2 - عمر با سفارش ابوبكر خليفه مى شود!

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

دومين موردى كه ابوبكر و پيروانش ، در مقابل نصّ صريح ، اجتهاد كردند، هنگامى بود كه وفات ابوبكر فرا رسيد و سفارش نمود كه بعد از او عمر خليفه باشد!!
اميرالمؤ منين - عليه السّلام - در نهج البلاغه مى فرمايد: ((در حالى كه او در زمان حياتش ، خلافت را اقاله مى كرد (و به زبان ، خود را از خلافت كنار مى كشيد و مى گفت مرا رها كنيد كه با وجود على ، من كسى نيستم )، پس از مرگش ، اين منصب را براى ديگرى (عمر) تهيّه مى ديد و آن را مانند دو پستان شتر، ميان خود تقسيم نمودند))(1).
عجب ! عجب ! مردى چيزى را از مالك آن به زور مى گيرد و آن را به هر كس كه خواست تفويض مى كند، بدون اينكه از كيفر فردا وحساب وعتاب سراى ديگر، واهمه داشته باشد!!
گويى او فراموش كرده بود ، يا خود را به فراموشى مى زد كه پيغمبر ، خلافت بعد از خود را به على - عليه السّلام - و پس از او به امامان اولاد او واگذار نمود. و آنها يكى از دو چيز سنگينى هستند كه هر كس به آنها چنگ زند گمراه نمى شود و كسى كه در امر دين ، به روش آنها گام بر ندارد، به حق رهنمون نمى گردد.
اهل بيتى كه در كفّه ترازو، هموزن قرآن هستند و تا روز قيامت كه بر حوض كوثر بر پيغمبر وارد شوند، از هم جدا نمى گردند.
خاندانى كه همانند كشتى نوح هستند كه هر كس در آن نشست نجات يافت و كسى كه از آن روى برتافت ، غرق گرديد.
و همچون باب حطّه بنى اسرائيل مى باشند(2) كه هر كس قدم در آن گذاشت ، آمرزيده شد. و امان اهل زمين از عذاب الهى هستند. و باعث مصون ماندن امت از اختلاف در دين مى گردند. و هرگاه قبيله اى با آنها به مخالفت برخيزد، كارش به اختلاف مى كشد وبه صورت حزب شيطان درمى آيد...
و ساير نصوص صريحى كه شايستگى ائمّه طاهرين - عليهم السّلام - را براى خلافت بعد از پيغمبر، بر تمامى مردم ، ثابت مى كند. ما در كتاب ((المراجعات )) قسمتى از آنها را آورده ايم (3) . به آنجا مراجعه كنيد(4).

_____________________________________________________________

1- نهج البلاغه فيض الاسلام ، خطبه 3، ص 47.
2- اشاره به موضوعى است كه در دو مورد در قرآن كريم ذكر شده است ؛ الف : ((وَادْخُلُوا البابَ سُجّداً وَقُولوُا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُم )): يعنى : ((واز آن در، سجده كنان داخل گرديد. و بگوييد خدايا! از گناه ما در گذر تا از خطاى شما در گذريم )) (سوره بقره ، آيه 58).
ب : ((قُولُوا حِطَّةٌ وَادْخُلُوا البابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَكُمْ خَطيئاتِكُمْ)) يعنى : ((به بنى اسرائيل گفته شد: از باب حطّه به بيت المقدّس داخل شويد و خدا را سجده كنيد تا گناهان شما را بيامرزيم ، ولى آنها از آن در، وارد نشدند)) (سوره اعراف ، آيه 161).
3- اين قسمت را در مراجعه هشتم تا مراجعه چهاردهم خواهيد يافت . گفتگوى ما در اين مراجعات با شيخ الاسلام البشرى - رحمة اللّه عليه - رئيس وقت ((جامع الا زهر)) به جاى حادى كشيده شد تا اينكه سرانجام ، وى در مكتوب خود در اين باره با صراحت نظر ما را پذيرفت و من خدا را بر اين نعمت سپاس گفتم .
4- شگفتا! پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - به امر خداوند در غدير خم ، على گ گ - عليه السّلام - را به جانشينى خود تعيين مى كند و صحابه حاضر كه كلّهم عدول هستند نمى پذيرند، ولى به يك اشاره ابوبكر و سفارش او ، عمر جانشين او مى شود و كسى هم حرفى ندارد!!