شكايت به اميرالمؤمنين
سپس فاطمه زهرا عليهاالسلام بسوى خانه مراجعت نمود در حالى كه اميرالمؤمنين عليه السلام انتظار بازگشت حضرت را مى كشيد و منتظر از راه رسيدن آن بانو بود. چون حضرت
نزد اميرالمؤمنين عليه السلام رسيدند و وارد خانه شدند خطاب به اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كردند:
اى پسر ابوطالب! آيا مانند جنين نشسته اى، و مثل اشخاص متهم در خانه جاى گرفته اى؟ تو بالهاى بازان شكارى را مى شكستى، و اكنون پرِ پرندگان بى بال و پر بر تو تأثير كرده است؟!
اين پسر ابوقحافه است كه با قهر و غلبه بخشش پدرم و ذخيره ى دو پسرم را مى گيرد. او با جديت تمام به مبارزه ى من برخاسته، و او را با دشمنى هر چه بيشتر در مقابل صحبتهايم يافتم. تا آنكه انصار يارى خود را و مهاجران كمكشان را از من باز داشتند و چشمانشان را در يارى من بستند، و در نتيجه نه دفاع كننده اى هست و نه منع كننده اى!
با سينه اى پر از خشم كه فرو خورده بودم از منزل خارج شدم، و با خوارى به خانه بازگشتم. روى خود را به ذلت افكندى هنگامى كه صلابتت را سست نمودى. تو گرگان را از هم مى دريدى، ولى اكنون خاك را فرش خود قرار داده اى! نه گوينده اى را از كلام بازداشتى و نه از باطلى منع نمودى، و من اختيارى از خود ندارم.
اى كاش قبل از اين لحظه و قبل از خواريم مى مُردم. عذر من به درگاه خداوند همين بس كه ابوبكر متجاوز بود و من مى خواستم از تو حمايت كرده باشم. اى واى بر من در هر صبحگاه! و واى بر من در هر شامگاه! تكيه گاهها از بين رفت و بازو سست گرديد. شكايت خود را به پدرم مى نمايم، و انتقام از ستم آنان را از خداوند مى خواهم. خداوندا! تو در قدرت و قوت بر منع از آنان قوى تر هستى و عذاب و عقوبت تو سخت تر است.
تسلّى اميرالمؤمنين به حضرت زهرا
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: واى بر تو نيست، بلكه واى بر كسى است كه بغض تو را دارد و با تو بد رفتار مى كند. خود را از خشم بازدار، اى دختر پيامبر برگزيده و اى يادگار نبوت. در دينم عجز نشان ندادم و از آنچه قدرت داشتم كوتاهى نكردم.
اگر به اندازه ى كفاف زندگى مى خواهى روزى تو ضمانت شده است و متكفل آن مورد اعتماد است و آنچه براى تو آماده شده بهتر از چيزى است كه از تو منع شده است. پس به حساب خدا قرار ده.
حضرت زهرا عليهاالسلام عرض كرد: «خدا مرا كافى است»، و ديگر چيزى نفرمود.