3 ـ از كوفه تا شام

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

ابـن زيـاد طـى نامه اى به يزيد، او را از شهادت حسين عليه السّلام و جريان خاندان او با خبر نـمـود، نـيـز نـامـه اى بـراى ((عـمـروبـن سـعـيـدبـن عـاص )) حـاكـم مـديـنـه ارسـال داشـت .(1) چـون يـزيـد نامه ابن زياد را دريافت كرد و بر مضمون آن اطّلاع يـافـت ، پـاسـخ آن را بـراى عـبـيداللّه فرستاد و فرمان داد كه سر امام حسين (ع ) و يارانش را همراه زنان و كودكان به شام بفرستد. ابن زياد هم در پى اين دستور ((محفّربن ثعلبه عائذى )) را خـوانـد و آن سـرهـاى پـاك هـمـراه بـا اسـيـران و زنـان را به او سپرد. وى هم آنها را مانند اسيران كفّار در حالى كه اهالى شهرها به تماشاى آنها مى آمدند به شام برد.(2)
در بـيـن راه كـوفـه و شـام شـهـرى اسـت بـه نـام نـصـيـبـيـن ، در آنـجـا كاروان توقف كرد. سپس اهـل بـيت (عليه السلام ) را بر سرهاى شهيدان عبور دادند. چون چشمِ حضرت زينب (س ) به سر برادرش حسين افتاد شعرى گفت كه به شرح زير است .
اَتُشَهِّرُونا فِى الْبَريَّةِ عَنْوَةً
وَ والِدُنا اَوْحى اِلَيْهِ جَليلٌ
كَفَرْتُمْ بِرَبِّ الْعَرْشِ ثُمَّ نَبيّهِ
كَاَنْ لَمْ يَجِئْكُمْ فِى الزَّمانِ رَسُولٌ
لَحاكُمْ اِلهُ الْعَرْشِ يا شَرَّ اُمَّةٍ
لَكُمْ فى لَظى يَوْمِ الْمقادِ عَويلٌ.(3)
آيـا ما را به اجبار در معرض ديد مردمان قرار مى دهيد، در حالى كه از طرف پروردگار بزرگ بر پدرمان وحى نازل مى شد؟
شما هم به خدا و هم بر پيامبرش كافر شديد، مثل اينكه گويا پيامبرى براى شما نيامد.
زشـت گـردانـد شما را خداى بزرگ اى بدترين امّت ، كه صداى گريه شما در ميان آتش قيامت بلند است !
_____________________________

1 ـ الملهوف ، ص 207.
2 ـ همان ، ص 108.
3 ـ دائرة المـعـارف الحـسـينيه ، ج 6، ص 84؛ ناسخ التواريخ ، ج 3، ص 106؛ معالى السبطين ، ج 2، ص 131.