«ثمرات بردبارى»

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

39 ـ مردى از سرزمين شام حسن بن على ـ ع ـ را سوار بر مركب ديد، آن مرد حضرت را لعن و نفرين مى نمود، امام مجتبى ـ ع ـ اهانت هاى او را شنيد و سپس به او رو كرد و سلام نمود، در حالى كه خنده اى بر لب داشت، فرمود:
«أَيُّهَا الشَّيْخُ أَظُنُّكَ غَريباً، وَلَعَلَّكَ شُبِّهتَ، وَلَوِ اسْتَعْتَبْتَنا اعْتَبْناكَ، وَلَوْ سَأَلْتَنا أَعْطَيْناكَ، وَلَوِ اسْتَرْشَدْتَنا أَرْشَدْناكَ وَلَوِ اسْتَحْمَلْتَنا أَحْمَلْناكَ وَإنْ كُنْتَ جائِعاً أَشْبَعْناكَ وَإِنْ كُنْتَ عُرْياناً كَسَوْناكَ وَإنْ كُنْتَ مُحْتاجاً أَغْنَيْناكَ وَإنْ كُنْتَ طَريداً آوَيْناكَ وَإنْ كانَ لَكَ حاجَةٌ قَضَيْناها لَكَ، فَلَوْ حَرَّكْتَ رَحْلَكَ إلَيْنا وَكُنْتَ ضَيْفَنا إلى وَقْتِ ارْتِحالِكَ كانَ أَعْوَدُ عَلَيْكَ، لأنَّ لَنا مَوْضِعاً رَحْباً وَجاهاً عَريضاً وَمالا كَثيراً.»
«اى مرد به گمانم شما در اين شهر (مدينه منوره) غريبيد و چه بسا امر بر شما مشتبه شده كه لعن و نفرين مى كنيد. چنانچه نيازمند خشنودى هستى ـ و مى خواهى عقده دل خالى كنى ـ تو را خشنود مى كنيم، اگر نيازمند و محتاجى نيازت را بر طرف مى سازيم و اگر از ما راهنمايى بخواهى تو را ارشاد مى كنيم، و چنانچه در جابجايى خود مساعدت مى خواهى كمكت مى كنيم، اگر گرسنه اى سيرت مى كنيم، و اگر برهنه اى تو را جامه مى پوشانيم و بى نيازت مى كنيم، و اگر آواره و بى پناهى پناهت مى دهيم و چنانچه نيازمندىِ ديگرى دارى برمى آوريم، و اگر بار سفرت را به سوى ما بسته اى تا زمان رفتنت بمقدار دلخواه از تو پذيرايى مى كنيم; زيرا جايگاه پذيرايى و مهمانى وسيعى داريم و از جهت مال هم در مضيقه نيستيم.»
آن مرد پس از شنيدن اين مطالب متأثر شد و گريه كرد و گفت:
«گواهى مى دهم كه تو خليفه و جانشين واقعى خداوند در روى زمينى، خداوند خود مى داند كه امامت و رسالتش را در چه جايى قرار دهد، تو و پدرت منفورترين چهره در نزد من بوديد و ليكن الآن ـ با اين برخورد ـ شما بهترين مخلوق در نزد من هستيد و شما را مى ستايم.»
آنگاه مركب خود را به سوى خانه امام مجتبى ـ ع ـ روانه كرد و در خانه آن حضرت تا زمان رفتنش ميهمان بود و از معتقدان و محبّان آن بزرگوار گرديد.