عبور مى کند از متن سايه ها يک مرد که از تبار بهار است واز قبيله ى درد
نسيم خاطره ها پيش پاى آمدنش ز باغ عشق، اميد حضور مى آورد
عبور مى کند آرى، همان که مانده غريب نشسته پيش همين مردمان خسته وسرد
بدون رويش چشمانت اى گل نرگس! براى خويش نداريم جز بهارى زرد
تو مثل موجى واين کلبه، ساحل تنها بيا به خاطره دريا، به کلبه ات برگرد!(8)
- پاورقی -
(8) مسعود بهروان.
به کلبه ات برگرد
- بازدید: 614