2 ـ در كوفه

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

يـعـقـوبـى در پـايـان بيان فاجعه كربلا مى نويسد: سپاه عمر سعد خيمه گاه حسين را غارت و خـانـدانـش را دسـتـگـيـر كـردنـد و بـه كـوفـه بـردنـد چـون اهـل بيت به كوفه وارد شدند، زنان شهر بيرون آمدند و به گريه و زارى پرداختند، على بن الحسين (ع ) گفت : اگر اينان بر ما مى گريند پس چه كسى ما را كشته .(1)
1 ـ 2 ـ خطبه حضرت زينب (س ) در كوفه
راوى گـويـد: زيـنـب دخـتـر عـلى (ع ) را ديـدم كـه بـا كـمـال حيا و عفّت ، بسيار شيوا ورسا سخن مى گفت چنان كه گويى زبان على از كام او بيرون آمده بود.
او نخست مردم را ساكت كرد و سپس چنين ايراد سخن كرد:
الحـمـدللّه و درود بـر پدرم رسول اللّه (ص ) اما بعد، اى كوفيان ، اى نيرنگ بازان ، اميدوارم هـرگـز چـشـمـانـتـان خـشـك نـشـود و نـاله هـاتـان فـرو نـشـيـنـد. ((مـَثـَل شـمـا مـَثـَل زنـى اسـت كـه رشته محكم تافته اش را از هم گشود))(2) شما سـوگـنـد هـاتـان را وسـيـله فـريـب قـرار داده ايـد. آيـا تـاكـنون از شما چيزى جز خودستايى و فـريـبـكـارى و سينه پركينه ديده شده است ؟ شما ظاهرى بى روح و پژمرده داريد، در برابر دشـمـنـان ناتوانيد، بيعت ها را مى شكنيد و پيمان ها را تباه مى كنيد. بدانيد كه براى قيامت خود بـد تـوشه اى فرستاده ايد. شما به غضب خداوند گرفتار خواهيد شد و در عذاب جهنم جاودانه خواهيد بود.
آيـا مـى گـريـيـد؟ آرى ، بـه خـدا سـوگـنـد، ايـن سزاى شماست و بايد بسيار بگرييد و اندك بخنديد. شما رسوايى را به جان خريده ايد و اين لكه ننگ هرگز از دامانتان پاك نخواهد گشت . شما فرزند پيامبر (ص ) و سرور جوانان بهشت و پناهگاه نيكان و غمخوار دردمندانتان و نشانه و راهـنـمـاى هـدايـت تـان را كـشـتيد. چه گناه زشتى مرتكب شديد! از رحمت خداوند دور و پيوسته ناكام باشيد!
كـوشـش هـايـتـان بيهوده و دست هايتان از درگاه خداوند كوتاه باد! شما غضب خداوند را بر خود خريديد و سرنوشت تان با خوارى و ذلّت رقم خورد.
واى بـر شـمـا! آيـا مـى دانـيـد چـه جـگـرى از مـحـمـد پاره كرديد و چه خونى از او ريختيد و چه دخـتـرانـى را سـوگـوار كـرديـد ((هـر آيـنه كارى زشت كرده ايد. نزديك است كه آسمان ها از آن گـشـوده شـود و زمـيـن بـشكافد و كوه ها فرو افتد و در هم ريزد))(3) [ننگ ] اين كار زشـت و احـمقانه شما زمين و آسمان را پر كرده است . آيا اگر از آسمان قطره اى باران به زمين نريزد در شگفت خواهيد شد؟ گرچه عذاب قيامت از اين نيز دردناكتر و رسوا كننده تر است ، پس تـا وقـت هـست بجنبيد، زيرا خداوند را چيزى به شتاب وا نمى دارد و هرگاه بخواهد، خوانخواهى مى كند، و پروردگارتان در كمين است .
راوى مى گويد: پس از آن زينب خاموش گرديد و مردم حيرت زده شدند و دست پشيمانى بردهان نهادند. پيرمردى را ديدم كه اشك از محاسنش جارى بود و اين شعر را مى خواند:
كُهؤ لُهُمْ خَيرُ الْكُهُولْ وَ نَسْلُهُمْ
اِذا عُدَّ نَسْلٌ لا يُخيبُ وَ لا يُخْزى (4)
2 ـ 2 ـ اشعار حضرت زينب (س ) در كوفه
حضرت زينب (س ) پس از خواندن خطبه اشعار زير را انشاء فرمودند:
ماذا تَقُولوُنَ اِذْ قالَ النَّبِىُّ لَكُمْ
ماذا صَنَعْتُمْ وَاَنْتُمْ آخِرُ الْاءُمَمِ
بِاءَهْلِ بَيْتى وَ اَوْلادى وَتَكِرْمَتى
مِنْهُمْ اُسارى وَ مِنْهُمْ ضُرِّجُوا بِدَم
ما كانَ ذاكَ جَزائى اِذْ نَصَحْتُ لَكُمْ
اَنْ تَخْلِفُونى بِسُوءِ فى ذَوى رَحيمٍ
اِنّى لَاءَخْشى عَلَيْكُمْ اءَنْ يَحِلَّ بِكُمْ
مِثْلُ الْعَذابِ الَّذى اَوْدى عَلى اِرَمٍ(5)
چه خواهيد گفت : هنگامى كه پيامبر (ص ) به شما گويد: شما كه آخرين امّت هستيد.
بـا خانواده و فرزندان و عزيزان من چه كرديد؟ برخى را اسير كرديد و برخى ديگر را آغشته به خون نموديد!
پاداش من كه نيكخواه شما بودم اين نبود كه با اهل بيت و خويشان من پس از من بدى كنيد.
من مى ترسم عذابى بر شما نازل شود مانند آن عذابى كه قوم ارم را هلاك كرد.
سپس امام زين العابدين به عمه اش زينب خطاب كرد و چنين فرمود:
يـا عـَمَّتـى اُسـْكـُتـى فـَفِى الْباقى مِنَ الْماضى اِعْتبار، وَ اَنْتِ بِحَمْدِ اللّهِ عالِمَةً غَيْرُ مُعَلَّمَةٌ، فَهِمَةٌ غَيْر مُفَهّمة ، اِنَّ الْبُكاءُ وَ الْحَنينَ لايَرِدا نِ مَنْ قَدْ اَبادَهُ الدَّهْر فَسَكَتَتْ.(6)
اى عمه خاموش باش باقى ماندگان بايد از گذشتگان عبرت گيرند، تو بحمداللّه ناخوانده دانـايـى و نـيـامـوخـتـه خـردمند. گريه و ناله رفتگان را باز نمى گرداند، آنگاه حضرت زينب ساكت شد.
3 ـ 2 ـ داستان مسلم جصّاص (گچ كار)
مـرحـوم مـجـلسـى از بـرخـى كـتـب مـعـتـبـره بـدون ذكـر سـنـد از مـسـلم جـصـاص چـنـيـن نـقـل مـى كـنـد: ابـن زيـاد مـرا بـراى تـعـمـيـر دارالامـاره كـوفـه خـواسـتـه بـود، مـن در آنـجـا مـشـغـول گـچ كـارى بـودم ناگهان صداى شيون از شهر كوفه شنيده شد، خدمت كارى كه از ما پـذيـرايـى مـى كـرد پـرسـيـدم چـه خـبـر اسـت كـه در كـوفـه جنجال به پا است ؟ گفت : سر يك خارجى را وارد كردند كه بريزيد شوريده بود. گفتم : اين شورشگر چه كسى است ؟ گفت : حسين بن على (ع ) صبر كردم تا آن خدمتكار رفت ، چنان مشت بر صورتم كوبيدم كه ترسيدم چشمم از كار بيفتد! دستانم را شستم ، از پشت قصر بيرون رفتم تـا ايـن كـه خـود را بـه مـيدان كوفه رساندم ، در آنجا ايستادم ، مردم در انتظار اسيران و سرها بودند كه نزديك چهل هودج بر چهل شتر بود، در ميان آنها زنان و فرزندان فاطمه بودند، امام چـهـارم (ع ) بـر شـتـر بـى جـهـاز سـوار بـود و خـون از پـاهـايـش فـوّاره مـى زد و بـا ايـن حال مى گريست و مى فرمود:... .
در اين ميان شيون برخاست ديدم سرها را آوردند، سر حسين (ع ) جلوى آنها بود و آن سر نورانى و مانند ماه بود، از همه مردم به پيامبر (ص ) شبيه تر بود، ريشش خضاب شده ، چهره اش چون قـرص مـاه تـابـنـده بـود، باد محاسنش را به چپ و راست مى برد. چشم زينب (س ) چون به سر بـرادر افـتـاد، پـيـشـانى به چوبه محمل زد و ما به چشم خود ديديم كه خون از زير روپوشش بيرون ريخت و با سوز دل به آن سر بريده خطاب كرد و گفت :
يا هِلالا لَمَّااسْتَتَمِّ كَمالا
غالَهُ خَسْفُهُ فَاءَبْدا غُرُوبا
ما تَوَهَمّْتُ يا شَقيقَ فُؤ ادى
كانَ هذا مُقَدَّرا مَكْتُوبا
يا اءَخى فاطِمَ الصَّغيرَةِ كَلِّمْها
فَقَدْ كادَ قَلْبُها اَنْ يَذُوبا
يا اءَخى قَلْبُكَ الشَّفيقُ عَلَيْنا
مالَهُ قَدْقَسى وَ صارَ صَليبا
يا اءَخى لَوْتَرى عَلِيّا لَدَى الْاءَسْرِ
مَعَ الْيُتْمِ لا يُطيقُ وُجُوبا
كُلَّما اَوْجَعُوهُ بِالضَّرْبِ نادا
كَ بِذُلٍّ يَغيضُ دَمْعا سَكُوبا
يا اءَخى ضَمِّهِ اِلَيْكَ وَ قرِّبْهُ
وَسَكِّنْ فُؤ ادَهُ الْمَرْعُوبا
ما اءَذَلَّ الْيَتيمِ حينَ يُنَادى
بِاءَبيهِ وَ لا يَراهُ مُجيبا.(7)
اى ماهى كه چون به سر حد كمال رسيد ناگهان خسوفش او را در ربود و غروب كرد؛
اى پاره دلم گمان نمى كردم سرنوشت ما اين گونه باشد؛
اى برادر با فاطمه خردسال سخن گوى ، زيرا نزديك است دلش آب شود؛
اى برادرم دل تو بر ما مهربان بود، چرا سخت شده است ؛
اى بـرادرم اى كـاش مـى ديـدى على (زين العابدين ) را كه هنگام اسيرى و بى پدرى توانايى نشست و برخاست نداشت ؛
هرگاه او را ضربتى مى زدند با ناتوانى تو را صدا مى زد و اشكش جارى بود؛
اى برادرم او را پيش طلب و در بگير و دل ترسانش را به آرامش بده ؛
چه ذلّت و خوارى است يتيمى را كه پدر خود را بخواند و جواب دهنده اى نبيند.(8)
4 ـ 2 ـ متنبّه شدن يكى از شيعيان كوفه توسّط حضرت زينب (س )
وى گـويـد: جـنـايـتـى را مـرتـكـب شـدم و خـطـايـى كـردم كـه اگـر خـدا مـرا نـبـخـشـد قطعااهل جهنّم هستم . اجمال مطلب اين كه از جريانات بى خبر بودم . صحنه هاى عجيب و غريبى را مـشـاهـده مى كردم ، از جمله اينكه ديدم زنى مشغول صحبت است ، از وى پرسيدم اين سرها مربوط به چه كسانى است ؟ اين اسيران كيانند؟ در اين موقع آن زن اسير فرياد برآورد: شما حيا نمى كنيد از خدا كه به ما نگاه مى كنيد!
من از نهيب او افتادم و غش كردم . وقتى به هوش آمدم آنها را ديدم كه داراى هيبت و عظمتى هستند. از بـانويى درباره وضعيت شان پرسيدم ؟ او سرش را به خاطر شرم و حيا پايين انداخت و گفت : من زينب دختر اميرالمؤ منين هستم و اين اسيران و دختران پيامبر (ص )، على (ع ) و فاطمه زهرا (س ) هـسـتـنـد. آن سـر نـورانـى كـه پـيـشاپيش سرهاى ديگر است سر برادرم حسين (ع ) است كه در كـربـلا او را كـشـتـند، هم چنين اولاد، برادر زاده ها و اصحاب او را هم به شهادت رساندند. اينها سـرهاى شان است ، آن جوانى كه سوار بر شتر است على بن الحسين زين العابدين است كه امام بعد از پدر خويش است ، آن مرد با شنيدن اين سخنان سرش را به سنگ زد و شكست ، پيراهن خود را پـاره پـاره كـرد، صـورت خـود را خراشيد و گفت : اى خانم كور باشد آن چشمى كه با نظر خـيـانـت بـر شـمـا نـگـاه كـنـد. مـن مـحـبّ شـمـا هـسـتـم و بـر مـن سـخـت اسـت آنچه كه بر شما وارد شد.(9)
5 ـ 2 ـ هلاكت زن خبيثه اى در كوفه با دعاى زينب (س )
زنى در كوفه بود به نام امّ هجام . هنگامى كه سر مبارك امام حسين (ع ) را از كنارخانه اش عبور مى دادند، آن زن به سر مطهّر اهانت كرد! زينب (س ) به آن زن نفرين كرد كه خانه اش بر سر او ويـران شـود، بـه نـاگـه آن خـانـه فـرو ريـخـت و همه كسانى كه در آن خانه بودند نابود شدند. اين زن خبيثه از زنان خوارج بود.(10)
6 ـ 2 ـ دختر على (ع ) در كاخ ابن زياد و احتجاج با او
هنگامى كه سر امام حسين (ع ) را همراه با كودكان ، خواهران و زنان او نزد ابن زياد بردند، زينب كبرى (س ) بدترين پيراهن را به تن داشت ، در حالى كه كنيزانش به دور وى حلقه زده بودند بـه صـورت نـاشـنـاس ‍ وارد مجلس ابن زياد شد و نشست . عبيداللّه گفت : اين زن نشسته كيست ؟ جوابى نشنيد تا اين كه سه بار تكرار كرد عاقبت يكى از كنيزانش گفت : اين زينب دختر فاطمه اسـت .(11) در هـمـيـن لحـظه ابن زياد خطاب به زينب گفت : سپاس خداى را كه شما را رسـوا كـرد و دروغـهـاى شـمـا را آشكار نمود. حضرت زينب (س ) در پاسخ فرمود: حمد و سپاس خـداى را كـه مـا را بـه مـحـمـّد (ص ) گـرامـى داشـت و بـه كمال پاكى رسانيد، برخلاف گفته شما، فاسق رسوا مى شود، آدم بدكار دروغ مى گويد و او غـيـر از مـاسـت . آنگاه ابن زياد به زينب گفت : كار خدا را با خاندانت چگونه ديدى ؟ زينب كبرى (س ) فـرمـود: چـيـزى جـز خوبى و زيبايى نديدم ! اينان گروهى بودند كه خداوند شهادت را براى شان تقدير كرده بود، پس آنها به جايگاه ابدى خويش شتافته و جاى گرفته اند، به زودى خـداونـد بـيـن تو و ايشان داورى خواهد كرد تا تو را محاكمه كند، بنگر تا در آن محاكمه پيروزى از آن كه خواهد بود؟! اى پسر مرجانه .
در ايـنـجـا ابـن زيـاد بـه هـيـجـان و خـشـم آمـد تـصـمـيـم بـه قـتـل زيـنـب (س ) گـرفـت . عـمـروبـن حـريـث بـه ابن زياد گفت : اى امير او زن است و زن را به سـخـنـانـش مـلامـت نـكـنـنـد. ابن زياد به زينب گفت : خداوند قلب مرا به خاطر كشتن حسين تو كه سـركـشـى كـرد و نيز از سركشان خانواده است شفا داد!!! در برخى از منابع وارد شده كه زينب كـبـرى در ايـن لحـظـه بـه گريه افتاد.(12) سپس فرمود به جان خودم سوگند تو پـيـرو بزرگم را كشتى ، شاخه ام را قطع كردى و ريشه مرا زدى ، اگر شفاى تو در اين است عـجـب شـفـا يـافـتـى . ابن زياد ملعون گفت : اين زن شاعر و سجع گوى است ، به جان خودم كه پـدرت هـم شـاعـر و سجع گوى بود. زينب (س ) فرمود: اى پسر زياد! زن را با شعر و سجع چه كار؟(13)
7 ـ 2 ـ جلوگيرى از كشته شدن امام سجاد به دست ابن زياد
در مـجـلس ابن زياد پس از مشاجرات لفظى عبيداللّه و امام سجّاد، آن ملعون تصميم مى گيرد كه امام زين العابدين را بكشد، وقتى زينب كبرى (س ) متوجه مى شود امام سجّاد (ع ) را در آغوش مى كـشـد. فـريـاد بـر مى آورد اى ابن زياد از ما دست بردار، مگر از خونهاى ما سير نشده اى ؟ مگر كسى از ما بجاى نهاده اى ؟ او را در برگرفت و فرمود: تو را به خدا اگر ايمان دارى ، اگر خـواسـتى او را بكشى مرا نيز با وى بكش . در اين لحظه زين العابدين (ع ) فرياد زد: اى ابن زيـاد اگـر مـيان تو و اين زنان خويشاوندى هست يك مرد پرهيزكار را با آنها بفرست كه مسلمان وار همراه آنها باشد. در اين هنگام ابن زياد لختى در آنها نگريست سپس به اطرافيانش رو كرد و گـفـت : شـگفتا از خويشاوندى ، سوگند به خدا كه خوش دارد اگر اين پسر را بكشم او را نيز با وى بكشم ، پسر را واگذاريد تا با زنان همراه باشد.(14)
8 ـ 2 ـ زندانى شدن حضرت زينب (س ) در كوفه
ابن زياد دستور داد، امام زين العابدين و اهل بيت (ع ) را در خانه اى كه در كنار مسجداعظم كوفه قـرار داشـت زنـدانى كنند. حضرت زينب (س ) فرمود: هيچ زن عرب حق ندارد به ديدار ما بيايد، مـگـر كـنـيـزان ، زيـرا آنـهـا نـيـز مـانـنـد مـا رنـج اسـيـرى كـشـيـده اند.(15) و بنا به قول برخى از مورخين ابن زياد دستور داد كه بر آنها سخت بگيرند.(16)
_______________________________

1ـ تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 245.
2 اشاره است به آيه 153 از سوره نحل .
3 اشاره است به آيات از 91 و 92 سوره مريم .
4 ـ پـيـران آنـهـا بـهـتـريـن پـيـران و فـرزنـدانـشـان در بـرابـر هـيـچ نـسـلى خـوار و ذليل نمى شوند. امالى طوسى ،ج 1، ص 90.
5 ـ الاحـتـجـاج ، ج 2، ص 305؛ نفس المهموم ، ص 359؛ الدمعة الساكبه ، ج 5، ص 38؛ نـاسـخ التـواريـخ ، ج 3، ص 39. قـوم ارم هـمـان قوم عاد است بدان جهت ارم مى خوانند چون نام پـدربـزرگ ايـن قـوم ارم بـوده اسـت و در قـرآن مـجـيـد ذيـل آيـه ((ارم ذات العماد)) درباره قوم ارم بحث شده است . (ترجمه تفسير الميزان ، ج 20، ص 469؛ نيز ر.ك : ترجمه تفسير الميزان ، ج 10، ص 456 و لغت نامه دهخدا، ج 5، ص 1883)
6 ـ الاحـتـجـاج ، ج 2، ص 305؛ نـفس المهموم ، ص 360، الدمعة الساكبة ، ج 5، ص 38؛ ناسخ التواريخ ، ج 3، ص 42.
7 ـ بحار الانوار، ج 45، ص 114؛ ناسخ التواريخ ، ج 3، ص 55 ـ 52؛ رمز المصيبة ، ج 3، ص 111.
8 ـ مـرحـوم شـعـرانـى ذيـل اشـعـار فـوق مـى گـويـد: مـؤ لّف در مـنـتـهـى الامـال در صـحـّت روايت مسلم جصّاص ترديد كرده است . براى اينكه در كتب معتبره قديم كه به دسـت مـا رسـيـده است ذكر اين قصّه است و ما در اين باره همان را گوئيم كه در قصّه طفلان مسلم و عروسى قاسم گفتيم و همه كتب قديم به ما نرسيده است و قرينه بر كذب اينها نداريم . بلى اگـر شـرط نـقـل حـديـث وجـود يـقـيـن بـود و از كـتـب مـعـتـبـره يـقـيـن حـاصـل مـى شـد بايستى بهمان اكتفا كنيم . امّا هر دو مقدمه ممنوع است نه يقين شرط است و نه از كـتـب مـعـتـبـره قـديـم يـقـيـن حـاصـل مـى شـود. بـلى ظـنـّى كـه از آنـهـا حاصل مى شود قوى تر از ظن ديگر است . (ترجمه نفس المهموم شعرانى ، ص 222)
9 ـ الدّمعة الساكبه ، ج 5، ص 46.
10 ـ زينب الكبرى ، جعفر نقدى ، ص 67.
11 ـ تاريخ طبرى ، ج 5، ص 457.
12 ـ تاريخ طبرى ، ج 5، ص 457.
13 ـ الملهوف ، ص 201؛ تاريخ طبرى ، همانجا.
14 ـ تـاريـخ طـبـرى ، ج 5، ص 458؛ المـلهـوف ، ص 202؛ كامل ابن اثير، ج 4، ص 82؛ نسب قريش ، ص 48؛ الارشاد، ج 2، ص ‍ 116؛ تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 243؛
15 ـ المـلهـوف ، هـمـانـجـا؛ مـقتل الحسين (ع ) مقرّم ، ص 326، حديث الاربعين ، ص 17؛ زينب الكبرى ، جعفر نقدى ، ص 113؛ نقش ‍ المهموم ، ترجمه شعرانى ، ص 226.
16 ـ زينب الكبرى ، جعفر نقدى ، همانجا.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page