قهرمان صبر

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

صبر بر مصيبت‏ها و شكيبايى و تحمّل در برابر سختيهاى زندگى و ناملايمات، نشانه قوّت ايمان و توكّل بر خداوند است. زينب كبرى در اين ميدان نيز قهرمانى بى نظير بود. شگفت نيست كه او را -امّ المصائب- - همدم ناگواريها و مادر مصيبتها - لقب داده‏اند!

كوههاى اندوه مى آمد و زينب، صبورانه همه را تحمّل مى‏كرد. امواج سختيها و مصيبتها يكى پس از ديگرى درياى دلش را به تلاطم مى‏آورد، امّا گام استوارش از راه خدا نمی لغزيد و در راه ايمان، ذرّه ‏اى نمی ترسيد و نمی لرزيد و دوش صبورى ‏اش را زير اين بارهاى عظيم غم و رنج میكشيد.

مگر مصيبت جدّش رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم ، ضربه كوچكى بر قلب نازنين او بود؟

مكر فقدان پردرد و داغ مادرش حضرت زهرا سلام الله عليها ، زلزله كوچكى در روح او بود؟

مگر داغ پدرى همچون على مرتضى عليه السلام ، كم مصيبتى بود كه زينب، شاهدش بود؟

مگر لبهاى مسموم و جگر پاره پاره و پيكر تيرباران شده برادر مظلومش امام مجتبى عليه السلام ، قضيّه ساده ‏اى بود؟

حادثه ‏عظيم كربلا، شهادت برادر عزيزش امام‏ حسين عليه السلام و عبّاس و ديگر آل ابى طالب و نيز فدا شدن دو پسرش -محمد- و -عون- در ركاب سيدالشهدا و پرپر شدن اين دو گل و آن همه غنچه‏ هاى پرپر ديگر در برابر چشمانش، در آن روز سرخ و آتش گون، مگر مصيبتى بود كه با روح عادى بتوان تحمّلش كرد؟

اين زينب بود كه اين همه داغ را ديد، فرداى آن عاشوراى خونين، خودش همراه كودكان و زنان كاروان حسينى به اسارت به كوفه برده شد، در مجلس -ابن زياد-، او و ديگر اسيران را وارد جمع مردان و رجّالگان ساخته و آن همه زخم زبان زدند و شماتت گفتند، آنگاه زينب همراه با سرهاى برفراز نيزه‏ها تا دمشق رفت، در حالى كه كاروانسالارى اين داغديدگان مظلوم و اطفال بی پناه ودلشكسته را داشت، و در همه حال، همچون كوه پابرجا، همچون دريا آرام، همچون شيرِ دربند، پرخروش، همچون يك فاتح پيروز، سخنور و زبان ‏آور، مردانه با آن نامردان صحبت میكرد و شجاعانه در جمع آن حراميان و تيره دلان، به ايراد خطبه مى‏پرداخت و رسوايشان میكرد.

چه صبرى در دل او نهفته بود!

پابه پاى برادرش در صحنه‏ هاى كربلا حضور داشت، پرستارى بيماران را عهده ‏دار بود، لحظه به لحظه مراقب حال حضرت سيدالشهدا بود، دم به دم با او سخن میگفت و از رازها و حادثه‏ ها و آينده ‏ها و چه بايد كردها میپرسيد، به كار زنان و كودكان میرسيد، در مجلس ابن ‏زياد، مدافع امام سجّاد عليه السلام بود، در كاخ يزيد، با صلابت سخن گفت و پايه‏ هاى حكومتش را لرزاند.

در حماسه عاشورا، زينب به خاطر دين و عقيده و رهبر، حاضر شد از همسرش -عبداللَّه جعفر- خداحافظى كرده و در ركاب برادرش، سفر پرماجراى كربلا را پيش گيرد. نه تنها خود، فدايى برادرش حسين عليه السلام بود، به دو پسرش محمد و عون هم - كه در عاشورا شربت شهادت نوشيدند - سفارش میكرد كه ‏دست از دايى ‏خودشان حسين عليه السلام نكشند و پيش روى او و در ركابش جهاد كنند. آرى ... بانويى كه برادرى همچون -حسين- دارد، سزاست كه برادر را بر شوهر مقدم بدارد و دو فرزند خود را قربانى راه برادر كند. {اعيان الشيعه، ج 7، ص 137}

امروز، مگر نه اين ‏است كه در جامعه ما هم، زنان دلير و صبور، كه مادر وخواهر و همسر شهيدند، از -زينب- الگو و سرمشق مى‏گيرند؟ مگر درسهاى عاشورايى زينب، تمام شدنى است؟! كلاس زينب، هنوز و تا هميشه به روى آزادگان و حقجويان و شرف خواهان باز است و ... -رهروان تازه مى خواهد! كيست كه گام در اين مكتب نهد و شرافت‏ آموز كربلاهاى اين روزگار گردد؟ تو ؟ من ؟ ما ؟ ...

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page