فقه عاشورايى - پوشش عزا

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)



مناسب است عزادارى حضرات ائمه طاهرين عليهم‌السلام به صورت مجلس روضه‌خوانى برگزار شود تا سخنرانان عالِم و وعاظ و روضه‌خوان‌هاى متعهد ضمن ذكر مصائب آن بزرگواران با ذكر فضائل و مناقب و تاريخ زندگى ايشان و بيان احاديث و احكام و تبليغ معارف اسلام و دفع بدع و شبهات، مردم را آگاه و به مكتب اهل بيت عليهم السلام هدايت و ارشاد نمايند.
لطف الله صافى


پوشش عزا
1. به نظر مبارك حضرتعالى پوشيدن لباس سياه در عزاى امام حسين عليه‌السلام و ديگر امامان عليهم السلام چنانكه از كلام صاحب حدائق استفاده مي‌شود رجحان شرعى دارد يا خير؟
سلام الله و سلام انبيائه و ملائكته على سيدنا و مولانا ابى عبـد الله الحسيـن المظلوم سيد الشهداء و ابـى الأحـرار و على أهـل بيتـه و أولاده و أصحـابه
با توجه به اينكه پوشيدن لباس سياه، شعار اهل مصيبت و علامت سوگوارى و عزاست، پوشيدن آن در عزاى حضرت سيد الشهدا عليه‌السلام و سائر حضرات معصومين صلوات الله عليهم اجمعين بي‌شبهه راجح و تعظيم شعائر و اعلان ولايت و برائت از اعداء آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين، تجليل از ايثار و فداكارى و شهادت در راه خدا، پاسدارى از دين ومذهب ومصداق عناوين وجهات راجحة ديگر است.
يكى از شعائر شيعيان در عراق در دهة عاشورا، برافراشتن پرچم‌هاى سياه عزا بر بالاى خانه‌ها بود كه حتى كسى كه در وسط بيابان تنها در يك خانه و كوخ‌ محقر زندگى مي‌كرد ملتزم به اين اعلام عزا و سوگوارى بود.
يقيناً اين برنامه‌ها و سياه پوشيدن و سياه پوش كردن در و ديوار خانه‌ها و حسينيه‌ها و تكايا و مجالس كه متضمن درس‌هاى بسيار آموزنده و موجب تعالى افكار و اهداف و تبلور شعور مذهبى و انسانى است همه راجح و سبب احيا و بسط امر مذهب و تحكيم علائق و روابط با خاندان رسالت و تجديد ميثاق تشيع و پيروى از آن بزرگواران و محكوم كردن ظلم و استضعاف و استكبار است.
واما مسأله كراهت پوشيدن لباس سياه كه به اجماع و اخبار بر كراهت آن استناد شده است :
اولا : اصلِ حكم به كراهت، قابل خدشه و اشكال است؛ زيرا عمدة دليل آن كه اجماع است محصّل نيست و به فرض محصّل بودن، با وجود احتمال استناد مجمِعين به اخبار، حجت و كاشف از قول معصوم عليه‌السلام نيست و رواياتى كه بر آنها استناد شده است اخبارى مراسيل و ضعاف است و تمسك به آنها به عنوان تسامح در ادله مكروهات جرياً على التسامح فى ادلة المستحبات، مثبِت حكم شارع مقدس به كراهت نيست.
علاوه بر آنكه اثبات حكم موضوعى براى موضوع ديگر يا اثبات حكم موضوع ذى الخصوصية براى فاقد خصوصيت بدون يقين به تساوى هر دو موضوع در موضوعيت براى حكم و بدون يقين به عدم دخالت خصوصيت (مثل ما نحن فيه) قياس و حكم به غير علم است.
بنابراين با اخبار تسامح در ادله سنن جواز تسامح در ادله مكروهات و حكم به كراهت ثابت نمي‌شود ، مضافاً بر اينكه در اصل مقيس عليه نيز استفاده حكم به استحباب مابلغ فيه الثواب عن النبى صلى الله عليه وآله محل تأمل و اشكال است.
غاية الامر نقول: انه يستفاد من هذه الأخبار ان من بلغه عن النبى صلى الله عليه وآله ثواباً على امر ثبت رجحانه بالشرع سواء كان مستحباً أو واجباً أو لم يثبت عدم رجحانه ان اتى به التماساً لهذا الثواب يعطى به ذلك الثواب و يوجر به و اين هذا من الحكم بالاستحباب حتى يقال به فى غيره.
به هر حال اخبار داله بر كراهت از جهت سند، فاقد اعتبارند و جبران ضعف آنها به عمل اصحاب، بنابراينكه عمل، جابرضعف سند باشد درصورتى است كه استناد ايشان در فتوا به نفس خبر باشد، ولى در مثل اين مورد كه محتمل است بر اساس همان تسامح در ادله، مشى كرده باشند ، عمل با استناد به نفس حديث، ثابت نمي‌شود. مضافاً بر اينكه به فرض جبر ضعف سند به عمل، دلالت روايات بر كراهت مطلقه، مورد اشكال است؛ زيرا از خود آنها استفاده مي‌شود كه حكم در اين موضوع به عنوان اولى موضوع نيست ، بلكه به جهت تعنون آن به عنوان ثانوى و شعار و لباس بنى عباس بودن است كه پوشيدن آن تشبه به آنها و موجب ارائه نفوذ و كثرت جمعيت پيروان آنهاست. و در واقع نهى از آن به ملاحظه اين بوده كه يكى از مصاديق تلبس به لباس ظلمه و تشبه به آنهاست و مثل اين حكم طبعاً دائر مدار بقاى تعنون موضوع به عنوان مورد نظر است.
بنابراين اگر بنى عباس از بين رفتند اين شعاريت و عنوان، بي‌موضوع و منتفى شد، يا اگر رنگ ديگرى شعار آنها يا ظلمه و كفار و اهل باطل شد موضوع عوض مي‌شود و حكم بر موضوع خود مترتب مي‌گردد و پوشيدن لباسى كه شعاريت فعليه مثل كروات دارد مكروه مي‌شود.
ثانياً: با قبول اينكه اصل حكم فى الجمله ثابت است ، دليل آن اگر اجماع باشد دخول پوشيدن لباس سياه در عزا كه ظاهراً در اعصارائمه عليهم السلام وبعد از ايشان متداول بوده در معقد اجماع معلوم نيست و قدر متيقن از آن مواردى است كه اين عنوان عزا را نداشته باشد و تلبس به لباس و شعار اعدا بر آن صادق باشد و اگر احاديث را هم مستند حكم بشماريم شمول و ظهور اطلاق يا عموم آنها در اين مورد به مناسبت حكم و موضوع، قابل منع است.
و بعد از تمام اين تفاصيل همان روايتى كه صاحب حدائق به عنوان تأييد نفى بعد استثناء لبس سواد در عزاى حضرت سيد الشهداء عليه‌السلام از جلاء العيون علامه مجلسى قدس سره نقل كرده دليل است و به نظر حقير هم با آن حصر مفاد روايات كراهت در غير موارد عزا فهميده مي‌شود و هم مي‌توان به فرض قبول اطلاق يا عموم روايات، آن‌رامقيديامخصص‌آنها دانست‌وجهت اين‌كه صاحب حدائق صريحاً به آن استناد نفرموده ظاهراً عدم ذكر سند آن در جلاء و عدم اطلاع يا عدم مراجعه ايشان به واسطه ضيق مجال به كتاب‌هاى ديگر بوده است.
اينك حديث شريف:
محدث‌مشهور احمد بن محمد بن‌خالد برقى ازطبقه سابعه دركتاب محاسن، ص420، ح195 از پدرش محمد بن خالد از حسن بن ظريف بن ناصح از طبقه ششم از پدرش ظريف بن ناصح از طبقه پنجم از حسين بن زيد كه ظاهراًحسين بن زيد بن على بن الحسين عليهم السلام معروف بذى الدمعه و از طبقه پنجم است و او از (عمويش) عمر بن على بن الحسين عليهما السلام روايت كرده است و سند و لفظ حديث به اين شرح است :
عنه عن الحسن بن ظريف بن ناصح عن ابيه عن الحسين بن زيد عن عمر بن على بن الحسين عليهما‌‌السلام قال:
لما قتل الحسين بن على عليهما السلام لبسن نساء بنى هاشم السواد والمسوح وكن لا تشتكين من حر و لا برد ، وكان على بن الحسين عليهما السلام يعمل لهن الطعام للماتم (51)
از اين حديث شريف كه مورد اعتماد و حجت است و شخصيت‌هايى از مشاهير و ثقات و اكابر اهل بيت عليهم السلام آن را روايت نموده‌اند استفاده مي‌شود:
1. پوشيدن لباس سياه درماتم و عزا از صدر اول مرسوم بوده است و لذا بانوان معظمه بني‌هاشم در ماتم حضرت سيد الشهدا عليه‌السلام لباس سياه پوشيدند و ظاهر اين است كه اين عادت و سنتى بوده است كه قبل از آن تا عصر رسالت هم سابقه داشته است و مثل اين است كه لباس سياه به عنوان ترك تزيّن و شعارعزادار بودن متداول و مرسوم بوده است.
بنابراين روايات «كراهت لبس سواد» شامل اين گونه لبس موقت و معمول نمي‌شود و منصرف به اين است كه لباس متعارف و رسمى شخص، سياه باشد و به فرضى كه اطلاق يا عموم داشته باشد اين روايت آن اطلاق يا عموم را تقييد يا تخصيص مي‌دهد.
2. تشويق و ترغيب امام عليه‌السلام از اين عمل دليل بر رجحان آن است و از آن فهميده مي‌شودكه ادامه آن جهت فراموش نشدن اين‌واقعه بسياربزرگ تاريخى بزرگداشت و موقف عظيم سيد الشهدا عليه‌السلام راجح و مستحب است.
گفته نشود كه: حديث حكايت از عمل بانوان و تصويب امام عليه‌السلام دارد و دلالت بر رجحان پوشيدن لباس سياه در عزاى آن حضرت براى مردها ندارد؛ زيرا گفته مي‌شود:
وجه تصويب و تشويق امام عليه‌السلام حال حزن و مصيبتى است كه به وسيله پوشيدن لباس سياه اظهار مي‌شود و خصوصيت صدور اين حال از زن يا مرد ملحوظ نيست و اين حال در هر كس ظاهر شود مطلوب است البته اگر پوشيدن لباس سياه فقط ظهور اين حال را از زنان نشان مي‌داد اختصاص به آنها پيدا مي‌كرد. ولى وقتى در هر دو عند العرف على السواء ظاهر مي‌شود يا گاهى در مردها ظاهرتر است و جهى براى اختصاص نيست و مثل رجلٌ شك بين الثلاث والاربع است كه چون اين شك براى زن و مرد هر دو على السوا حاصل مي‌شود از آن اشتراك زن با مرد در حكم، معلوم مي‌شود.
اين حديث مانند كلام امير المؤمنين عليه‌السلام است:
الخضاب زينة و نحن قوم فى مصيبة
كه از آن استفاده مي‌شود زينت مناسب مصيبت‌زدگى نيست، خواه خضاب باشد يا چيز ديگر. مصيبت زده مرد باشد يا زن. از اين حديث هم استفاده مي‌شود، اظهار عزادارى به وسيله پوشيدن لباس سياه مورد تصويب و تشويق است خواه از مرد صادر شود يا از زن . و چنان نيست كه با اينكه از جانب مرد نيز اين اظهار ممكن باشد رجحان اظهار آن مختص به زن باشد ، زيرا عرف آنچه را موضوع مطلوبيت اين عمل مي‌يابد ارائه حال عزا و سوگوارى است كه صدور آن از زن و مرد هر دو مطلوب است.
بلكه مي‌توانيم بگوييم از مثل اين حديث مي‌فهميم كه:
ارائه حال سوگوارى در مصيبت حضرت سيد الشهداء عليه‌السلام به هرنحو مشروع كه عند العرف حال سوگوارى باشد مطلوب است؛ خواه به وسيله پوشيدن لباس سياه يا صيحه زدن در مجالس عزا يا ناله و گريه كردن يا مرثيه خواندن يا پابرهنه رفتن يا صورت‌هاى مشروع و مقبول ديگر موجب اجر عظيم الهى در آخرت خواهد بود.
جعلنا الله من القائمين بها وحشرنا فى زمرتهم بحق محمد وآله الطاهرين صلوات الله عليهم اجمعين (52)
2. آيا كراهتى كه در پوشيدن مشكى وجود دارد، لباس عزايِ امام حسين عليه‌السلام را هم شامل مي‌شود؟
پوشيدن لباس سياه درعزاى امام‌حسين عليه‌السلام مانعى ندارد ومطلوب است.
3. آيا نمازخواندن با لباس‌سياه مربوط‌به‌عزادارى امام‌حسينعليه‌السلاممكروه‌است؟
پوشيدن سياه در عزادارى سالار شهيدان مطلوب است و كراهت آن جبران مي‌شود انشاء الله.


______________
(51) - اين حديث را علامه مجلسى قدس سره از محاسن در بحار ج 79 ص 84 باب التعزية والمآتم ح 24 روايت فرموده است.
(52) - پاسخ به استفتايى در تاريخ 8 ذى الحجه 1415