سيماي کوفه در هنگامه خروج سفياني:

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

1_ ويدخلُ جيشُ السفيانيُّ إلى الکوفةِ فلا يدعونَ أحداً إلاَّ قتلُوهُ.(11)
سپاه سفياني وارد کوفه مي‌شوند واحدي را فروگذار نمي‌شوند جز اين که به قتل مي‌رسانند.
2 _ ويبعثُ السفيانيُّ جيشاً إلى الکوفةِ وعدَّتُهُم سبعونَ ألفاً، فيصيبُونَ منِ أهلِ الکوفَةِ قتلاً وصلباً وسبياً.(12)
سفياني سپاهي را به سوي کوفه گسيل مي‌دارد که تعدادشان هفتاد هزار نفر مي‌باشند، اهل کوفه را مي‌کشند، به دار مي‌زنند واسير مي‌گيرند.
3 _ ويبعثُ مائةً وثلاثينَ ألفاً إلى الکوفةِ وينزلوُن الروحاءَ والفاروقَ، فيسيرُ منها ستّونَ ألفاً حتَّى ينزلُوا الکوفةَ _ موضَعَ قبر هودٍ (عليه السلام) بالنخيلهِ فيهجمونُ إليهم يومَ الزينةِ.(13)
صد وسي هزار نفر به سوي کوفه گسيل مي‌دارد، که در رَوحاء وفاروُق فرود مي‌آيند، شصت هزار نفر از آنها وارد کوفه شده، در نخيله _ در کنار قبر حضرت هود _ مستقر مي‌شوند ودر روز عيد تهاجم مي‌کنند.
4 _ ويظهرَ السفياني ومن معه حتَّى لا يکونَ له همةٌ إلاَّ آل محمّدٍ (صلى الله عليه وآله) وَشيعَتهُم، فيبعثُ والله بعثاً إلى الکوفةِ، فيصابُ باُناسٍ من شيعةِ آل محمّدٍ بالکوفةِ قتلاً وصلباً.(14)
سفياني وهمراهانش خروج کرده، هدفي جز کشتن آل محمد وشيعيان آنها را در سر نمي‌پرورانند. پس لشکري را به سوي کوفه مي‌فرستد، پس گروهي از شيعيان اهلبيت را به قتل مي‌رسانند وبه دار مي‌آويزند.
5 _ ثمّ يسيرُ إلى الکوفةِ فيقتُلُ أعوان آل محمّدٍ (صلى الله عليه وآله).(15)
آنگاه سفياني به سوي کوفه رهسپار شده، ياوران آل محمد را مي‌کشد.
6 _ يخرجُ ابن آکلةِ الأکبادِ مِن الوادي اليابسِ، وهو رجلٌ ربعةٌ، وحشُ الوجهِ، ضخم الهامةِ، بوجهِهِ أثر الجدري، إذا رأيتَهُ حسبتهُ أعوَرَ، اسمُهُ عثمانُ وأبوه عَنبَسَهُ، وهوَ من ولد أبي سفيانَ، حتَّى يأتي أرضاً (ذات قرارٍ ومعينٍ) فيستوي على منبرها.(16)
پسر هند جگرخواره از وادي يابس (در اطراف دمشق) خروج مي‌کند، او مردي متوسط القامه، وحشت برانگيز، ستبرسر، وآبله رو مي‌باشد. هنگامي که به او نگاه کني مي‌پنداري که نابيناست، نام‌اش (عثمان) ونام پدرش (عنبسه) از تبار ابو سفيان مي‌باشد، به سرزميني داراي قرارگاه وآب روان (کوفه) وارد مي‌شود وبر منبر آن قرار مي‌گيرد.
7 _ هاي هاي، ألا يا ويلَ لکوفانکم هذِهِ وما يحلها من السفياني.(17)
آه، آه، واي بر اين کوفهِ شما از آنچه از سفياني بر آن مي‌رسد.
8 _ تنزلُ الراياتُ السوُد التي تخرُجُ من خراسان إلى الکوفةِ، فإذا ظهر المهديُّ (عليه السلام) بَعَثَ إليه بالبيعةِ.(18)
پرچم‌هاي سياهي که از خراسان به حرکت درمي‌آيد، در کوفه فرود مي‌آيد، هنگامي که مهدي (عليه السلام) ظهور نمود، براي بيعت به سوي آن حضرت گسيل مي‌شوند.
9 _ خرُوجُ السفيانيُّ واليمانيُّ والخراسانيُّ في سنةٍ واحدةٍ، في شهرٍ واحدٍ، في يوم واحدٍ، وليسَ فيها رايهٌ بأهدى من رايه اليماني، يهدي إلى الحقِ.(19)
سفياني، يماني وخراساني در يک سال، يک ماه ويک روز خروج مي‌کنند. در اين ميان پرچمي هدايتگرتر از پرچم يماني نيست، که به سوي حق رهنمون مي‌گردد.
10 _ يخرُجُ عليهم الخراسانيُّ والسفيانيُّ، هذا من المشرِقِ وهذا من المغرِبِ، يستبقانِ إلى الکوفةِ کفرسي رهانٍ.(20)
سفياني وخراساني خروج مي‌کنند، اين از مشرق وآن از مغرب، همانند دو اسب مسابقه به سوي کوفه مي‌شتابند.

 - پاورقی -

(11) اليقين، ص 423؛ بحار الانوار، ج 52، ص 219.
(12) تفسير العياشي، ج 1، ص 402؛ الاختصاص، ص 256؛ غيبت نعماني، ص 280؛ بحار الانوار، ج 52، 239.
(13) بحار الانوار، ج 52، ص 273؛ ج 53، ص 83.
(14) تفسير العياشي، ج 1، ص 163؛ بحار الانوار، ج 52، ص 222.
(15) غيبت طوسي، ص 464؛ عقد الدرر، ص 46، سنن الدّاني، ص 78؛ منتخب الاثر، ص 452؛ بحار الانوار، ج 52، ص 207.
(16) کمال الدين، ج 2، ص 651؛ بحار الانوار، ج 52، ص 205.
(17) خطبه البيان، ج 2، ص 651؛ بحار الانوار، ج 52، ص 205.
(18) غيبت طوسي، ص 452؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1158، عقد الدرر، ص 129؛ الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 69؛ البرهان‌، متقي هندي، ص 150؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 729؛ بحار الانوار، ج 52، ص 217.
(19) غيبت طوسي، ص 446؛ غيبت نعماني، ص 255؛ الارشاد، ج 2، ص 375؛ اعلام الورى، ج 2، ص 284؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1163.
(20) غيبت نعماني، ص 255؛ بحار الانوار، ج 52، ص 232.