تاريخچه مسجد جمکران:

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

آن چه مسلّم است، اين است که اين مسجد، بيش از يکهزار سال پيش به فرمان حضرت بقيّة الله، أرواحنا فداه، در بيداري، _ نه در خواب _ تأسيس گرديد ودر طول قرون واعصار، پناهگاه شيعيان وپايگاه منتظران وتجلّي گاه حضرت صاحب الزّمان عليه السلام بوده است.
علاّمه ي بزرگوار، ميرزا حسين نوري، (متوفّاي 1320 هجري) در کتاب ارزشمند نجم ثاقب _ که به فرمان ميرزاي بزرگ، آن را تأليف کرد وميرزاي شيرازي، در تقريظ خود، از آن ستايش فراوان کرد ونوشت: (براي تصحيح عقيده ي خود، به اين کتاب مراجعه کنند تا از لمعانِ انوار هدايت اش، به سر منزل يقين وايمان برسند) _(3) تاريخچه ي تأسيس مسجد مقدّس جمکران را به شرح زير آورده است:
شيخ فاضل، حسن بن محمّد بن حسن قمي، معاصر شيخ صدوق، در کتاب تاريخ قم از کتابِ مونس الحزين في معرفة الحقّ واليقين _ از تأليفات شيخ صدوق _ بناي مسجد جمکران را به اين عبارت نقل کرده است:
شيخ عفيف صالح حسن بن مُثله ي جمکراني مي گويد:
شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان 393 هجري،(4) در سراي خود خفته بودم که جماعتي به درِ سراي من آمدند. نصفي از شب گذشته بود. مرا بيدار کردند وگفتند: (برخيز وامر امام محمّد مهدي صاحب الزّمان،(5) صلوات الله عليه، را اجابت کن که ترا مي خواند).
حسن بن مثله مي گويد: (من، برخاستم وآماده شدم). چون به درِ سراي رسيدم، جماعتي از بزرگان را ديدم. سلام کردم. جواب دادند وخوشامد گفتند ومرا به آن جايگاه که اکنون مسجدِ (جمکران) است، آوردند.
چون نيک نگاه کردم، ديدم تختي نهاده وفرشي نيکو بر آن تخت گسترده وبالش هاي نيکو نهاده وجواني سي ساله، بر روي تخت، بر چهار بالش، تکيه کرده، پيرمردي در مقابل او نشسته، کتابي در دست گرفته، بر آن جوان مي خواند.
بيش از شصت مرد که برخي جامه ي سفيد وبرخي جامه ي سبز بر تن داشتند، بر گرد او روي زمين نماز مي خواندند.
آن پيرمرد که حضرت خضر عليه السلام بود، مرا نشاند وحضرت امام عليه السلام مرا به نام خود خواند وفرمود: (برو به حسن بن مسلم(6) بگو: (تو، چند سال است که اين زمين را عمارت مي کني وما خراب مي کنيم. پنج سال زراعت کردي وامسال ديگرباره شروع کردي، عمارت مي کني. رخصت نيست که تو ديگر در اين زمين زراعت کني، بايد هر چه از اين زمين منفعت برده اي، برگرداني تا در اين موضع مسجد بنا کنند).
به حسن بن مسلم بگو: (اين جا، زمين شريفي است وحق تعالى اين زمين را از زمين هاي ديگر برگزيده وشريف کرده است، تو آن را گرفته به زمين خود ملحق کرده اي! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت وهنوز هم متنبّه نشده اي! اگر از اين کار بر حذر نشوي، نقمت خداوند، از ناحيه اي که گمان نمي بري بر تو فرو مي ريزد).
حسن بن مثله عرض کرد: (سيّد ومولاي من! مرا در اين باره، نشاني لازم است؛ زيرا، مردم، سخن مرا بدون نشانه ودليل نمي پذيرند).
امام عليه السلام فرمود: (تو برو رسالت خود را انجام بده. ما، در اين جا، علامتي مي گذاريم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سيّد ابو الحسن، وبگو تا برخيزد وبيايد وآن مرد را بياورد ومنفعت چند ساله را از او بگيرد وبه ديگران دهد تا بناي مسجد بنهند، وباقي وجوه را از رهق(7) به ناحيه ي اردهال که ملک ما است، بياورد، ومسجد را تمام کند، ونصفِ رهق را بر اين مسجد وقف کرديم که هر ساله وجوه آن را بياورند وصرف عمارت مسجد کنند.
مردم را بگو تا به اين موضع رغبت کنند وعزيز بدارند وچهار رکعت نماز در اين جا بگذارند: دو رکعت تحيّت مسجد، در هر رکعتي، يک بار (سوره ي حمد) وهفت بار سوره ي (قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ) (بخوانند) وتسبيح رکوع وسجود را، هفت بار بگويند.
ودو رکعت نماز صاحب الزّمان بگذارند، بر اين نسق که در (هنگام خواندن سوره ي) حمد چون به (اِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) برسند، آن را صد بار بگويند، وبعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. رکعت دوم را نيز به همين طريق انجام دهند. تسبيح رکوع وسجود را نيز هفت بار بگويند. هنگامي که نماز تمام شد، تهليل (يعني، لا إله إلاَّ الله)(8) بگويند وتسبيح فاطمه ي زهرا عليها السلام را بگويند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پيغمبر وآل اش، صلوات الله عليهم، بفرستند).
واين نقل، از لفظ مبارک امام عليه السلام است که فرمود:
(فَمَنْ صَلاَّهُما، فَکَأنَّما صَلَّى فِي الْبَيْتِ الْعَتيقِ)؛ هر کس، اين دو رکعت (يا اين دو نماز) را بخواند، گويي در خانه ي کعبه آن را خوانده است..
حسن بن مثله مي گويد: (در دل خود گفتم که تو اين جا را يک زمين عادي خيال مي کني، اين جا مسجد حضرت صاحب الزّمان عليه السلام است).
پس آن حضرت به من اشاره کردند که برو!
چون مقداري راه پيمودم، بار ديگر مرا صدا کردند وفرمودند: (در گلّه ي جعفر کاشاني _ چوپان _ بُزي است، بايد آن بز را بخري. اگر مردم پول اش را دادند، با پول آنان خريداري کن، وگرنه پول اش را خودت پرداخت کن. فردا شب آن بز را بياور ودر اين موضع ذبح کن. آن گاه روز چهارشنبه(9) هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بيماران وکساني که مرض صعب العلاج دارند، انفاق کن که حق تعالى همه را شفا دهد.
آن بز، ابلق است. موهاي بسيار دارد. هفت نشان سفيد وسياه، هر يکي به اندازه ي يک درهم، در دو طرف آن است که سه نشان در يک طرف وچهار نشان در طرف ديگر آن است).
آن گاه به راه افتادم. يک بار ديگر مرا فرا خواند وفرمود: (هفت روز يا هفتاد روز در اين محلّ اقامت کن).(10)
حسن بن مثله مي گويد: (من، به خانه رفتم وهمه ي شب را در انديشه بودم تا صبح طلوع کرد. نماز صبح خواندم وبه نزد علي منذر رفتم وآن داستان را با او در ميان نهادم.
همراه علي منذر، به جايگاه ديشب رفتيم. پس او گفت: (به خدا سوگند که نشان وعلامتي که امام عليه السلام فرموده بود، اين جا نهاده است وآن، اين که حدود مسجد، با ميخ ها وزنجيرها مشخصّ شده است).
آن گاه به نزد سيّد ابو الحسن الرّضا رفتيم. چون به سراي وي رسيديم، غلامان وخادمان ايشان گفتند:
(شما از جمکران هستيد؟). گفتيم: (آري). پس گفتند: (از اوّل بامداد، سيّد ابو الحسن در انتظار شما است).
پس وارد شدم وسلام گفتم. جواب نيکو داد وبسيار احترام کرد ومرا در جاي نيکو نشانيد. پيش از آن که من سخن بگويم، او سخن آغاز کرد وگفت: (اي حسن بن مثله! من خوابيده بودم. شخصي در عالم رؤيا به من گفت:
(شخصي به نام حسن بن مثله، بامدادان، از جمکران پيش تو خواهد آمد. آن چه بگويد، اعتماد کن وگفتارش را تصديق کن که سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نکن). از خواب بيدار شدم وتا اين ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله، داستان را مشروحاً براي او نقل کرد. سيّد ابوالحسن، دستور داد بر اسب ها زين نهادند. سوار شدند. به سوي دِه (جمکران) رهسپار گرديدند.
چون به نزديک دِه رسيدند، جعفر شبان را ديدند که گلّه اش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به ميان گلّه رفت. آن بز که از پشت سرِ گلّه مي آمد، به سويش دويد. حسن بن مثله، آن بز را گرفت وخواست پولش را پرداخت کند که جعفر گفت: (به خدا سوگند! تا به امروز، من اين بز را نديده بودم وهرگز در گلّه ي من نبود، جز امروز که در ميان گلّه، آن را ديدم وهر چند خواستم که آن را بگيرم، ميسّر نشد).
پس آن بز را به جايگاه آوردند ودر آن جا سر بريدند.
سيد ابو الحسن الرّضا به آن محلّ معهود آمد وحسن بن مسلم را احضار کرد ومنافع زمين را از او گرفت.
آن گاه وجوه رهق را نيز از اهالي آن جا گرفتند وبه ساختمان مسجد پرداختند وسقف مسجد را با چوب پوشانيدند.
سيّد ابو الحسن الرّضا، زنجيرها وميخ ها را به قم آورد ودر خانه ي خود نگهداري کرد. هر بيمار صعب العلاجي که خود را به اين زنجيرها مي ماليد، در حال، شفا مي يافت.
ابو الحسن محمّد بن حيدر گفت: (به طور مستفيض شنيدم، پس از آن که سيّد ابو الحسن الرّضا وفات کرد ودر محلّه ي موسويان (خيابان آذر فعلي) مدفون شد، يکي از فرزندان اش بيمار گرديد. داخل اطاق شده سرِ صندوق را برداشت زنجيرها وميخ ها را نيافت).

- پاورقی -

(3) اين تقريظ، در آغاز نجم ثاقب چاپ شده است. دست خطّ ميرزاي بزرگ، در کتابخانه ي آستان قدس، در يکي از نسخ خطّي کتاب، به شماره ي 9361 موجود است.
(4) ميرزاي نوري، استظهار کرده اند که رقم (393 هجري) تصحيف شده وصحيح آن (373 هجري) است. (جنّة المأوى، ص 47؛ نجم ثاقب، ص 215؛ مستدرک: ج 3، ص 447).
(5) هرچند راوي اين خبر شيخ صدوق، معتقد است که در زمان غيبت، نبايد نام اصلي حضرت بقيّة الله تلفّظ شود، ولي در اين جا، براي رعايت امانت در نقل، به طور صريح آورده است.
(6) به جاي (حسن بن مسلم)، در نجم ثاقب وجنّة المأوى، (حسن مسلم) آمده، ولي در مستدرک ج 3، ص 432، (حسن بن مسلم) تعبير شده است. البته، نتيجه، مساوي است، وحذف واژه ي (بن) در نام ها، شايع است.
(7) رهق، نام روستايي است در دَه فرسخي قم در مسير کاشان، که تا زمان ما، آباد است. (مستدرک ج 3، ص 432).
(8) مرحوم نوري، معتقد است که بايد: (لا إله إلاَّ الله وحده وحده) گفته شود. (بحار، ج 53، ص 231).
(9) کلمه ي (چهارشنبه) در نجم ثاقب افتاده، ولي در جنة المأوى وانوار المشعشعين آمده است. واگر در متن هم نيامده بود، از بررسي متن استفاده مي شد؛ زيرا، به طوري که در متن داستان تصريح شده، ديدار، در شب سه شنبه، شب هفدهم رمضان بوده است، پس شب هجدهم، شب چهارشنبه، وروز هجدهم روز چهارشنبه خواهد بود.
(10) ما، اين تعبير را از جنّة المأوى نقل کرديم، ولي در نجم ثاقب چنين آمده است: (هفتاد روز يا هفت روز، ما اين جاييم) (نجم ثاقب، ص 214) .
با توجّه به اين که اين ملاقات در شب هفدهم رمضان بود، اگر آن را بر هفت حمل کني، بر شب بيست وسوّم رمضان منطبق مي شود که شب قدر است، واگر بر هفتاد روز حمل کني بر بيست وپنجم ذو القعده منطبق مي شود که آن نيز روز مبارکي است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page