در پيشينه ى شعر مهدوى، مى توان ابيات گوناگونى که به نحوى به برقرارى حکومت جهانى اسلام وحاکميت فرهنگ اسلامى وارزش هاى دينى در زمانه ى ظهور حضرت ولى عصر عليه السلام اشاره دارد:
بيا که سکه به نام تو مى زند گردون بيا که نام تو نقش نگين خورشيد است
دمى که جلوه کنى از جمال نورانى! به روى تو! که دم واپسين خورشيد است
فروغ آن يد بيضا جهان منور کرد که دست توست که در آستين خورشيد است(31)
دور جهان به سلطنتش قائم تا کى کند قيام مجدد را؟(32)
امروز در قلمرو توحيد سکه زن غير از تو اى شهنشه والا تبار نيست(33)
قائم آل محمد، شه اقليم وجود هان به فرماندهى عالم امکان آمد(34)
آن سان رواج گيرد دين خداپرستى کاندر جهان نماند بر جا بتى وبتگر(35)
اى مالک ملوک جهان! برخيز خواهد چنين جهان چو تو سلطان را (36)
نوبهار دين حق را، فارغ از بيم خزان گلشن توحيد را، سرسبز وبارآور کند(37)
درآ ز پرده واز يک تجلى رخسار غبار شرک ز مرآت ماسوا پرداز(38)
رايت دين مصطفى برفرازى ز حد ترک تا مداين ومدين(39)
روزگارى که به فرمان حق، آن کشتيبان فلک دين را برهاند ز خطر، نزديک است
مى رسد مصلح کل، خيز وبه اصلاح بکوش خير ار آمدن ورفتن شر، نزديک است
دشمن از تير دلى آمدن مهدى را گر خطر خواند بگو وقت خطر نزديک است
بانگ تهديد برآريد بر اقوام يهود: رجعت صاحب شمشير دوسر،(40) نزديک است(41)
اى که اکناف جهان، سفره ى عام تو بود رشحه ى فيض ابد، ريزش جام تو بود
مصلح کل تويى و، صلح به نام تو بود رجعت آل على، بعد قيام تو بود(42)
اين تويى، آن که جهانت همه تسخير شود دولت آل على، از تو جهانگير شود(43)
جلوه بى حجاب کن، ز عدل انقلاب کن که باشد انقلاب تو آخر انقلاب ها (44)
بيا وسکه ى دولت بزن، که حق با توست که سکه هاى مجازى ز اعتبار افتد(45)
با قيام مقدسش، يزدان نور خود را تمام خواهد کرد
تا قيامت ز يمن نهضت او دولت حق، دوام خواهد کرد
حکم، جارى به سيره ى داود از حلال وحرام خواهد کرد
خود به نشر حقايق اسلام آن چنان اهتمام خواهد کرد
که جهان ز کفر سوزان را همچو دار السلام(46) خواهد کرد(47)
ناخداى امين فلک وجود ملک دين را، خدايگان آمد
مصلح کل، امام جن وبشر بانى صلح جاودان، آمد(1)
پاى مهدى چو در رکاب کند عالمى را در انقلاب کند
پرچم عدل را برافرازد کاخ هاى ستم، خراب کند
پايگاه عدالت خود را مسجد کوفه، انتخاب کند
از همه زشتى وپلشتى ها پاک، اين صفحه ى تراب کند
صلح خوابيده را کند بيدار جنگ بيدار را، به خواب کند(2)
روز مستضعفان دنيا شد خصم مستکبران، عيان آمد
با هجوم سپاه کفرستيز دشمن دين به الامان آمد
گو به دجاليان که: بگريزيد لشکر صاحب الزمان آمد(3)
چون انتظار مصلح کل مى برد جهان باز آ که نيست مصلح ديگر، سواى تو
يکرنگى وبرابرى وعدل واتحاد حاصل نمى شود مگر اندر لواى تو(4)
فراز کعبه وبيت المقدس، اى همه قدس! در آروزى تو و، اهتزاز پرچم توست(5)
روزى که قيام مهدى آغاز شود ساز دگرى به نغمه دمساز شود
روزى است که از بهشت خوشبختى ها بر روى بشر پنجره اى باز شود(6)
اى منتقم! بيا که به غير از تو ديگرى خونخواه خون پاک حسين شهيد نيست(7)
پسر خون خدا، چهره عيان مى سازد از منافق، طلب خون پدر خواهد کرد
مى کند محکمه ى عدل خدا را برپا کاخ بيداد وستم، زير وزبر خواهد کرد(8)
بهر خونخواهى خون پدر خود بشتاب طلب خون پدر بهر پسر شيرين است(9)
آمد که ز بن برکند ارکان ستم را وز غم برهاند عرب وترک وعجم را
نابود کند رسم شمن، اسم صنم را در سايه ى توحيد برد جمله امم را
بر قاعده ى راقيه ى احمد مختار آمد که ز نو تازه کند دين نبى را
برپاى کند محکمه ى حق طلبى را تا زنده کند رسم رسول عربى را
منسوخ کند داعيه ى بولهبى را آمد چو على مير عرب حيدر کرار
آمد چو على مير عرب حيدر کرار از قدس امام رفته ودر کعبه امان نيست
از قرطبه تا بصره ز اسلام نشان نيست بازآى که غير از تو اميدى به جهان نيست
آن آب ز جو رفته به جوى آر دگر بار بازآى که لبنان وفلسطين شده بر باد
افغان به فغان آمده در پنجه ى الحاد
از فتنه ى صهيونى وز سلطه ى بيداد نه زنگ به پا مانده نه خوارزم نه فرخار(10)
نه مصر به جا مانده نه عمان ونه بغداد ز موج حادثه بگذشت ودر کنار آمد
خبر دهيد به قابيليان شيطان کيش که مير سامره با عزم واقتدار آمد
که بر قبيله ى هابيل غمگسار آمد که شبه احمد مختار آشکار آمد
خبر دهيد به فروعونيان که کودک نيل به پاسدارى اسلام استوار آمد
به سامرى، خبر از رجعت کليم دهيد که خصم کاخ نشينان نابکار آمد
خبر دهيد به بوجهل زادگان زمان که پور حيدر بربسته ذوالفقار آمد
خبر دهيد به سفيانيان که قائم حق که آنک آنک مهدى دين شعار آمد
خبر دهيد به مستضعفان کوخ نشين بگو به اهل بصر: بصره در حصار آمد
زمانه را خبر از خيبرى دگر آريد خبر به احنف، از مير هشت وچار آمد(11)
به تيره تيره ى دجاليان وعيد دهيد (والعصر) بود رمزى، از خوبى دورانت
ز هر کرانه، نشان ظهور حق پيداست هم (اشرقت الارض) است اندر شرف وشانت
بر آن نشان که به قذف ديار وهدم بقاع حق پرچم (جاء الحق)، زد بر سر ايوانت(12)
(والصبح) بود ايما، از نور جهانگيرت رخ نما تا (فالق الاصباح) را معنا کنى
ايزد به سرت بنهاد، تاج (ونريد ان) خصم را از پا دراندازى وهم رسوا کنى
اى مهدى دين پرور! اى شاه ملک لشکر! تا به دشمن روز روشن ليله ى ظلما (13) کنى
در شب يلداى علام چون تويى صبح اميد از تو بايد دفع اين دجال پر غوغا کنى
کى شود تا ذوالفقار عدل را گيرى به دست؟ روى بنما تا جهانى را خوش وزيبا کنى(14)
اى (يد الله فوق ايديهم)! گشا بازوى قهر به نخل خشک بار ده، بر آر گل ز خارها (15)
عالمى را فتنه ى دجال وگمراهان گرفت خيمه ى سبز عدل را، به جنت بقا بزن
چهره ى عالم سيه شد وضع گيتى شد تباه سکه به نام نامى، قادر کبريا بزن
وجود را قرار ده، کوير را بهار ده بيا وتيغ قهر را، به فرق هر دو تا بزن
ديو سياه ظلم را، به دوزخ فنا بران بيا وآب رحمتى، بر آتش بلا بزن
نقشه ى کفر وظلم را، نقش به موج آب کن روى به دوستان کن ونغمه ى آشنا بزن
شرک گرفته شهر را، کفر گرفته دهر را رايت انقلاب را، به قله ى فضا بزن
مصلح کل! بيا بيا، جان رسل! بيا بيا به مشرکين فرياد: (تذل من تشاء) بزن(16)
جا به کنار کعبه کن تا که کنند قبله ات هيچ کس نيست که در کوى تو راهش ندهند
پرچم انتقام را، بر سر دوش حمل کن تو دهى راه کسى را که پناهش ندهند
به مؤمنين اعلان: (تعز من تشاء) نما آن آينه ى محمدى آيين
کافر ومؤمن وغير وخودى ودشمن ودوست در کام جهانيان شود شيرين
تو نوازش کنى آن را که نگاهش نکنند چو گنجشکى به چنگل(17) شاهين
روزى که ز چهره پرده بردارد بر سينه ى خصم، آذر برزين(18)
آن روز، تمام تلخکامى ها دشمن، افتد به پنجه ى قهرش
از تندر خشم او فرو ريزد
- پاورقی -
(31) م.ع.م (پروانه).
(32) صفى على اصفهانى.
(33) شيخ محمد حسين غروى اصفهانى (مفتقر).
(34) دکتر قاسم رسا.
(35) طرب اصفهانى.
(36) خاتمى نورى.
(37) ميرزا حبيب خراسانى.
(38) ميرزا محمد (محيط) قمى.
(39) بهار خراسانى.
(40) کنايه از امير المؤمنان على عليه السلام دارد.
(41) سيد رضا مؤيد.
(42) همان.
(43) همان.
(44) سيد رضا مؤيد.
(45) سيد رضا مؤيد.
(46) يکى از نام هاى بهشت.
(47) سيد رضا مؤيد.
(1) سيد رضا مؤيد.
(2) سيد رضا مؤيد.
(3) سيد محمد خسرو نژاد (خسرو).
(4) سيد رضا مؤيد.
(5) سيد رضا مؤيد.
(6) سيد محمد خسرونژاد (خسرو).
(7) سيد محمد خسرونژاد (خسرو).
(8) سيد محمد خسرونژاد (خسرو).
(9) سيد محمد خسرونژاد (خسرو).
(10) استاد حميد سبزوارى.
(11) استاد حميد سبزوارى.
(12) حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ عبدالرحيم ملکيان (ناصح) قمشه اى.
(13) شب ظلمانى.
(14) حاج شيخ عبد الرحيم ملکيان (ناصح) قمشه اى.
(15) غلامرضا سازگار (ميثم).
(16) غلامرضا سازگار (ميثم).
(17) چنگال.
(18) غلامرضا سازگار (ميثم).
برقرارى حکومت جهانى اسلام وحاکميت فرهنگ اسلامى
- بازدید: 487