حضرت در اين باره، اصولى را مراعات مى كرد:
الف) اهتمام فراوان به اقامه حدود. در مرامنامه حكومتى فرمود: «يكى از اهداف من از حكومت، اقامه حدود تعطيل شده خداوند است[1]». از رسول خدا(ص) شنيده بود كه حدود نبايدتعطيل شوند[2] و اگر خوب اجرا شوند، بهتر از بارش چهل روز باران است. در اين جهت حتى كودكان را به شكل نمايشى و سمبليك حد مى زد تا عدم تعطيلى حدود در جامعه مسجّل شود[3].
ب) اگر حدود با بينه و اقرار اثبات مى شد، مى فرمود: «در اجرا، نبايد تأخير افتد»[4]. اين حاكى از سرعت و قاطعيت در اقامه حدود الهى است.
ج) با اندك شبه هاى مانع اجراى حدود مى شد و جز با يقين اقدام به اقامه آن نمى كرد[5].
د) اصل را در حدود خدا بر ستر و پوشش قرار مى داد، حتى اگر كسانى اقرار مى كردند، نمى پذيرفت و سعى در توجيه داشت. در اين زمينه حتى در موردى كه فردى چهار بار اقرار كرد، ضمن اينكه به قنبر دستور بازداشت او را داد، فرمود:
«چه زشت است كه اين زشتی ها انجام شود و به وسيله اقرار، شخص باعث بى آبرويى خود در جامعه شود. چرا در خانه اش توبه نمى كند؟! به خدا قسم توبه اش بين خود و خدا بهتر از اقامه حد توسط من بر او است[6]».
گاه به آنها ياد مى داد انكار كنند[7].
ه) نوع مجازات بسيار شديد و قاطعانه بود. قضاوت هاى آن حضرت در مبحث حدود نشان از قاطعيت و شدت دارد. بعضى را از كوه پرت مى كرد[8]؛ بعضى را در دخمه مى انداخت، تا از استنشاق دود خفه شوند[9]؛ بعضى را گردن مى زد و مى گفت: قتل در نزد عرب مجازات كمى است و دستور به سوزاندن جسد مى داد[10]؛ بعضى را آن قدر مى غلتاند تا بميرند[11] و بعضى را به كمك مردم سنگسار مى كرد[12].
و) قبل از اقامه بينه و در صورت اقرار اگر مصلحت مى ديد، عفو مى كرد[13].
ز) در صورت اقامه بينه و اثبات، شفاعت احدى را نمى پذيرفت و مى گفت: حدود خدا در اختيار امام نيست كه عفو كند يا شفاعت بپذيرد[14].
ح) اثبات حدود با بينه و اقرار بود و اگر بينه قائم نمى شد يا تكميل نبود، به نفع متهم، كار را فيصله مى داد، بدون اينكه او را وادار به سوگند كند و مى فرمود: «در حدود الهى سوگند وجود ندارد».[15]
ط) اقامه حدود در فرهنگ جامعه، مجازات نبود، بلكه تطهير و باعث برطرف و بخشوده شدن عذاب اخروى بود. اين فرهنگ در اصلاح مجرمان بسيار مؤثر بود، به گونه اى كه در اثر تبليغات مؤثر و قوى، داوطلبانه مى آمدند و مى گفتند: ما را تطهير كن. تاريخ قضايى صحنه هاى هيجان انگيزى از اين نوع را ضبط كرده است.[16]
ى) اگر مجرىِ حد كسى را مى كشت، ضامن نبود.[17]
*************************************************************************************
[1]. نهج البلاغه، خ 131.
[2]. وسائل الشيعه، باب 1، از ابواب مقدمات الحدود، ح4.
[3]. همان، ح1.
[4]. همان، باب 25، از ابواب مقدمات حدود، ح1 و 2.
[5]. همان، باب 24، از ابواب مقدمات حدود، ح4، و باب 26، از ابواب حد زنا، ح11.
[6]. همان، باب 16، از ابواب مقدمات حدود، ح2.
[7]. دعائم الاسلام، ج2، ص469، كتاب السراق و المحاربين، ح1669.
[8]. وسائل الشيعه، باب 3، از ابواب حد لواط، ح3.
[9]. همان، باب 6، از ابواب حد مرتد، ح1.
[10]. همان، باب 3، از ابواب حد لواط، ح9.
[11]. همان، باب 1، از ابواب حد مرتد، ح4.
[12]. همان، باب 14، از ابواب حد زنا، ح 5 4.
[13]. همان، باب 18، از ابواب مقدمات حدود، ح3.
[14]. همان، باب 20، از ابواب مقدمات حدود، ح4.
[15]. همان، باب 70، از ابواب قصاص النفس، ح1 و باب 24، از ابواب مقدمات حدود، ح3.
[16]. همان، باب 5، از ابواب حد لواط، ح1.
[17]. مبسوط، ج8، ص63؛ مستدرك، باب 22، از ابواب قصاص نفس، ح2 و 3.
1. حدود خدا
- بازدید: 1253