در زمان حكومت عثمان
حضرت در مجلسى كه بنى هاشم در زمان عثمان تشكيل داده بودند چنين فرمود: عمر به يقين مى دانست كه فدك در دست فاطمه عليهاالسلام است و محصول آنرا به مصرف رسانيده است، ولى او را تصديق نكرد و سخن ام ايمن را هم نپذيرفت. او حق چنين كارى را نداشت و نبايد فاطمه عليهاالسلام را در ملك خويش متّهم مى كرد. شگفت از اين است كه مردم كار او را زيبا توصيف نمودند، و چنين برداشت كردند كه تقوا و ورع آنان را به اين كار واداشته است. كار زشت آنان را اين جهت بار ديگر جلوه ى زيبائى داد كه گفتند: «فاطمه غير حق نمى گويد، ولى اگر شاهدى غير ام ايمن داشت برايش امضا مى كرديم»! و با اين سخن نزد جُهّال منزلتى براى خود كسب كردند.
سپس اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: آنها چه كاره بودند و چه كسى به آنان اجازه داده بود كه حكومت كنند و چيزى را به كسى بدهند يا از كسى منع كنند. ولى امت به آنان مبتلا شدند، و آنان خود را در چيزى كه حقشان نبود و علم آنرا نداشتند داخل كردند. [كتاب سليم: ج 2 ص 677.]همچنين فرمود: آيا غير آن اعرابى كه بر پاى خود بول مى كرد و با بول خود تطهير مى نمود كس ديگر نبود كه براى آنان در حديث جعلى «النبى لايورث» شهادت دهد؟ [كتاب سليم: ج 2 ص 694.]
در زمان حكومت حضرت در كوفه
اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه خطاب به جمعى از اهل بيت و شيعيانش فرمود: «اگر بخواهم فدك را به وارثان فاطمه عليهاالسلام برگردانم لشگرم از اطرافم پراكنده مى شوند، بطورى كه در سپاهم نمى ماند جز خودم و عده ى كمى از شيعيانم كه معتقد به فضيلت و امامت من از كتاب خدا و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله هستند». [كتاب سليم : ج 2 ص 70 . بحار الانوار: ج 29 ص 383.]
آخرين سخن اميرالمؤمنين درباره ى فدك
آخرين سخن اميرالمؤمنين عليه السلام درباره ى فدك همان بود كه در نامه به ابن حنيف ذكر كردند: «از آنچه زير آسمان است فدك در دست ما بود، كه نسبت به آن هم عده اى بخلشان برانگيخته شد و عده اى بدان كارى نداشتند، و خداوند حكم كننده ى خوبى است. من فدك و غير فدك را مى خواهم چكنم»! [نهج البلاغه: نامه ى 45.]بهر حال اينكه اميرالمؤمنين عليه السلام در طول عمر خود بارها و در شرايط مختلف مسئله ى فدك را مطرح مى كند، حاكى از اهميت فوق العاده ى آن است و اين نهيبى ديگر بر كسانى است كه مسئله را سبك مى شمارند.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا