على بن يقطين، كارگزار امام كاظم(علیه السلام)

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

اصحاب و شاگردان ائمه معصومين (عليهم‏السلام) نقش بزرگى در اخذ و انتقال‏ آثار و روايات آنان، به جهان اسلام داشته ‏اند. اگر اين حاملان آثار امامت و ناقل آن اخبار ولايت نبودند، آثار گرانبهاى اهل‏بيت عليهم‏السلام از بين مى‏رفت و بازرگانان حديث و واضعان مكتب جهل، ميدان‏را براى عرضه متاع بى‏ارزش غرور خود، بلامانع احساس كرده و بازار دين سازى را، رونق مى‏بخشيدند.
در ميان اصحاب ائمه معصومين (عليهم‏السلام) كسانى هستند كه در ميادين مختلفى به‏ پاسدارى از حريم تشيع و حفظ آثار امامان پرداخته، و گسترش فرهنگ امامت راوظيفه خود مى‏دانستند.
«على بن يقطين‏» يكى از نمونه‏هاى بارز اين مردان سختكوش است او براى رسيدن‏به رشد و تعالى و رضوان الهى مرارتها و سختي ها كشيده، از هيچ مانعى نهراسيده،و در دامان ولايت پرورش يافته‏ است.
او عنصرى بود كه در دستگاه خلافت‏به استخدام آنها و اهدافشان در نيامد وابزارى براى اجراى مقاصد آنها نبود، بلكه; امكانات و ابزار دستگاه خلافت را به‏استخدام خود در آورد و اهداف مقدس امامت و انديشه ‏هاى پربار امام كاظم ‏عليه‏السلام را، در حوزه مسئوليت‏خود، بارور ساخت و كمكهاى زيادى به جامعه شيعه ‏كرد و با موقعيتى كه داشت، موانع زيادى را، از سر راه آنان برداشت. لذا بر مالازم است زندگى على بن يقطين خادم اهل بيت عليهم‏السلام، را مورد مطالعه قرارداده تا از آن درس بگيريم.
زندگى على بن يقطين
بر اساس آنچه در كتاب‏هاى رجال و تاريخ آمده است‏يقطين بن‏موسى داراى چهار فرزند پسر، به نامهاى على، عبيد، يعقوب و خزيمه بود كه على‏اولين فرزند وى محسوب مى‏شده است و همه فرزندان يقطين بن موسى، از اصحاب امام ‏كاظم عليه‏السلام به شمار مى‏رفتند.
على كوفى، فرزند يقطين بن موسى در سال 124هجرى قمرى در كوفه متولد شد;3 تولد وى همزمان با آغاز شورش هاى مردمى عليه‏ حكومت و خلافت‏ بنى‏ اميه و بنى مروان بود.
پدرش از جمله شخصيتهاى انقلابى بود كه عليه خلافت امويان مبارزه مى‏كرد لذا تحت‏تعقيب ماموران حكومت قرار گرفت و مخفى شد.
همسر و دو فرزندش على و عبيد براى مصون ماندن از دستگيرى و آزار و اذيت‏ مروانيان، از كوفه فرار كرده و به مدينه پناه بردند. پس از انقراض خلافت‏بنى‏اميه و تاسيس خلافت عباسيان، يقطين ظاهر شد، و همراه همسر و دو فرزندش على‏و عبيد به كوفه بازگشت.
على بن يقطين در دوران امام صادق(ع)
دوران كودكى ونوجوانى «على بن يقطين‏» همزمان با دوران امامت امام صادق عليه‏السلام بوده ‏است; كه مدت اين دوره به 24 سال مى‏رسد. چرا كه تولد وى همان طور كه گذشت‏سال 124 هجرى بوده، و شهادت امام صادق عليه‏السلام در 25 شوال سال 148 هجرى ‏اتفاق افتاده است.
او در اين مدت چند بار خدمت امام و مقتداى خود رسيده، وبهره‏ها برده و مورد دعاى خير آن حضرت واقع شده است.
«على بن يقطين‏» با وجوداين كه در طول دوران زندگى پربار خود كارهاى حساس دولتى و فعاليتهاى گسترده‏ سياسى، داشته و در دولت ‏باطل، وزيرى شيعه، و پايگاه مطمئنى براى ابلاغ‏ انديشه‏ هاى امامت و ولايت ‏بوده; فقيه و مورخ و محدث نيز بوده است.
روايتى را شيخ كلينى از زبان على بن يقطين نقل نموده، كه شايان توجه است اثركافى و وافى را بگذارد.
«الكلينى باسناده عن على بن يقطين عمن رواه عن ابى عبدالله - عليه‏السلام ‏قال: اوحى الله عزوجل الى موسى - عليه‏السلام ، اتدرى لم اصطفيتك بكلامى دون‏خلقى؟ قال: يا رب و لم ذاك؟
قال: فاوحى الله تبارك و تعالى اليه ان يا موسى انى قلبت عبادى ظهرا لبطن فلم‏اجد فيهم احدا اذل لى نفسا منك، يا موسى انك اذا صليت وضعت‏خدك على التراب اوقال: على الارض‏».
امام صادق (ع) فرمود:
خداوند به موساى كليم وحى كرد: آيا مى‏دانى چرا تو را از ميان خلق براى سخن‏گفتن با خود برگزيدم؟ موسى عليه‏السلام گفت: پروردگارا نمى‏دانم.
خداوند به موسى عليه‏السلام وحى فرستاد: اى موسى! من تمام بندگانم را زير و روكردم و در ميان آنها از تو ذليل‏تر و متواضع‏تر در برابر خود نديدم; اى موسى: توهر گاه نماز مى‏گزارى، گونه ‏هايت را بر خاك يا زمين مى‏سايى.
على بن يقطين در زمان امام موسى كاظم(ع)
«على بن يقطين‏» از اصحاب برجسته ‏امام كاظم عليه‏السلام و مورد اعتمادو از شيعيان پرهيزكار بود. و از كسانى است‏كه حديث امامت امام رضا عليه‏السلام را از پدر خود امام كاظم عليه‏السلام روايت‏كرده است.
وى، ارتباط محكمى با امام كاظم عليه‏السلام داشت، و با راهنمايى وارشاد آن حضرت به فرياد مظلومين مى‏رسيد. او در عين حال كه وزير هارون، شخص‏دوم ممكلت‏بود، اما در حقيقت، مطيع محض امام كاظم عليه‏السلام و شيعه آن حضرت‏بود. امام كاظم عليه‏السلام توانست ‏با نفوذ دادن على بن يقطين. در هيات‏ حاكمه خلافت عباسى، تشكيلات منسجم خود را، تا قلب سنگرهاى دشمن، گسترش داده واميد و تلاش و تحرك را در ميان اصحاب و ياران خود، بيفزايد و در بالاترين رده‏اداره حكومت، پناهگاه و فرياد رسى براى شيعيان مستضعف خود، ترتيب دهد.
شخصيت والاى على بن يقطين از نظر امام كاظم(ع)
امام كاظم عليه‏السلام خالص‏ترين ‏دوستى و محبت را نسبت‏به «على بن يقطين‏» در دل داشت، و در بعضى از موارد آن‏را ابراز مى‏كرد:
1 عبدالله فرزند يحيى كاهلى گويد:
خدمت امام كاظم عليه‏السلام بودم. در آن هنگام «على بن يقطين‏» از دور نمايان‏شد. امام عليه‏السلام فرمود هر كس با ديدن مردى از اصحاب رسول خدا (ص) خوشحال‏ مى‏شود، به اين مرد على بن يقطين كه دارد مى‏آيد، بنگرد. يكى از حاضران روبه امام عليه‏السلام كرد و گفت: آيا وى اهل بهشت است؟ امام عليه‏السلام فرمود:
آرى، من گواهى مى‏دهم كه وى اهل بهشت است.
2-«على بن يقطين‏» به حضورامام كاظم عليه‏السلام رسيد و از آن حضرت اجازه خواست تامنصب خود را، ترك كند.
امام او را از اين كار منع كرد، و فرمود:
اين كار را نكن. زيرا ما به تو انس داريم و برادران دينى‏ات به وسيله تو درعزت مى‏باشند. اميد است كه خداوندبه وسيله تو، صدمه ديده ‏اى را، جبران كرده وبهبود بخشد. و يا آتش خشم مخالفان را از اولياى خود فرو نشاند.
يا على! كفاره اعمال شما، احسان و نيكى به برادرانتان مى‏باشد. تو براى من يك‏چيز را ضمانت كن، من براى تو سه چيز را ضامن مى‏شوم، تو قبول كن كه كسى از دوستان ما را نبينى مگر اين كه نياز او را برآورى و مورد احترام قرار دهى; ومن براى تو ضمانت مى‏كنم كه سقف زندانى ، هرگز بر تو سايه نيفكند، و هرگز تيزى‏شمشيرى، به بدن تو نرسد، و هرگز تنگدستى وارد خانه تو نشود ...
يا على! هر كس مومنى را خوشحال كند، در درجه اول خدا را خشنود كرده و بعدپيامبر را، و سپس ما را.
قبول ولايت از ناحيه ظالم
اين يكى از مسائلى است كه در فقه، مورد بررسى قرار گرفته، و فقها و انديشمندان شيعه پيرامون آن تحقيقات‏ شايانى انجام داده‏اند، فقهاى نامدار شيعه موارد وجوب قبول ولايت و مسوليت، ازناحيه دستگاه خلافت و حكومت غاصب و همچنين موارد غير مجاز ورود در دستگاه آنان‏را، به طور استدلالى بيان كرده‏اند.
شيخ انصارى(ره) ابتدا روايات اين باب را، بررسى كرده، و مى‏گويد: ظاهر روايات‏اين است كه قبول ولايت از طرف ولى جائر و ستمگر با قطع نظر از ترتيب گناه ومعصيت‏به خودى خود حرام است; علاوه بر اين كه ولايت و حكومت از طرف جائر جداى ازمعصيت نيست.
سپس مى‏فرمايد: يكى از موارد اتفاقى و اجماعى، كه قبول ولايت از طرف ولى جائررا، مباح و جايز مى‏سازد; قيام به مصالح مردم است.... و براى اين مطلب سه دليل‏ اقامه شده است: اول:
اجماع، دوم: سنت، سوم: قرآن. آنجا كه خداوند از قول‏ يوسف عليه‏السلام مى‏فرمايد:
«قال اجعلنى على خزائن الارض انى حفيظ عليم‏»يعنى; يوسف گفت: مرا به خزينه‏دارى مملكت منصوب كن، كه من در حفظ دارايى و مصارف آن دانا و بصيرم.
لذا شيخ انصارى(ره) فرموده: اگر دو واجب: امر به معروف و نهى از منكر، متوقف‏بر ورود به دستگاه ظلم و حكومت غاصب باشد، ورود به دستگاه ظلم واجب خواهد بود.
زيرا وقتى انجام واجبى متوقف بر امرى باشد، آن امر، از باب وجوب مقدمه واجب،واجب است. بخاطر همين است كه امام كاظم عليه‏السلام نيز، بر باقى ماندن على بن‏يقطين در پست وزارت اصرار داشت.
خدمات على بن يقطين
1-به طور كلى، على بن يقطين در طول دوران وزارت ومسووليتش در دستگاه خلافت، سعى مى‏كرد به طور مخفيانه، مطابق مقتضيات و شرايطموجود، نظريات امام كاظم عليه‏السلام را يادآورى كند.
2-اخبار و تصميم‏هاى دستگاه حكومت غاصب را، به اطلاع امام عليه‏السلام مى‏رساند.مخصوصا هنگامى كه نقشه‏هاى دستگاه حكومت غاصب، بر ضد امام عليه‏السلام بود، وى‏خيلى سريع، امام عليه‏السلام را با خبر مى‏ساخت.
3-ارسال كمكهاى مالى براى امام كاظم عليه‏السلام; ابوعمر كشى روايت كرده است‏چه بسا على بن يقطين صدهزار درهم تا سيصد هزار درهم به رسم هديه، به حضور امام ‏كاظم عليه‏السلام مى‏فرستاد. و آن حضرت درهم‏ ها را، در بين فقراى شيعه و اهل وعيال خود قسمت مى‏نمود.
تقوى و تواضع على بن يقطين
ابراهيم جمال كه يكى از شيعيان موسى بن جعفر عليه‏السلام بود، روزى خواست‏ خدمت على بن يقطين برسد.
چون ابراهيم ساربان بود و على بن يقطين وزير، به حسب ظاهر، شان ابراهيم نبودكه; وارد شود لذا على بن يقطين او را راه نداد.
اتفاقا در همان سال على بن يقطين به حج مشرف شد. در مدينه خواست‏خدمت امام‏كاظم عليه‏السلام شرفياب شود، حضرت او را راه نداد. روز دوم، در بيرون خانه،حضرت را ملاقات نمود. و عرضه داشت; كه اى سيد من، تقصير من چه بود كه مرا راه‏نداديد؟!
امام - عليه‏السلام فرمود: به اين دليل كه برادرت ابراهيم جمال رابه حضور نپذيرفتى، من نيز از ورود تو مانع شدم; و خداوند عمل تو را قبول ‏نخواهد كرد و فرمود مگر آن كه ابراهيم جمال تو را ببخشد.
سرانجام به دستور امام عليه‏السلام على بن يقطين، خود را به درب خانه ابراهيم‏رسانيد و گفت: اگر تو مرا عفو نكنى، و مرا نبخشى، سرورم موسى بن جعفرعليه‏السلام مرا قبول نكرده و به حضور نخواهد پذيرفت. ابراهيم گفت:
خدا تو را ببخشد و بيامرزد.
سپس على بن يقطين صورت خود را روى زمين گذاشت و با اصرار زيادى خواست كه‏ابراهيم پاى خود را روى صورت او بگذارد! در اين هنگام پيوسته مى‏گفت: «خداياشاهد باش‏».
وى همان شب، خود را به درب خانه امام عليه‏السلام رسانيد، آن حضرت به او اجازه‏ورود داده و او را به حضور پذيرفت!
دستور امام كاظم(ع) به تقيه
امام موسى بن جعفر عليه‏السلام دستور داده بود كه على بن يقطين در جاهاى خلوت و دور از اغيار،طبق روش اهل سنت وضو بسازد. به هارون خبر داده بودند كه على بن يقطين شيعه است‏و دليل آن طرز وضو گرفتن است. روزى هارون تصميم گرفت كه طرز وضو گرفتن على بن‏يقطين را ببيند. مخفيانه تماشاگر وضوى او شد و ديد كه او به روش اهل سنت وضومى‏گيرد و كسى هم نزد او نيست.
از اين جهت‏يقين پيدا كرد كه على بن يقطين شيعه نيست، قسم خورد كه حرف ديگران‏را درباره او باور نكند.
بعد، موسى بن جعفر عليه‏السلام به او گفت از اين به بعد، به روش شيعه وضو بگيرد.
على بن يقطين و حج
حج و مراسم و مناسك آن از نظر اسلام اهميت‏بسزايى دارد. وهمين اهميت ويژه باعث‏شده كه مسلمانها در طول تاريخ احترام خاصى براى آن قائل‏شده و نسبت‏به انجام آن توجه داشته و تلاش نمايند.
على بن يقطين كه به عظمت‏ حج و اجتماع عظيم زائران و نقش تبليغى و سرنوشت‏ ساز آن واقف و آگاه بود، همواره سعى مى‏كرد حضور خود را، دراين مراسم باشكوه حفظكند و در اين سنگر بزرگ الهى از اهداف و آرمانهاى بلند تشيع دفاع نمايد.
او هر ساله طرح جالب و بسيار مؤثرى در اين راستا اجرا مى‏كرد. كاروانى متشكل‏ از دويست و پنجاه الى سيصد نفر از شيعيان زبده را، تجهيز مى‏كرد، تا از طرف اوحج مستحبى انجام دهند.
اين عمل على بن يقطين پيامدهاى مهمى داشت:
اولا حضور شيعيان را، كه در آن زمان تحت فشار دستگاه خلافت و در حال مبارزه وتعقيب و گريز بودند وامكان فراهم آوردن زاد و توشه براى سفر حج نداشتند تضمين مى‏كرد.
ثانيا با اجرتى كه به آنها پرداخت مى‏نمود، بنيه مالى و اقتصادى شيعيان را بالامى‏برد.
بطور خلاصه اين يار فداكار امام موسى بن جعفر عليه‏السلام در هر زمينه ‏اى، اگركارى از دستش برمى‏آمد، كه به نفع شيعيان بود، انجام مى‏داد. به خاطر همين بودكه امام عليه‏السلام او را مورد لطف خود قرار مى‏داد، و او را جزء اولياء الهى ‏مى‏دانست، و مى‏فرمود:
«خدايا! على بن يقطين را در اعلى عليين مورد آمرزش خود قرار ده‏»
وفات على بن يقطين
سرانجام على بن يقطين پس از عمرى تلاش و مبارزه و صبر و مقاومت دربرابر حوادث ناگوار، در سن 58 سالگى، در سال 182 هجرى قمرى، در بغداد، در حالى‏كه امام كاظم عليه‏السلام در زندان هارون به سر مى‏برد; وفات كرد.
وى در طول حيات طيب و طاهر خود، توانست رضايت امام كاظم عليه‏السلام را كسب نمايد، تاآنجايى كه امام عليه‏السلام بهشت را براى او تضمين كرد، و درباره او فرمود:
«انى احب لك ما احب لنفسى‏» يعنى: براى تو آن را دوست دارم كه براى خوددوست مى‏دارم.
براستى او شهيد زنده‏ اى است كه هميشه در تاريخ ، مانند شمعى فروزان، خواهددرخشيد. چرا كه خاتم پيامبران محمد مصطفى (ص) فرمود:
«الا و من مات على حب آل‏محمد مات شهيدا»
يعنى: هر كس حب ما خاندان را در دل داشته باشد و بميرد،شهيد مرده است.
(درود خدا و رسول بر على بن‏يقطين)

مصطفى غلامحسينى

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page