 بيت است و در ديوانش ج 1 ص 249 با اين مطلع ثبت شده:
    اقريش لالفم اراك و لايد فتواكلى غاض الندى و خلى الندى
    فتواكلى غاض الندى و خلى الندى فتواكلى غاض الندى و خلى الندى
به خاطر شهرت اين دو قصيده، و اينكه در بسيارى از كتب تراجم و فرهنگهاى رجالى ثبت آمده تا برسد بديوان مهيار ديلمى، از نقل تمام اين دو قصيده صرف نظر شد.