مسأله تعدد زوجات و كثرت طلاق ها ، را بيشتر در كتبى كه در دوران بنى عباس تأليف يافته و مى توان جستجو نمود و متأسفانه بعضى از نويسندگان دوست هم بدون توجه به ريشه و عواقب آن ، به نقل آن پرداخته اند ، حتى بعضى از خوش باوران كثرت ازدواج را به حساب منقبت امام (عليه السلام) آورده اند كه چون امام (عليه السلام) ، مورد توجه همگان بود و مردم به گونه اى مى خواستند ، وصلتى با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و اهلبيت (عليه السلام) داشته باشند دوست داشتند ( ولو در مدتى كوتاه ) افتخار تقرب سببى را از طريق امام حسن (عليه السلام) با پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) داشته باشند . اينان راز كثرت ازدواج ها و طلاق ها را در همين مسأله خلاصه مى كنند ، غافل از آنكه اصل مسأله ساخته و پرداختهء مخالفان كينه توز آن حضرت مى باشد . وآنگهى : كثرت ازدواج ها و طلاق ها ، به گونه ى مبهم مطرح شده است و اسامى زنان امام (عليه السلام) را ذكر نكرده اند ، اگر مسأله واقعيت داشت چرا اين گونه به ابهام برگذار كرده اند ؟ ! اگر واقعا مسأله ، حقيقت داشت اسامى زنان ، حتى مطلقات را مى توانستند ذكر كنند و مهمتر آنكه : تعداد فرزندان آن حضرت را غالبا در حدود پانزده تن اعم از پسر و دختر نگاشته اند و اين تعداد در آن ايام يك رقم معمولى و مقبولى بود و در صورتى كه صحت ادعاى كثرت ازدواج و طلاق ، اگر مورد ترديد نبود بدون ترديد فرزندانش ، بايد بيش از تعدادى باشند كه مورخان نوشته اند . (165)
ولى بايد ديد آيا به راستى امام مجتبى (عليه السلام) داراى همسران متعددى بود يا اين موضوع هم همانند بسيارى از موضوعات تاريخى ، به مرور ايام ، بوسيله دوستان نادان و يا دشمنان آگاه و مغرض ، شاخ و برگ پيدا كرده و به صورت مبالغه آميزى در آمده است ؟ بعيد به نظر نمى رسد كه مسأله ازدواجهاى فراوان امام حسن (عليه السلام) از دسيسههاى بنى اميه و محصول دسيسههاى آنان بوده باشد و در واقع مى توان گفت كه اين موضوع نيز يكى از توطئههاى دامنه دارى است كه دودمان ننگين بنى اميه ، بر ضد خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله) چيده بودند و با جعل و نشر اخبار دروغ مربوط به اين قسمت خواسته اند افكار عمومى مسلمانان را نسبت به فرزند رشيد على (عليه السلام) بدبين و مشوش سازند [ نعوذ بالله ] . او را اهل بزم و عيش و نوش معرفى نمايند نه مرد رزم و جهاد . شواهدى براى اين موضوع وجود دارد كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مى شود . پيشواى دوم در پاك ترين و برجستهترين خاندان چشم به جهان گشود و تحت تربيت و پرورش پدر و مادر عاليقدرى پرورش يافت و شخصيتى برجسته و صفاتى ممتازى را كسب نمود . او يك مرد الهى بود كه از تمام امكانات خود ، نه براى بهره بردارى بيشتر از لذات زندگى ، بلكه در راه خدا و خشنودى پروردگار ، و رسيدگى به وضع بيچارگان استفاده مى كرد . او اوقات خود را صرف عبادت و اطاعت خدا مى نمود همانطور كه گذشت 25 بار با پاى پياده به زيارت بيت الله الحرام رهسپار و با وجود آنكه مركب سوارى در اختيار داشت ولى پياده و گاه پا برهنه راهپيمائى مى كرد تا در پيشگاه پرودگار خود ، بيشترين اجر و پاداش را داشته باشد . (166)
در عصر او هيچ كس از لحاظ كثرت عبادت و نيايش و توجه به خدا ، به پايه ى او نمى رسيد ، هرگاه نام خدا را مى بردند او به ياد روز رستاخيز و عوالم پس از مرگ مى افتاد ، دگرگونى خاصى به او دست مى داد ، هنگام ساختن وضو و موقع نيايش ، حالت روحى و جذبه ى معنوى عميقى پيدا مى كرد كه فقط در مردان الهى ، مى توان نظاره نمود و چون به قصد راز و نياز با خدا ، به در مسجد مى رسيد ، با سوز و گداز خاصى زبان به مناجات و اعتذار به پيشگاه خدا باز مى گشود ، او هرگز خدا را فراموش نمى كرد . (167)
با توجه به اين حقايق مسلم تاريخى ، قابل قبول نيست كه شخصى كه داراى چنين اخلاق و رفتار ، و چنين روحيه سراسر عبادت و كوشش در راه خدا - آنچنان كه بعضى از مورخان مبالغه جو نوشته اند - علاقه و توجه خارج از حد متعارف به مسأله ازدواج و زناشوئى از خود نشان دهد . جالب توجه است منشاء اين منقولات ، همان تاريخنگاران دربار اموى مى باشند . . . . كسانى كه چنين اخبارى را نقل كرده اند در اصل سه يا چهار نفر بيشتر نبودهاند و بقيهء ناقلين در كتب وآثار خود ، به گفتههاى آنان استناد جسته اند و اين شايعه را دامن زده اند . اما آن چهار نفر عبارتند از : يحيى بن العلاء ، ابوالحسن مدائنى ، شبلنجى ( صاحب نور الأبصار ) وابوطالب مكى . اينك به معرفى و گزارشات آنان مى پردازيم :
1 . يحيى بن العلاء : در كافى از يحيى بن العلاء دربارهء كثرت ازدواج و طلاق امام حسن (عليه السلام) روايتى شده است كه آن جناب پنجاه زن را طلاق داد و حضرت امير (عليه السلام) در منبر كوفه فرمود اى مردم ! به حسن زن ندهيد زيرا كه او مطلاق ( كثير الطلاق ) است ! بايد دانست كه يحيى بن العلاء قاضى منصور دوانيقى بوده و خود منصور هم درباره ء جعل چنين رواياتى با او همدست بوده است زيرا سادات حسنى ( عبد الله بن حسن مثنى و پسران او ابراهيم و محمد ) كه در زمان خلافت منصور عليه او خروج كرده بودند موقعيت منصور را متزلزل نموده و او براى اين كه سادات حسنى را در نظر مردم منفور جلوه دهد ، به جعل چنين اباطيل واكاذيبى دست مى زد و امام حسن مجتبى (عليه السلام) را كه نياى آنان بود مورد تهمت و افتراء قرار مى داده است تا اصل و ريشه را از بيخ و بن درآورده باشد . چنان كه به نوشتهء مسعودى مورخ مشهور هنگامى كه منصور عبد الله بن حسن را دستگير كرد خطبه اى خواند و حضرت امير و اولادش را مورد لعن و نفرين قرار داد و نسبت به امام حسن (عليه السلام) هم مطالبى ناروا گفت و اضافه كرد كه : وأقبل على النساء يتزوج اليوم واحدة ، ويطلق اخرى ، فلم يزل لذلك حتى مات فراشه . (168) و به زنان رو آورد و هر روز يكى را تزويج مى كرد و ديگرى را طلاق مى داد و هميشه بر اين كار ادامه مى داد تا در گذشت علاوه بر اين منبع گويا علماى رجال يحيى را راستگو ندانسته اند و به نوشتهء عسقلانى در تهذيب التهذيب ( ج 11 ، ص 261 ) احمد بن حنبل يحيى را كذاب وجعال دانسته است . همچنين نسائى مى نويسد ، كه به روايات يحيى نمى شود عمل كرد . ذهبى در ميزان الاعتدال ( به شماره ء 526 ) يحيى بن العلاء را مردود دانسته است و اردبيلى صاحب جامع الرواة در ص 164 مى نويسد : يحيى قاضى منصور دوانيقى در رى بوده و روشن است كه قاضى منصور افكار پليد منصور را نشر خواهد داد . (169)
2 . ابوالحسن مدائنى : ابن ابى الحديد در جلد چهارم شرح نهج البلاغه از وى نقل كرده است كه حسن بن على تعداد كثيرى زن را به حبالهء نكاح خويش درآورده بود و سپس آنان را طلاق داد ! به طورى كه نوشته اند مدائنى مبلغ رسمى بنى اميه بوده و اشعارى هم در مدح معاويه بن ابى سفيان سروده است . (170) و كسى كه معاويه و خاندان اموى را مدح كند به يقين درباره ء امام حسن (عليه السلام) از گفتن و نوشتن چنين تهمتى ، باكى نخواهد داشت . و اصولا سرمايه زندگى اش تقبيح و تكذيب رقيبان خواهد بود . مسلم كه از علما ومحدثين بزرگ اهل سنت است در صحيح خود از اين كه حديثى از مدائنى نقل كند امتناع ورزيده است و به طور كلى ارباب جرح و تعديل درباره ء او اختلاف كرده اند و اغلب او را تضعيف نموده و گفته اند در نقل قول ، قابل اعتماد و وثوق نيست و روايت مسند ، بسيار كم دارد . (171)
3 . شبلنجى : هم روايت نود زن را در نور الأبصار آورده است ! ! و اين سخن را به طور مرسل يعنى بدون ذكر سند و مدركى نقل نموده است و معلوم نيست از كجا گرفته است ؟ و پرواضح است كه چنين روايتى هرگز قابل اعتماد نخواهد بود.
4 . ابوطالب مكى : او رقم بالاترى را در كتاب قوة القلوب خود نقل كرده وناقلين ديگر نيز مانند ابن شهر آشوب و غيره در نقل اين روايت ، به او استناد جسته اند . اما احاديثى كه وى در كتاب مزبور نقل كرده است عموما بى پايه و بى اساس مى باشند . ابوطالب مكى با اينكه خود از اهل سنت مى باشد ولى مورد طعن دانشمندان و علماى علم رجال خود اهل سنت نيز قرار گرفته است . ابن كثير در البدايه ( ج 11 ، ص 319 ) و ابن حجر در لسان الميزان ( ج 5 ، ص 300 ) و ابن اثير در لباب الانساب ( ج 3 ، ص 174 ) و از شيعيان محدث قمى در الكنى و الالقاب در تضعيف وى ، سخنانى گفته اند و گويا به علت خبط دماغ گاهگاهى سخنان هذيان و پريشان مى گفته چنان كه محدث قمى مى نويسد كه او گفت : ليس على المخلوق ، اضر من الخالق . (172) و كسى كه چنين جملهء كفرآميز را بگويد از آن چه توقعى بايد داشت ؟ و به طورى كه گفته اند كتاب قوة القلوب را موقعى نوشته است كه دچار خبط دماغ بوده است . (173)
پس تمامى رواياتى كه در مورد كثرت ازدواج و طلاق امام حسن (عليه السلام) وارد شده به چنين راويانى بر مى گردد كه متخصصين علم رجال آنان را مردود شمرده اند تازه اگر مورد اطمينان و موثق هم باشند اين روايات از روايات آحاد است و خبر واحد در موضوعات ، حجت نبوده و از نظر علماء هم معتبر نمى باشد . بعضى از نويسندگان هم بدون تحقيق از ماهيت امر به تصور اينكه اخبار و روايات مزبور صحيح مى باشند در صدد توجيه آنها در آمده و به حساب خود مجوزى بر آن درست كرده اند كه به درد خودشان مى خورد . توجيه خنده دار هم كه بعضى نموده اند اينست كه اغلب زنان امام آنهائى بوده اند كه شوهرانشان در جنگهاى جمل و صفين و نهروان كشته شده و خود بى سرپرست مانده بودند از اين جهت آن جناب آنان را به عقد خود درآورده بود تا عهده دار مخارج آنان باشد ! اين سخن هم به هيچ وجه حقيقت نداشته و امام حسن (عليه السلام) براى تأمين هزينهء زندگى چنين خانواده هائى سهميه اى از بيت المال كوفه منظور كرده بود و در ماده ء چهارم قراداد صلح هم ديديم كه با معاويه شرط نموده بود كه موجودى بيت المال كوفه و خراج ساليانهء شهر داراب را براى صرف مخارج زندگى خانوادههاى شهيدان در اختيار او بگذارد . اگر اين نويسندگان تحقيق عميقى در كيفيت و ماهيت اين روايات به عمل مى آوردند براى آنان معلوم مى شد كه اخبار مزبور عموما ساختگى است و از ناحيهء مخالفين و دشمنان جعل شده است و در اين صورت احتياجى نبود كه به چنين توجيهات مهمل و بى معنى دست بزنند .
- پاورقی -
(165) - مراجعه شود به كتاب نظام حقوق زن در جهان اسلام ، نوشته علامه شهيد مطهرى (ره) .
(166) - مناقب ج 4 ، ص 14 - كشف الغمه ج 2 ، ص 124 - تاريخ الخلفاء ص 190 - البداية والنهايه ج 8 ، ص 37 .
(167) - اعيان الشيعه ج 4 ، بخش 1 ، ص 12 .
(168) - مروج الذهب ج 1 ، ص 190 نقل از پاورقى ص 75 ترجمهء مقاتل الطالبيين .
(169) - پيشواى دوم ( نشريه مكتب الحسن ) ص 52 .
(170) - ميزان الاعتدال ذهبى ج 3 ، ص 153 - لسان الميزان عسقلانى ج 4 ، ص 252 .
(171) - ترجمه مقاتل الطالبيين - پيشواى دوم ( نشريه مكتب الحسن ) ص 53 .
(172) - الكنى والالقاب ج 1 ، ص 108 نقل از ستارگان درخشان ج 4 .
(173) - پاورقى ص 74 ترجمه مقاتل الطالبيين - پيشواى دوم ( نشريهء مكتب الحسن ) ص 54 .
پاسخ شبهه دوم : تعدد همسران آن حضرت
- بازدید: 969