تضمين خانه اي دربهشت

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

مـرد داخل كجاوه نشسته بود. از آفتاب بيـرون خبـرى نبـود سـرش را از لاى پـرده بيرون آورد و به اطرافيانـش گفت: (( هنوز نرسيديـم )) با شنيدن جـواب منفى ، سرش را داخل كجاوه برد و پرده را انداخت.
حركت آرام شتـرها و صـداى زنگـوله هايشان سكـوت بيابان را مـى شكست.
مرد پا روى پايـش انداخت، سرش را جابه جا كرد ، خميازه اى كشيد و آرام خوابيد.
شتر آرام راه مى رفت وكجاوه را تكان مى داد. انگار كجاوه گهواره شده بـود و مرد ، كودك سالها پيـش . درخـواب مادرش را ديد كه دارد گهواره اش را تكان مى دهد. اما در يك لحظه مكانى سرسبز مشاهده كرد.
صداى بلبلان و حركت آبها گـوش را نـوازش مى داد. نفـس عميقى كشيد و گفت: چه جاى باشكـوهى راستى اينجا كجاست؟
صدايى به گـوشـش رسيد. اينجا جايى است كه صالحان از نعمتهاى آن استفـاده مـى كننـد.
صـدا از آسمـان مـىآمـد . به دنبال صـدا به بالا نگاه كرد.
بـرگهاى سبزدرختان و ميـوه هاى سرخ و رنگارنگ جلوى آبى آسمان را گرفته بودند. هر چه بود همان سبزى برگها بـود. انگار آسمان سبز بـود.
نسيمى وزيد و شاخه هاى درختان را تكان داد. از ميان شاخه ها نور طلايى خورشيد به چشمش تابيد. چشمانش را بست.
صدايى شنيد. آقا، آقا.
پلك هايش لرزيد و از هم جدا شد.
چشـم بـاز كـرد. آفتـاب از بيـرون به كجـاوه درست تـوى چشمـانـش مـى تـابيد. خـدمتكـار، كه پـرده را كنـار زده بود، گفت:
آقا رسيديم، به مدينه رسيديم.
ـ سلام آقا، سلام اى بزرگوار.
ـ عليك السلام اى مـرد. مثل اينكه غريب هستى ؟
مرد از شوق نمى دانست چه بگويد.
فكر كرد به تمام آرزوهايش رسيده. در حالى كه اشك از چشمانـش سرازير بود ، گفت: آقا ، من مشتاق زيارت شما بـودم.
از لبنان مى آيـم ، جبل عامل . الحمدلله وضع مـن خيلـى خـوب است. قصدم زيارت خانه خـدا است. گفتـم حال كه تا اينجا آمدم، بايد روى مبارك شما را هم ببينم.
امام لبخندى زد و فـرمـود: به مـدينه خـوش آمـدى. خـدا زيارتت را قبـول كنـد.
مرد گفت: ((آقا از شما خواهشى دارم، مـن دوست دارم در مدينه خانه خـوبى داشته باشـم .از شما مى خواهـم برايم خانه اى خوب در مدينه بخريد.))
آنگاه دست در جيب كـرد، كيسه اى پـول بيـرون آورد، به امـام(عليه السلام) داد و گفت:
(( ده هزار درهـم است. اميـدوارم وقتـى از مكه بـرگشتـم اينجـا خانه اى داشته بـاشـم.)) امام (عليه السلام) پـول را گـرفت و مـرد بـا شـادى از خـانه امـام خـارج شـد. امام نگاهى به مرد كرد و فرمود:
زيارت قبول! ـ((قبول حق باشـد. زيارت خانه خـدا برايـم خيلـى گـوارا بـود .))
آنگاه لحظه اى سكـوت كرد وادامه داد: (( آقا راستى برايـم خانه خريديد؟))
امام فرمود: ((آرى, خانه خوبى خريدم. مـى خـواهـى قبـاله اش را بـدهـم؟)) ـ بله مـولاى مـن. ايـن خـانه كجـاست ؟
امام(عليه السلام) كاغذى به او داد و فرمود:
((خـودت آن را بخـوان.)) مـرد بـا شـوق كـاغذ را گـرفت و خـواند:
((جعفر بـن محمـد (عليه السلام) براى ايـن مرد خانه اى در بهشت خريـده است كه يك طرف آن به خانه رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله) متصل است، طرف ديگرش به خانه اميرالمومنيـن و دوطرف ديگرش به خانه امام حسـن وامام حسيـن(عليه السلام).
مرد شادمان نـوشته را بوسيد وگفت: قبـول كردم. ))
امام(عليه السلام) فرمود: (( مـن پول شما را بين سادات و فقرا تقسيم كردم. )) مرد سنـد را محكـم در دستـش نگـاه داشت و گفت: خـدا كنـد هميـن طـور بـاشد.
چه خانه اى بهتر از بهشت.
آنگـاه بـا خـاطـره خـوش مـدينه را به قصـد لبنـان تـرك كـرد.
خبـرمثل بـاد درتمام جبل عامل پيچيـد. طـولـى نكشيـد كه تمـام مـردم شهر ازآن آگاه شدند . مرد ثروتمند دار فانى را وداع گفته بـود.
هر كسـى چيزى مى گفت و از او به نيكى ياد مى كرد . پيرمرد بينوايى گـوشه اى نشسته بـود . در حالى كه اشك از چشمانـش جارى بود، گفت: خدا رحمتـش كند.
او شاگرد خوبى براى امام(عليه السلام) بـود. چقدر به من كمك كرد، مثل مولايش.
چقدر به مـن محبت مى كرد، مثل امامش. به راستى كه او شاگـرد امام بـود ،هـرچند درمـدرسه امام صادق(عليه السلام) درس نخـوانـده بـود .
عابرى كه ايـن حرفها را مى شنيد گفت: ((مـن هر وقت او را مـى ديـدم ياد امام(عليه السلام) مى افتادم. ياد مدينه مى افتادم.
ياد روزى كه به خانه خدا رفتيـم.)) ديگرى گفت: خوشا به حالش،ازامام صادق(عليه السلام) يادگارى نيك دارد . سند را مـى گـويـم.اووصيت كرد هر وقت مرد سند را در كفنـش بگذارند تا همراهش باشد.
جمعيت بسيـار مـرد را تـا قبـرستـان تشييع و بـرايـش طلب آمـرزش كـردند.
يك روز پـس از مـرگ آن مـرد، همه جـا سخـن از اوبـود. هـر كـس خـاطـره اى نقل مـى كـرد. حـالا درقبـرستـان قبـرتـازه اى بـود. قبـر آن مـرد نيك انـديش.
وقتى مردم بارديگر به گـورستان رفتند،چيز عجيبى ديدند. برسنگ مزارش نـوشته شـده بـود: جعفـربـن محمـد(عليه السلام) به وعده اش وفـا كـرد.
على باباجانى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page