هیثمی در کتاب مجمع الزوائدش روایت کرده است که رسول خدا (ص) به علی فرمود:
«أنت و شیعتک تردون علیّ الحوض رواة مرویین ، مبیضّة وجوهکم ، و ان أعداءک یردون علیّ الحوض ظماء مقمحین» (مجمع الزوائد هیثمی - ج9 -ص 131)
تو وشیعیانت بر حوض من وارد می شوید در حالی که سیراب و شادکام و رو سفید هستید و همانا دشمنانت بر حوض من وارد می شوند در حالی که تشنه لب و اندوهگین اند.
ابو سعید خدری از ام سلمه نقل می کند که رسول خدا (ص) به علی فرمود:
«أنت و اصحابک فی الجّنه . أنت و شیعتک فی الجّنه»(1)
یا علی . تو یارانت در بهشت هستید ، تو وشیعیانت در بهشت هستید .
ابن عدی و ذهبی نیز که هر دو از علمای بزرگ اهل سنت اند ، در کتابشان از رسول (ص) نقل کرده اند که به علی فرمود :
«أما انک یا ابن ابی طالب و شیعتک فی الجّنة »(2)
هان . تو ای فرزند ابوطالب و شیعیانت در بهشت هستید.
احمد بن محمّد فقیه طبری در فضایل به استنادش از طاوس از ابن عباس نقل کرده است که رسول خدا(ص) به علی فرمود:
«لو اجتمعت الخلائق علی ولایتک لما خلق الله النار و لکن أنت و شیعتک الفائزون یو القیامة»
اگر تمام آفریدگان بر ولایتت اجتماع می کردند ، خداوند هرگز جهنّم را نمی آفرید و همانا تو و شیعیانت ، رستگاران روز ستاخیز هستید .
در کشف الغّمة ، ابو بکر بن مردویه به اسنادش از ابو هریره نقل کرده که رسول خدا (ص) به علی فرمود:
«أنت معي و شیعتک فی الجنّة».
تو شیعیانت همراه من در بهشت هستید . سپس رسول خدا این آیه را تلاوت فرمود :
«إخواناً علی سًٌرر متقابلین»(کشف الغمه:1/325)
برادرانی که روبروی یکدیگر بر تخت های بهشتی تکیه زده اند .
در کنز الکراجکی ، و کفا یه الطالب حدیثی از جابر بن عبدالله نقل کرده اند که رسول خدا به علی فرمود:
«و ان شیعتک علی منابر من نور مبیضّةٌ وجوههم حولی أشفع لهم و یکونون غدا في الجنّة جیراني » (کنز الکراجکی ج2/179،کفایته الطالب 265)
همانا شیعیانت با سیمائی نورانی بر منبر هائی از نور گردارگرد من (در روز رستاخیز ) خواهند بود و من شفاعتشان خواهم کرد و آنان فردا در بهشت همسایگان من اند .
در املی از سنائی ، از اسدی ، طیّ روایتی از علی (ع) نقل کرده است که رسول خدا فرمود:
«همانا تو وصی ، خلیفه ، وزیر ، وارث و پدر فرزندان من هستی و شیعیانت شیعیان من و دوستانت دوستان من و دشمنانت دشمنان من ...خوشا به حال کسی که از تو پیروی کرد و چه بدبخت شد کسی که با تو دشمنی نمود . وبی گمان فرشتگان با ولایت و محبت تو ، به خدای متعال نزدیک می شوند . به خدا قسم یاران و دوستانت در آسمان بیشتر از زمین هستند»
ابن جریر طبری در تفسیرش ، در تفسیر آیه «ان الذین آمنو و عملو الصالحات أولئک هم خیر البریة»می گوید :
حافظ جمال الدین زرندی از ابن عباس نقل می کند که وقتی این آیه نازل شد رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمود:
«هو أنت و شیعتک ، تاتی أنت و شیعتک یو القیامة راضین مرضیین»(3)
خیر البریه (بهترین مردم ) تو وشیعیانت هستید . همانا تو و شیعیانت در روز قیامت محشور می شوید در حالی که از خداوند راضی هستید و خداوند از شما راضی خواهد بود .
ابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقه نیز این حدیث را آورده است . و هم چنین ابن عساکر در تاریخ خود از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود :
« یا علی ! نخستین چهار نفری که وارد بهشت می شوند ، من و تو و حسن و حسین هستیم و سپس ذریّه ما و پس از آنها همسران ما هستند و شیعیان مان در طرف راست و چپ ما قرار دارند »(4)
در مستدرک حاکم آمده است که پیامبر (ص) فرمود :
« من اصل درختم و فاطمه فرعش و علی لقاحش و حسن و حسین میوه هایش و شیعیانمان برگ های آن درخت اند »(5)
1- با وجود چنین روایت هایی صریح و روشنی چه جای ابهامی باقی می ماند؟
2- آیا بازهم باید تأویل کرد و این روایتها را نادیده گرفت ؟و اصلا جایی برای تأویل باقی مانده است؟
3- آیا می شود جایگزینی برای اهل بیت پیامبر در ولایت قرار داد؟
4- آیا می شود از حق و حقیقت چشم پوشی کرد و پیروی از دیگران نمود؟
5- و آیا بازهم می شود شیعیان را سرزنش کرد و آن هارا رافضی نامید؟
6- مگر نه پیامبر صدها بار دستور داده است که فقط و فقط از اهل بیتش پیروی کنیم؟
پس چی شده است که گروهی از مسلمین به سوی دیگران روی آوردند و از آل علی روی برگردانده اند؟
«أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ»(سوره البقره آیه 61)
چگونه چیزی که پس تراست با چیزی که خوب است جایگزین می کنید ؟
«خودتان عادلانه و بدون هیچ تعصبی قضاوت کنید»
**************************************************************************
1- تاریخ بغداد- ج12 -ص 358، مجمع الزوائد هیثمی-ج10-ص21 ، صواعق المحرقه ص161
2- میزان الاعتدال-ج2 /18 ،الکامل لابن عدی: ج3 /950-951
3- صواعق المحرقه ص161 ، نور الأبصار شبلنجی - ص 159 ، تفسیر ابن جریر الطبری ج 20 -ص171 ،النور المشتعل من کتاب ما نزل من القران فی علیص 273-274 تاریخ ابن عساکرج2/ح852 ،در المنثور السیوطی ج6 ص379 ، فتح القدیر شوکانی ج5 ص477 ، ینابیع الموده قندوزی ص74
4- تاریخ ابن عساکرج ج2 ص 329-332 ، مجمع الزوائد هیثمی ج9 ص 131 - صواعق المحرقه ص161
5- مستدرک حام ج3 ص 160 - تاریخ ابن عساکرج- ج1 ص 148 ح183 ،فصول المهمه ابن الصباغ ص 27
منبع : راه حق