نامه امام علی(علیه السلام ) در پاسخ نامه معاويه

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

نامه شماره : 17
و من كتاب له ع إ لى مُعاوِيَةَ جَوابا عَنْ كِتابٍ مِنْهُ إ لَيْهِ:
وَ اءَمَّا طَلَبُكَ إِلَيَّ الشَّامِ، فَإِنِّي لَمْ اءَكُنْ لَاءُعْطِيَكَ الْيَوْمَ مَا مَنَعْتُكَ اءَمْسِ.
وَ اءَمَّا قَوْلُكَ: (((إِنَّ الْحَرْبَ قَدْ اءَكَلْتِ الْعَرَبَ إِلا حُشَاشَاتِ اءَنْفُسٍ بَقِيَتْ))) اءَلاَ وَ مَنْ اءَكَلَهُ الْحَقُّ فَإِلَى الْجَنَّةِ، وَ مَنْ اءَكَلَهُ الْبَاطِلُ فَإِلَى النَّارِ.
وَ اءَمَّا اسْتِوَاؤُنَا فِي الْحَرْبِ وَالرِّجَالِ فَلَسْتَ بِاءَمْضَى عَلَى الشَّكِّ مِنِّي عَلَى الْيَقِينِ، وَ لَيْسَ اءَهْلُ الشَّامِ بِاءَحْرَصَ عَلَى الدُّنْيَا مِنْ اءَهْلِ الْعِرَاقِ عَلَى الْآخِرَةِ.
وَ اءَمَّا قَوْلُكَ: (((إِنَّا بَنُو عَبْدِ مَنَافٍ))) فَكَذَلِكَ نَحْنُ، وَ لَكِنْ لَيْسَ اءُمَيَّةُ كَهَاشِمٍ، وَ لاَ حَرْبٌ كَعَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ لاَ اءَبُو سُفْيَانَ كَاءَبِي طَالِبٍ، وَ لاَ الْمُهَاجِرُ كَالطَّلِيقِ وَ لاَ الصَّرِيحُ كَاللَّصِيقِ، وَ لاَ الْمُحِقُّ كَالْمُبْطِلِ، وَ لاَ الْمُؤْمِنُ كَالْمُدْغِلِ وَ لَبِئْسَ الْخَلْفُ خَلْفٌ يَتْبَعُ سَلَفا هَوَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ.
وَ فِي اءَيْدِينَا بَعْدُ فَضْلُ النُّبُوَّةِ الَّتِي اءَذْلَلْنَا بِهَا الْعَزِيزَ، وَ نَعَشْنَا بِهَا الذَّلِيلَ وَ لَمَّا اءَدْخَلَ اللَّهُ الْعَرَبَ فِي دِينِهِ اءَفْوَاجا وَ اءَسْلَمَتْ لَهُ هَذِهِ الْاءُمَّةُ طَوْعا وَ كَرْها كُنْتُمْ مِمَّنْ دَخَلَ فِي الدِّينِ إِمَّا رَغْبَةً وَ إِمَّا رَهْبَةً عَلَى حِينَ فَازَ اءَهْلُ السَّبْقِ بِسَبْقِهِمْ وَ ذَهَبَ الْمُهَاجِرُونَ الْاءَوَّلُونَ بِفَضْلِهِمْ، فَلاَ تَجْعَلَنَّ لِلشَّيْطَانِ فِيكَ نَصِيبا، وَ لاَ عَلَى نَفْسِكَ سَبِيلاً، وَالسَّلاَمُ.
از نامه آن حضرت (ع ) در پاسخ نامه معاويه :
شام را از من مى خواهى و من چيزى را كه ديروز از تو منع مى كرده ام امروز به تو نخواهم داد.
امّا اينكه مى گويى كه جنگ ، عرب را خرد و تباه كرد و اكنون او را جز نيم نفسى نمانده است ، بدان كه هر كس كه در راه حق كشته شده به بهشت رفته و هر كه در راه باطل جان باخته به جهنم . اما اين سخن تو كه ما در جنگ و مردان جنگى برابريم ، نه چنين است . تو اهل شكى و من مرد يقينم . و آن قدر كه مردم شام به دنيا آزمندند، بيشتر از آن مردم عراق به آخرت دلبسته اند.
اما اين سخنت كه گويى ، ما فرزندان عبد مناف هستيم ، آرى ما نيز چنين هستيم ، ولى اميه كجا و هاشم كجا؟ حرب كجا و عبد المطلب كجا؟ ابو سفيان كجا و ابو طالب كجا؟ مهاجر در راه خدا را با آزاد كرده (9) چه نسبت . و آنكه نسبى صريح و آشكار دارد، با آنكه خود را به خاندانى بسته است ، هرگز برابر نباشد. آنكه بر حق است همتاى آنكه بر باطل است نبود، و مؤ من كجا؟ و دغلكار كجا؟ و چه بد فرزندى است ، آنكه پيرو پدرانى است كه همه در دوزخ سرنگون شده اند. افزون بر اينها، ما را فضيلت نبوّت است كه به نيروى آن عزيزان را ذليل كرديم و ذليلان را نيرو و توان بخشيديم .
هنگامى كه خداوند عرب را گروه گروه به دين خود درآورد و اين امت برخى برضا اسلام آورد و برخى بكراهت ، شما از آن گروه بوديد كه اگر اسلام را پذيرفتند يا به سبب رغبت به دنيا بود يا از بيم جان . و اين به هنگامى بود كه پيشى گرفتگان به سبب پيشى گرفتنشان ، به پيروزى رسيده بودند و مهاجران ، نخستين نصيب خود از فضيلت برده بودند. پس شيطان را از خود بهره مند مساز و او را بر نفس خود مسلط منماى .