سخنى از امام علی (علیه السلام) اين سخن از آن حضرت روايت شده كه هنگام به خاك سپردن حضرت فاطمه (س)

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

كلام : 193

و من كلام له ع رُوِيَ عَنْهُ اءَنَّهُ قالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَيِّدَةِ النِّساءِ فَاطِمَةَع كَالْمُناجِي بِهِ رَسُولَ اللَّهِ ص عِنْدَ قَبْرِهِ:
السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوارِكَ، وَالسَّرِيعَةِ اللَّحاقِ بِكَ، قَلَّ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي ، وَرَقَّ عَنْها تَجَلُّدِي ، إِلا اءَنَّ لِي فِي التَّاءَسِّي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ، وَ فادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزِّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ، وَفاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ.
إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ اءُخِذَتِ الرَّهِينَةُ.
اءَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ، وَ اءَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَى اءَنْ يَخْتارَ اللَّهُ لِي دارَكَ الَّتِي اءَنْتَ بِها مُقِيمٌ، وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضافُرِ اءُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِها، فَاءَحْفِها السُّؤ الَ، وَاسْتَخْبِرْها الْحالَ؛ هذا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ.
وَالسَّلامُ عَلَيْكُمَا سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَ لا سَئِمٍ، فَإ نْ اءَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ، وَ إِنْ اءُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنِّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ.
سخنى از آن حضرت (ع ) اين سخن از آن حضرت روايت شده كه هنگام به خاك سپردن سيده زنان ، فاطمه (عليهما السلام ) بر سر قبر رسول اللّه (ص )، چنانكه گويى با او راز مى گويد، بيان داشته است :
سلام بر تو، اى پيامبر خدا. سلام من و دخترت كه اكنون در كنار تو فرود آمده و چه زود به تو پيوست . اى رسول خدا، بر مرگ دخت برگزيده تو، شكيبايى من اندك است و طاقت و توانم از دست رفته ولى مرا، كه اندوه عظيم فرقت تو را ديده ام و رنج مصيبت تو را چشيده ام ، جاى شكيبايى است . من خود تو را به دست خود در قبر خواباندم و هنگامى كه سر بر سينه من داشتى ، جان به جان آفرين تسليم نمودى .
((انا لله و انا اليه راجعون )).
آن وديعت بازگردانده شد و آن امانت به صاحبش رسيد. و اندوه مرا پايانى نيست . همه شب خواب به چشمم نرود تا آنگاه كه خداوند براى من سرايى را كه تو در آن جاى گرفته اى ، اختيار كند. بزودى ، دخترت تو را خبر دهد كه چگونه امتت گرد آمدند و بر او ستم كردند. همه سرگذشت را از او بپرس و خبر حال ما از او بخواه .
اينها در زمانى بود كه از مرگ تو ديرى نگذشته بود و تو از يادها نرفته بودى . بدرود تو را و دخترت را. بدرود كسى كه وداع مى كند، نه بدرود كسى كه رنجيده و ملول است . اگر از اينجا بازمى گردم نه از روى ملالت است و اگر درنگ مى كنم نه به سبب آن است كه به وعده اى كه خدا به صابران داده است بدگمان شده ام .