پرتوى از سيره و سيماى امام حسن عسكرى(عليه السلام)

(زمان خواندن: 12 - 23 دقیقه)

امام حسن عسكری علیه السلام، فرزند امام هادی(علیه السلام)، در روز هشتم ربیع الثّانی یا 24 ربیع الاوّل سال 232 هجری قمری در مدینه به دنیا آمد.نام مادر گرامی آن حضرت را، سوسن و بعضی «سلیل» و «حُدَيْث» نیز گفته اند.
او در هشتم ربیع الاوّل سال 260 هجری قمری با توطئه معتمد خلیفه عبّاسی در شهر سامرّا، در 28 سالگی به شهادت رسید.آن حضرت بعد از شهادت پدر بزرگوارش در 22 سالگی به مقام امامت رسید.
برنامه و مواضع او به عنوان مرجع فكری شیعیان قلمداد گردید و مصالح عقیدتی و اجتماعی آنان را كاملاً مراعات می كرد.در عصر آن حضرت، دشواری ها و گرفتاری هایی پیش آمد كه از قدرت عبّاسیان كاست، تا جایی كه موالی و تركان بر حكومت دست یافتند، ولی فشار و شكنجه و آزار نسبت به امام و یارانش تخفیف پیدا نكرد.
متوكّل او را به زندان انداخت، بیآن كه سبب آن كار را بگوید! عبّاسیان تلاش میكردند كه امام عسكری(علیه السلام) را در دستگاه حكومت وارد كنند تا پیوسته مراقب او باشند و او را از پایگاه های خویش و از یاران و پیروانش دور سازند.
آن حضرت نیز مانند پدر بزرگوارش ناچار شد در سامرّا اقامت كند و زیر نظر باشد.
مواضع علمی امام عسكری(علیه السلام) در پاسخ های قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افكار كفرآمیز و بیان كردن حقّ، با روش مناظره و گفتگوهای موضوعی و مناقشه ها و بحث های علمی، روز به روز شخصيّت آن حضرت را بارزتر نشان میداد و مؤمنین را به شخصيّت مكتبی و فكری خود مجهّز مینمود و از طرفی پایداری و ایستادگی آنان را در برابر جریانهای فكری خطرناك تضمین مینمود.
كِنْدی (ابویوسف یعقوب بن اسحاق) فیلسوف عراقی در زمان امام(علیه السلام)، به زعم خود، پیرامون متناقضات قرآنی به خیال خود، كتابی تدوین كرد، امام عسكری(علیه السلام)به وسیله بعضی از منسوبانِ به حوزه علمی او، با او تماس گرفت و كوشش او را با شكست رو به رو كرد و كِنْدی را قانع نمود كه در اشتباه بوده است، كِنْدی توبه كرد و اوراق خود را سوزانید.
امام(علیه السلام) بیانات علمی قابل توجّهی در باب خلق قرآن برای ابوهاشم جعفری ایراد فرمود و نیز مطالبی ارزشمند درباب تفسیر قرآن از او نقل شده است.
برای امام عسكری(علیه السلام) از مناطق گوناگون اسلامی كه پایگاه های مردمی او آنجا بود، به وسیله نمایندگانش كه در آن مناطق پراكنده بودند، اموالی فراهم می آمد، و امام با دقّت بسیار و با روش های گوناگون میكوشید تا آن اموال را كاملاً از چشم دولتیان بپوشاند و پنهانی به مصرف رساند.
دولت عبّاسی در برابر یاران امام(علیه السلام) و در پاگاه هایی كه پشتیبان او بودند، قاطعانه و بی رحمانه ایستادگی میكرد و برای از میان برداشتن خطّ مشی و برنامه امام و پراكنده كردن و وادار كردن یاران او كوشش های فراوان به عمل آورد.

مسأله مهدی(علیه السلام) و غیبت آن حضرت
امام عسكری علیه السلام به وضوح میدید كه اراده خداوند برای ایجاد دولت الهی بر روی زمین، بر این تعلّق گرفته است كه فرزندش مهدی(علیه السلام)غیبت كند.
سخنان ائمّه پیشین و نصوص فراوان و پیاپی، به آمدن مهدی(علیه السلام) بشارت میداد و در این موارد، روایات متواتر و صحیح از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله وسلم) در دست است، و مؤلّفان صحاح از اهل سنّت كه معاصران آن حضرت یا پیش از آن بوده اند ، روایات مربوط به مهدی موعود(علیه السلام) را نقل كرده اند كه بخاری و مسلم و احمد بن حنبل از آن جمله اند.
امام عسكری علیه السلام تلاش میكرد تا مردم را قانع سازد كه زمان غیبت فرا رسیده است و تنفیذ آن در شخص فرزندش امام مهدی(علیه السلام)صورت گرفته است.
این امر درباره افكار افراد عادی دشوار مینمود و امام(علیه السلام) به هر ترتیب، فكر غیبت را در اذهان و افكار، رسوخ میداد و به مردم میفهماند كه این حقیقت را باید بپذیرند و دیگران را به این اندیشه و اعتقاد و متفرّعات آن آگاه سازند.
دوستان و طرفداران امام(علیه السلام) به وسیله مكاتبه و مراسله با او تماس میگرفتند و درباره مهدی موعود از حضرتش پرسش مینمودند و جواب لازم و كافی را دریافت میكردند.
شیعیان وقتی اموالی را از حقوق شرعیای كه بر آنان واجب بود، برای امام عسكری(علیه السلام)میبردند ابتدا حضور به «عثمان بن سعید عمری» وارد میشدند و او كه برای سرپوش گذاشتن بر فعّاليّت های امام(علیه السلام) و برای مصلحت او، تجارت روغن میكرد، پول هایی را كه تحویل میگرفت در خیك های روغن میگذاشت و دور از چشم حاكمان، برای امام میفرستاد، زیرا اگر بر قضيّه واقف میشدند همه آن را مصادره میكردند.

قیام صاحب زنج و برخورد امام عسكری(علیه السلام)
در زمان خلافت مهتدی عبّاسی، صاحب الزّنج، به اتّفاق بردگان و فقرا و مستضعفین سر به قیام برداشت و توانست بر بصره و اطراف آن چیره گردد و ادّعا داشت كه او از سلاله پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و نسبش به امام علی بن ابیطالب(علیه السلام)میرسد.
مسعودی در مروج الذّهب مینویسد: او زاده یكی از روستاهای ری بوده و بیشتر یارانش از موالی و زنجی ها بود كه دشواری هایی برای عبّاسی ها پدید آورد و نزدیك بود بغداد، پایتخت آنها را پس از نبردهای سختی كه میان او و خلفای عبّاسی جریان داشت به تصرّف خود درآوَرَد.
امام عسكری(علیه السلام) فرمود: صاحب الزّنج از ما اهل بیت نیست.
در این حال، هر گاه سخن از قیام او به میان می آمد و به دنبال آن كشتن پیرمردان و كودكان و به اسارت گرفتن زنان و سوزاندن شهرها و خانه ها و دیگر اعمال ناروایی كه اتّفاق می افتاد، انتساب او را به علوی ها تكذیب میكرد و آنان را با مشرب خوارج ارزیابی مینمود.
ولی كسی كه حوادث آن دوره از تاریخ اسلامی را، كه ترك ها و غلامان مقدّرات كشور را در قدرت خود گرفته بودند و نیز ظلم و بیدادی كه سرتاسر مملكت اسلامی و مردم آن را فرا گرفته بود و در همان حال، خلیفه تقریباً هیچ كاره بود، مدّ نظر قرار دهد، به نظرش بعید نمیآید كه حركت صاحب الزّنج و پیروان او همچون دیگر قیام ها به رهبری علویها و دیگران ترتیب داده میشده است تا از آنچه بر مردم در آن زمان میرفت رهایی پیدا كنند و كارهای ناروایی كه به آنها نسبت داده شده چه بسا ساخته و پرداخته خودِ حُكّام و دستگاه های آنها برای بدنام كردنشان بوده باشد.
و در مورد آنچه راویان از قول امام روایت كرده اند كه «صاحب الزّنج» از ما نیست، شاید بتوان گفت: كه این سخن بر فرض صحّت، صریحاً گویای تكذیب انتساب ایشان به خود نبوده، زیرا امكان دارد كه منظور حضرت این باشد كه او در كارها و اقدام هایش ، از ما نیست; همچنان كه امكان دارد امام از سوی حكّام وقت، مجبور به بیان چنین سخنی شده باشد.
برخی روایات، آن چنان كه در «اكمال الدّین» شیخ صدوق آمده، اشاره به این دارند كه او هرگز دروغگو نبوده است.
به هر حال، برخورد معتمد عبّاسی با امام حسن عسكری علیه السلام تفاوتی با برخوردهای حاكمان عبّاسی پیش از او با ایشان نداشت.
او امام را تحت مراقبت شدیدی قرار داد، به طوری كه كسی جز در شرایط ویژه ای كه امام با نزدیكان خود قرار گذاشته بود، امكان تماس با آن حضرت را نمییافت و هر آنچه كه از خارج به ایشان میرسید یا به خارج میدادند، از طریق مراسله بود.
وقتی كه خبر كسالت امام به گوش معتمد عبّاسی رسید، دستور داد تا خانه آن حضرت را زیر نظر بگیرند.
پس از شهادت امام نیز تفتیش و بازجویی كامل به عمل آمد و همه اثاث خانه را مُهر و موم كردند و آن گاه در صدد تحقیق و بازجویی از فرزندان امام عسكری(علیه السلام) برآمدند و به قابله ها دستور دادند كه زنان را تحت معاینه دقیق قرار دهند و اگر آثار حمل در یكی از آنان دیدند به خلیفه گزارش كنند.
هراس و وحشت عبّاسیان از مهدی موعود كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم)نوید ظهورش را بارها داده بود و او را بزرگترین مصلح در تاریخ جامعه بشری ـ كه طومار ظلم و ستم را در هم خواهد پیچید و عدالت اجتماعی را برقرار خواهد ساخت ـ معرّفی كرده بود، روز به روز بالا میگرفت.
آنان میخواستند با كشتن نسل پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، مانع ظهور امام منتَظر گردند و امام عسكری(علیه السلام) در نامه ای به همین مطلب اشاره كرده:
«پنداشته اند با كشتن من، نسلم را قطع خواهند كرد و حال آن كه خداوند خواسته آنان را تكذیب كرده است و سپاس خدای را كه مرا از جهان نَبُرْد تا آن كه جانشین و امام بعد از من را نشانم داد. او در خلقت و اخلاق، شبیه ترین كس به پیامبر اكرم است. خداوند او را در دوران غیبت حفظ میكند، سپس او را ظاهر میسازد تا زمین را پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد، سرشار از عدالت و برابری كند.»
اینك در میان سخنان و كلمات گهربار حضرت امام عسكری(علیه السلام)، كه هر یك به منزله چراغ هدایت و مشعل فروزان راه زندگی است، چهل حدیثِ برگزیده، تقدیمِ تشنگان آب زلال و حیات بخش مكتب انسان سازش میشود.
به امید آن كه همگی بهره لازم را از كلمات شریفش برگیریم و منتظر ظهور فرزند دلبند و برومندش باشیم.

چهل حدیث :
قالَ الاِْمامُ الْعَسْكَری(علیه السلام):
1- پرهیز از جدال و شوخی
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت میرود و شوخی مكن كه بر تو دلیر شوند.

2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّی يَقُومَ.»:
هر كه به پایین نشستن در مجلس خشنود باشد، پیوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخیزد.

3- هلاكت در ریاست و افشاگری
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمینًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْی وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّیاسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَی الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستی چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشی گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنی كنی و در پیریاست باشی، زیرا این دو، آدمی را به هلاكت میكشانند.

4- گناهی كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتی لا تُغْفَرُ : لَيْتَنی لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِی النّاسِ أَخْفی مِنْ دَبیبِ الَّنمْلِ عَلَی الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِی اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گناهانی كـه آمرزیده نشود ایـن است كه [آدمی] بگوید: ای كاش مرا به غیر از این گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در میان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهان تر است.

5- نزدیكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ أَقْرَبُ إِلَی اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلی بَیاضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» به اسم اعظم خدا، از سیاهی چشم به سفیدی اش نزدیكتر است.

6- دوستی نیكان و دشمنی بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضیلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَی الْفُجّارِ.»:
دوستی نیكان به نیكان، ثوابست برای نیكان. و دوستی بدان به نیكان، فضیلت است برای نیكان. و دشمنی بدان با نیكان، زینت است برای نیكان. و دشمنی نیكان با بدان، رسوایی است برای بدان.

7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلی كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنی، سلام كردن بر هر كسی است كه بر او میگذری، و نشستن در پایین مجلس است.

8- خنده بی جا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بی جا از نادانی است.

9- همسایه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتی تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأی حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأی سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهای كمرشكن، همسایه ای است كه اگر كردار خوبی را بیند نهانش سازد و اگر كردار بدی را بیند آشكارش نماید.

10- پندی گویا و جامع
«أُوصیكُمْ بِتَقْوَی اللّهِ وَ الْوَرَعِ فی دینِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَدیثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلی مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه وآله وسلم) صَلُّوا فی عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فی دینِهِ وَ صَدَقَ فی حَدیثِهِ وَ أَدَّی الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ: هذا شیعِىٌ فَيَسُرُّنی ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبیح، فَإِنَّهُ ما قیلَ فینا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قیلَ فینا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فی كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهیرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعیهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَی النَّبِىِّ(صلی الله علیه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلی رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقوای الهی و پارسایی در دینتان و تلاش برای خدا و راستگویی و امانتداری درباره كسی كه شما را امین دانسته ـ نیكوكار باشد یا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسایگی سفارش میكنم. محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)برای همین آمده است. در میان جماعت های آنان نماز بخوانید و بر سر جنازه آنها حاضر شوید و مریضانشان را عیادت كنید. و حقوقشان را ادا نمایید، زیرا هر یك از شما چون در دینش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته میشود: این یك شیعه است، و این كارهاست كه مرا خوشحال میسازد. تقوای الهی داشته باشید، مایه زینت باشید نه زشتی، تمام دوستی خود را به سوی ما بكشانید و همه زشتی را از ما بگردانید، زیرا هر خوبی كه درباره ما گفته شود ما اهل آنیم و هر بدی درباره ما گفته شود ما از آن به دوریم. در كتاب خدا برای ما حقّی و قرابتی از پیامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدی جز ما مدّعی این مقام نیست، مگر آن كه دروغ میگوید. زیاد به یاد خدا باشید و زیاد یاد مرگ كنید و زیاد قرآن را تلاوت نمایید و زیاد بر پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستید. زیرا صلوات بر پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنید و شما را به خدا میسپارم، و سلام بر شما.

11- اندیشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّیامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فی أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلكه [حقیقتِ] عبادت، زیاد در كار خدا اندیشیدن است.

12- پلیدی خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كلید هر گونه شرّ و بدی است.

13- ویژگی های شیعیان
«شیعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَی الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابیعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّیرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پیروان ما، گروه های نجات یابنده و فرقه های پاكی هستند كه حافظان [آیین] مایند، و ایشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودی چشمه های حیات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده های آتش! پیش از ظهور برای آنان خواهد جوشید.

14- ناآرامی كینه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كینه توز ، ناآرامترینِ مردمان است.

15- پارساترین مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَی الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترین مردم كسی است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترین مردم كسی است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترین مردم كسی است كه حرام را ترك نماید. كوشننده ترین مردم كسی است كه گناهان را رها سازد.

16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَی الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَی الْكافِرِ.»:
مؤمن برای مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.

17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فی آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتی بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطیءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَریصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهای برشمرده ای دارید، و مرگ به ناگهان میآید، هر كس تخم خیری بكارد به خوشی بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّی بكارد به پشیمانی بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان برای اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نیست در نیابد، هر كه به خیری رسد خدایش داده، و هر كه از شرّی رهد خدایش رهانده.

18- شناخت احمق و حكیم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فی فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكیمِ فی قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكیم در قلب اوست.

19- تلاش برای رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.

20- عزّتِ حقگرایی
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزیزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَلیلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هیچ عزیزی حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذلیل گردد و هیچ ذلیلی به حقّ نیاویزد، مگر آن كه عزیز شود.

21- دوست نادان
«صَدیقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مایه رنج است.

22- بهترین خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْیمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چیزی نیست:ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.

23- نتیجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلی والِدِهِ فی صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَی الْعُقُوقِ فی كِبَرِهِ.»:
جرأت و دلیری فرزند بر پدرش در كوچكی، سبب عاقّ و نارضایتی پدر در بزرگی میشود.

24- بهتر از حیات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَیاةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَیاةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگی چیزی است كه چون از دستش دهی، از زندگی بدت آید، و بدتر از مرگ چیزی است كه چون به سرت آید مرگ را دوست بداری.

25- وابستگی و خواری
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است برای مؤمن، دلبستگی به چیزی كه او را خوار دارد.

26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فیها نِعْمَةٌ تُحیطُ بِها.»:
هیچ بلایی نیست، مگر این كه در آن از طرف خدا نعمتی است.

27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هیچ كس را طوری اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.

28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.

29- تواضع و فروتنی
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتنی، نعمتی است كه بر آن حسد نبرند.

30- سختی تربیت نادان
«رِیاضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.

31- شادی بیجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادی نزد غمدیده، از بیادبی است.

32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نیكو، زیبایی ظاهری است،و عقل نیكو، زیبایی باطنی است.

33- كلید تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فی بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پلیدی ها در خانه ای قرار داده شده و كلید آن دروغگویی است.

34- چشم پوشی از لغزش و یادآوری احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترین برادران تو كسی است كه خطایت را نادیده گیرد و احسانت را یادآور شود.

35- مدح نالایق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالایقی را ثنا گوید، خود در موضعِ اتّهام قرار گیرد.

36- راه دوست یابی
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبیعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَدیقُهُ.»:
كسی كه پارسایی خوی او، و بخشندگی طبیعت او، و بردباری خصلت او باشد دوستانش بسیار شوند.

37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسی كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گریزان گردد.

38- خرابی مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصیرِ الَّتی فِی الْمَساجِدِ.»:
هنگامی كه قائم(علیه السلام) قیام كند، دستور به خرابی مناره ها و كاخ های مساجد دهد.

39- نماز شب، سیر شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفری است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.

40- ادبی بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب برای تو همین بس كه آنچه برای دیگران نمیپسندی، خود، از آن دوری كنی.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page