6 - كنترل خواسته ها(ى نامشروع ) و تعديل آنها

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
من علامات الفقيه (1) الحلم والعلم والصمت ، ان الصمت باب من ابواب الحكمة ان الصمت يكسب المحبة ، انه دليل على خير.(2)
از جمله نشانه هاى انسانهاى فهميده و باكمال داشتن سه خصلت است : بردبارى ، دانش سكوت ، بدون ترديد خاموشى يكى از درهاى حكمت است ، خاموشى محبت ديگران را جلب مى كند و راهنماى هرگونه خير و سعادت مى باشد.
غرايزى كه خداوند در وجود انسان به وديعه نهاده است ، هر كدام حكمت خاصى دارد و براى فايده و هدف معينى خلق شده است و نبايد بيهوده به هدر رود. اسلام از پيروان خود خواسته است كه اين غرايز در حد معقول استفاده شود تا هر كدام در حد خود به كار افتند و آدمى از نتايج درخشان آنها برخوردار گردد و هرگز اجازه نداده است كه اين غرايز از حدود معقول تجاوز كند، زيرا در اين صورت نيروى بشرى كه بايد در جهت مختلف مصرف شود، در يك راه صرف شده و ساير جنبه ها محبوس و محدود مى ماند.
مسير زندگى پرخطر و پراز فراز و نشيب است و تمايلات انسان بى انتها.
راه رفتن در اين مسير خطرناك بدون هادى خطرناك است . توجه به اين خطر، آدمى را وادار به جستجوى راههايى براى آسان كردن اين راه مى نمايد. ((دانش ))، ((بردبارى ))(3) و ((خاموشى )) چراغهايى هستند كه در تاريكى هاى زندگى آدمى را راهنمايى كرده از راههاى پرپيچ و خم آن كه در هر مرحله اش خوف و خطراتى نهفته است ، عبور داده به سرمنزل شرافت و افتخار مى رساند.
((دانش ))، ((بردبارى )) و ((خاموشى )) آنچنان به سازمان فكرى روحى آدمى نظام و قدرت اعجازآميز مى بخشد كه هر گرايشى را در مكان صحيح خودش جاى مى دهد و همه اركان گردونه حيات روانى را در جهت درست به فعاليت درمى آورد. كسى كه فاقد اين سه فضيلت اخلاقى باشد، فاقد قدرت حقيقى است ، زيرا نمى تواند بين سازمان جسم و روح خود تعادل حاصل كند و خويشتن را از بسيارى از لغزشگاهها حفظ نمايد.
به عكس هركه داراى سه فضيلت مذكور باشد، انديشمند واقعى است ، زيرا علاوه بر اينكه علم به منزله نورى اعماق درونش را روشن مى كند و در اخلاق و رفتار و كردارش تاثيراتى شگرف ايجاد مى نمايد، به علاوه بردبار و با وجود تحصيل قدرت بر سخن گفتن ، بسيار خاموش است و خاموشى او به سبب عجز از گفتار نيست زيرا اين عامل نقص است و خاموشى با آن كمال نيست ، بلكه خاموشى زينت علم محسوب مى شود كه پيوسته بر وقار و هيبت عالم مى افزايد، زيرا عالم در حال سكوت زبان دلش گشود ست و اشتغالات درون و افكار عميق ضميرش او را وادار به تامل و عبرت گيرى مى نمايد. به خلاف جاهل كه خاموشى براى او پرده اى كه پوشاننده نادانى اوست ، چه آنكه با زيادى سخنانش رازش فاش و عيوبش آشكار مى شود.
سكوت گنج فراوانى است و زينت شخص بردبار و پوشاننده عيب جاهل ، انباشتن علم بدون تحصيل حلم و خاموشى مطلوب نيست و علم اگر با ساير اوصاف مطلوب همراه نشد، به علم مضر تبديل مى شود.
منظور از سكوت و خاموشى ، حفظ زبان از اطاله كلام ، وراجى و زياده روى در تكلم است ، سكوت عالم بر اساس مصلحت و تواءم حكمت و تفكر است ، نه سكوتى كه سبب تباه شدن حق يك فرد و يا ادامه ظلم ديگران شود (زيرا وظيفه امر به معروف و نهى از منكر و وجوب اقامه حق و اجراى آن ، ايجاب مى كند كه در اين مورد حق اظهار شود). هر چه آدمى خاموش ‍ شد، مجال استراحت عقل بيشتر است . سكوت اساس و سلاح ضبط نفس ‍ و باعث سلامتى روح و مانع از ندامت و پشيمانى است . هر كه با خاموشى ملازم باشد و از آن جدا نشود، از سرزنش و ملامت در امان است . حضرت على (عليه السلام ) در وصف پيشوايان دين فرموده است : ((اگر سخن گويند، راست مى گويند، اگر خاموش باشند، از پيش خود خاموشند، نه اينكه كسى از آنها را ساكت كند و خاموشى را بر آنها تحميل نمايد. كسى در اين سكوت بر آنها پيشى نمى گيرد)).

_________________________________________________________

1- ((فقيه ))، در عرف ما به كسى اطلاق مى شود كه احكام شرعى ، فرعى را بداند و آنها را از ادله اربعه (قرآن ، سنت ، عقل اجماع ) استخراج و استنباط كند و به مردم بياموزد، در حالى كه مراد از فقيه در روايت مزبور، دين شناسى است ، نه فقط آگاهى به يك شاخه از اسلام كه عبارت باشد از فقه به معناى امروزى آن . (در برخى از نسخه ها، به جاى كلمه فقيه واژه فقه آمده است ).
2- وسائل الشيعه ((كتاب العشره ))، باب 117، حديث 2 - عيون اخبارالرضا، جلد 1، ص 258. (اصول كافى ، جلد 2، ((باب سكوت و نگهدارى زبان ))، حديث 1 - در كتاب مزبور به جاى كلمه ((فقيه )) و ((فقيه )) آمده است ).
((حكمت )) در لغن يك معناى وسيعى دارد كه به هر سخن و نظريه محكم و پابرجايى كه مطابق واقع است ، اطلاق مى شود. هر نظر سودمند و عقيده دينى هم كه ضامن سعادت فردى و اجتماعى باشد، از مصاديق حكمت است .
3-
با تو گويم كه چيست غايت حلم ؟           هر كه زهرت دهد شكر بخشش
كم مباش از درخت سايه فكن           هر كه سنگت زند ثمر بخشش !