بررسي آيه «محمد رسول الله...» و تبرئه خلفاء

(زمان خواندن: 28 - 56 دقیقه)


بررسي آيه «محمد رسول الله...» و تبرئه خلفاء از حمله به خانه حضرت زهرا (س)

خداوند ، در قرآن كريم مي‌فرمايد كه اصحاب رسول خدا (ص) كساني هستند كه با يكديگر مهربان هستند :
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً . الفتح29 . /

محمّد (ص) فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد ، و در ميان خود مهربانند پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مى‏بينى در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را مى‏طلبند نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است اين توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است، همانند زراعتى كه جوانه‏ هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است و بقدرى نموّ و رشد كرده كه زارعان را به شگفتى وامى‏دارد اين براى آن است كه كافران را به خشم آورد (ولى) كسانى از آنها را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند ، خداوند وعده آمرزش و اجر عظيمى داده است .
اين آيه شامل تمامي ياران رسول خدا (ص) و از جمله خلفاي سه گانه مي‌شود و ثابت مي‌كند كه آن‌ها در برابر مشركان سخت گير و با مسلمانان مهربان بوده‌اند ؛ حال چگونه مي‌توان پذيرفت كه حق علي بن أبي طالب(ع) را غصب كرده باشند ، به خانه او هجوم آورده و حتي دختر رسول خدا(ص) را كتك زده باشند ؛ تا جايي كه فرزندش محسن سقط شود ؟!
آيا اين اتهماتي كه به خلفا مي‌زنيد ، مخالف نص صريح قرآن كريم نيست ؟
نقد و بررسي :
اين آيه شامل همه صحابه نمي‌شود :
از جمله آياتي كه اهل سنت براي اثبات عدالت تمام صحابه و به ويژه خلفاي سه گانه استناد مي‌كنند ، آيه فوق است و مدعي هستند كه خداوند تمامي اصحاب رسول خدا(ص) را «اشداء علي الكفار» ، «رحماء بينهم» و ... توصيف و به همه آن‌ها وعده آمرزش و پاداش عظيم داده است .
در جواب مي‌گوييم : اين آيه هرگز عدالت تمامي صحابه را ثابت نخواهد كرد ؛ زيرا منظور از «معيت» در « وَالَّذينَ مَعَهُ» فقط به معناي معيت و همراهي جسماني نيست ؛ بلكه مراد معيت روحي و ايماني و منظور كساني هستند كه از اوصاف ياد شده در آيه برخوردار بوده‌اند . خداوند در اين آيه براي همراهان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم صفات و ويژگي‌هاي را مي‌شمارد كه با بررسي زندگي صحابه ، درمي‌يابيم كه برخي از صحابه از اين ويژگي‌ها برخوردار نبوده‌اند ؛‌ بنابراين آيه شامل همه آن‌ها نمي‌شود و فقط شامل كساني مي‌شود كه اين ويژگي‌ها را دارا بوده‌اند :
همه صحابه «اشداء علي الكفار» نبوده‌اند :
از جمله ويژگي‌هايي كه خداوند براي همراهان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي‌شمارد ، «اشداء علي الكفار ؛ در برابر كفّار سرسخت و شديد » است .
تاريخ زندگي صحابه و فرارهاي آن‌ها در جنگ‌هاي صدر اسلام اين واقعيت را به اثبات مي‌رساند كه برخي از صحابه داراي اين ويژگي نبوده‌اند . فرار در جنگ احد ، خيبر و حنين و تنها ماندن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به همراه عده‌اي كمي از صحابه ، بهترين شاهد و گواه بر اين مطلب است .
خداوند در قرآن كريم در باره فرار صحابه در جنگ احد مي‌فرمايد :
إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الجَْمْعَانِ إِنَّمَا اسْتزََلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ  وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنهُْمْ  إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيم‏ . آل عمران / 155 .

كسانى كه در روز روبرو شدن دو جمعيت با يكديگر (در جنگ احد)، فرار كردند، شيطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى كه مرتكب شده بودند، به لغزش انداخت و خداوند آنها را بخشيد. خداوند، آمرزنده و بردبار است .
و در آيه 25 سوره توبه مي‌فرمايد :
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ في‏ مَواطِنَ كَثيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرين‏ . التوبة / 25 .

خداوند شما را در جاهاى زيادى يارى كرد (و بر دشمن پيروز شديد) و در روز حنين (نيز يارى نمود) در آن هنگام كه فزونى جمعيّتتان شما را مغرور ساخت ، ولى (اين فزونى جمعيّت) هيچ به دردتان نخورد و زمين با همه وسعتش بر شما تنگ شده سپس پشت (به دشمن) كرده، فرار نموديد!
اين دو آيه ثابت مي‌كنند كه صحابه در جنگ احد و حنين فرار كرده‌اند . در جنگ حنين بيش از دوازده هزار نفر به همراه رسول خدا در اين جنگ شركت كرده بودند ؛ اما در هنگام نبرد ـ جز عده كمي ـ همگي فرار كرده و رسول خدا را در ميان لشكر دشمن تنها گذاشتند .
حال چگونه مي‌توان ادعا كرد كه تمامي صحابه «اشداء علي الكفار» بوده‌اند ؟
بنابراين ، آيه شامل تمامي صحابه نمي‌شود و بلكه فقط شامل كساني مي‌شود كه در نبردها حقيقتاً بر كفار سختگير بوده و در برابر آن‌ها ايستادگي كرده‌اند .
همه صحابه «رحماء بينهم» نبوده‌اند :
صفت دومي كه خداوند براي همراهان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي‌شمارد ، اين است كه آن‌ها با يكديگر مهربان بوده‌اند . با بررسي  تاريخ صدر اسلام ، مي‌بنيم كه اين صفت نيز در همه صحابه وجود نداشته است ؛ زيرا در صدر اسلام ميان صحابه جنگ‌ها و خونريزي‌هايي اتفاق افتاده است كه كاملاً‌ عكس اين مسأله را به اثبات مي‌رساند . جمع شدن صحابه از اطراف و اكناف ممالك اسلامي و كشتن عثمان بن عفان ، جنگ‌هاي جمل ، صفين و نهروان كه در همه آن‌ها صحابه نقش اصلي را در دو طرف داشته‌اند ، بهترين شاهد و دليل براي اثبات اين مطلب است .
ما در مقاله «بررسي آيه السابقون الأولون» به صورت كامل اين مطلب را بررسي و نام كساني از صحابه را كه در قضيه كشتن عثمان شركت داشته‌اند آورده‌ايم كه نياز به تكرار آن نيست .
آيا خلفاء «اشداء علي الكفار» بودند ؟ :
از آن جايي كه هدف اصلي اهل سنت از استناد به اين آيه ، تبرئه خلفاي سه گانه و انكار هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله عليها و شهادت آن حضرت است ، در اين جا به بررسي سيره و زندگي خلفاي سه گانه مي‌پردازيم تا ببينيم كه آيا خلفاي سه گانه داراي چنين ويژگي‌هاي بوده‌اند تا آيه شامل حال آن‌ها شود ، يا خير ؟
قبل از ورود به اصل بحث مطالبي به صورت مختصر در باره حكم فرار از جنگ مي‌آوريم .


بررسي آيه «محمد رسول الله...» و تبرئه خلفاء از حمله به خانه حضرت زهرا (س)

خداوند ، در قرآن كريم مي‌فرمايد كه اصحاب رسول خدا (ص) كساني هستند كه با يكديگر مهربان هستند :
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً . الفتح29 . /

محمّد (ص) فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد ، و در ميان خود مهربانند پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مى‏بينى در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را مى‏طلبند نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است اين توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است، همانند زراعتى كه جوانه‏ هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است و بقدرى نموّ و رشد كرده كه زارعان را به شگفتى وامى‏دارد اين براى آن است كه كافران را به خشم آورد (ولى) كسانى از آنها را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند ، خداوند وعده آمرزش و اجر عظيمى داده است .
اين آيه شامل تمامي ياران رسول خدا (ص) و از جمله خلفاي سه گانه مي‌شود و ثابت مي‌كند كه آن‌ها در برابر مشركان سخت گير و با مسلمانان مهربان بوده‌اند ؛ حال چگونه مي‌توان پذيرفت كه حق علي بن أبي طالب(ع) را غصب كرده باشند ، به خانه او هجوم آورده و حتي دختر رسول خدا(ص) را كتك زده باشند ؛ تا جايي كه فرزندش محسن سقط شود ؟!
آيا اين اتهماتي كه به خلفا مي‌زنيد ، مخالف نص صريح قرآن كريم نيست ؟
نقد و بررسي :
اين آيه شامل همه صحابه نمي‌شود :
از جمله آياتي كه اهل سنت براي اثبات عدالت تمام صحابه و به ويژه خلفاي سه گانه استناد مي‌كنند ، آيه فوق است و مدعي هستند كه خداوند تمامي اصحاب رسول خدا(ص) را «اشداء علي الكفار» ، «رحماء بينهم» و ... توصيف و به همه آن‌ها وعده آمرزش و پاداش عظيم داده است .
در جواب مي‌گوييم : اين آيه هرگز عدالت تمامي صحابه را ثابت نخواهد كرد ؛ زيرا منظور از «معيت» در « وَالَّذينَ مَعَهُ» فقط به معناي معيت و همراهي جسماني نيست ؛ بلكه مراد معيت روحي و ايماني و منظور كساني هستند كه از اوصاف ياد شده در آيه برخوردار بوده‌اند . خداوند در اين آيه براي همراهان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم صفات و ويژگي‌هاي را مي‌شمارد كه با بررسي زندگي صحابه ، درمي‌يابيم كه برخي از صحابه از اين ويژگي‌ها برخوردار نبوده‌اند ؛‌ بنابراين آيه شامل همه آن‌ها نمي‌شود و فقط شامل كساني مي‌شود كه اين ويژگي‌ها را دارا بوده‌اند :
همه صحابه «اشداء علي الكفار» نبوده‌اند :
از جمله ويژگي‌هايي كه خداوند براي همراهان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي‌شمارد ، «اشداء علي الكفار ؛ در برابر كفّار سرسخت و شديد » است .
تاريخ زندگي صحابه و فرارهاي آن‌ها در جنگ‌هاي صدر اسلام اين واقعيت را به اثبات مي‌رساند كه برخي از صحابه داراي اين ويژگي نبوده‌اند . فرار در جنگ احد ، خيبر و حنين و تنها ماندن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به همراه عده‌اي كمي از صحابه ، بهترين شاهد و گواه بر اين مطلب است .
خداوند در قرآن كريم در باره فرار صحابه در جنگ احد مي‌فرمايد :
إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الجَْمْعَانِ إِنَّمَا اسْتزََلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ  وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنهُْمْ  إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيم‏ . آل عمران / 155 .

كسانى كه در روز روبرو شدن دو جمعيت با يكديگر (در جنگ احد)، فرار كردند، شيطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى كه مرتكب شده بودند، به لغزش انداخت و خداوند آنها را بخشيد. خداوند، آمرزنده و بردبار است .
و در آيه 25 سوره توبه مي‌فرمايد :
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ في‏ مَواطِنَ كَثيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرين‏ . التوبة / 25 .

خداوند شما را در جاهاى زيادى يارى كرد (و بر دشمن پيروز شديد) و در روز حنين (نيز يارى نمود) در آن هنگام كه فزونى جمعيّتتان شما را مغرور ساخت ، ولى (اين فزونى جمعيّت) هيچ به دردتان نخورد و زمين با همه وسعتش بر شما تنگ شده سپس پشت (به دشمن) كرده، فرار نموديد!
اين دو آيه ثابت مي‌كنند كه صحابه در جنگ احد و حنين فرار كرده‌اند . در جنگ حنين بيش از دوازده هزار نفر به همراه رسول خدا در اين جنگ شركت كرده بودند ؛ اما در هنگام نبرد ـ جز عده كمي ـ همگي فرار كرده و رسول خدا را در ميان لشكر دشمن تنها گذاشتند .
حال چگونه مي‌توان ادعا كرد كه تمامي صحابه «اشداء علي الكفار» بوده‌اند ؟
بنابراين ، آيه شامل تمامي صحابه نمي‌شود و بلكه فقط شامل كساني مي‌شود كه در نبردها حقيقتاً بر كفار سختگير بوده و در برابر آن‌ها ايستادگي كرده‌اند .
همه صحابه «رحماء بينهم» نبوده‌اند :
صفت دومي كه خداوند براي همراهان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي‌شمارد ، اين است كه آن‌ها با يكديگر مهربان بوده‌اند . با بررسي  تاريخ صدر اسلام ، مي‌بنيم كه اين صفت نيز در همه صحابه وجود نداشته است ؛ زيرا در صدر اسلام ميان صحابه جنگ‌ها و خونريزي‌هايي اتفاق افتاده است كه كاملاً‌ عكس اين مسأله را به اثبات مي‌رساند . جمع شدن صحابه از اطراف و اكناف ممالك اسلامي و كشتن عثمان بن عفان ، جنگ‌هاي جمل ، صفين و نهروان كه در همه آن‌ها صحابه نقش اصلي را در دو طرف داشته‌اند ، بهترين شاهد و دليل براي اثبات اين مطلب است .
ما در مقاله «بررسي آيه السابقون الأولون» به صورت كامل اين مطلب را بررسي و نام كساني از صحابه را كه در قضيه كشتن عثمان شركت داشته‌اند آورده‌ايم كه نياز به تكرار آن نيست .
آيا خلفاء «اشداء علي الكفار» بودند ؟ :
از آن جايي كه هدف اصلي اهل سنت از استناد به اين آيه ، تبرئه خلفاي سه گانه و انكار هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله عليها و شهادت آن حضرت است ، در اين جا به بررسي سيره و زندگي خلفاي سه گانه مي‌پردازيم تا ببينيم كه آيا خلفاي سه گانه داراي چنين ويژگي‌هاي بوده‌اند تا آيه شامل حال آن‌ها شود ، يا خير ؟
قبل از ورود به اصل بحث مطالبي به صورت مختصر در باره حكم فرار از جنگ مي‌آوريم .

حكم فرار از جنگ :

حكم فرار از جنگ :
بي ترديد فرار از ميدان نبرد ، يكي از گناهان كبيره محسوب مي‌شود كه هم از نظر عقل و هم از نظر شرع عملي است ناپسند ؛ زيرا ثابت مي‌كند كه شخص فرار كننده از جنگ ، به خداوند و وعده‌هايي كه داده است بي توجه بوده و حاضر نيست جان خود را در راه خداوند و دين اسلام فدا كند .
و اگر اين فرار سبب شود كه رسول خدا صلي الله عليه وآله در ميان مشركين تنها مانده و افرادي كه از آن حضرت در مقابل حملات دشمنان دفاع نمايد نداشته باشد ، حكم شديدتري پيدا مي كند .
خداوند كريم در باره فرار از جنگ مي‌فرمايد :
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار . وَ مَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئذٍ دُبُرَهُ إِلا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيزًِّا إِلىَ‏ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ مَأْوَئهُ جَهَنَّمُ  وَ بِئْسَ المَْصِير . الأنفال / 15 و 16.

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ! هنگامى كه با انبوه كافران در ميدان نبرد رو برو شديد ، به آن ها پشت نكنيد (و فرار ننماييد) ! .
و هر كس در آن هنگام به آن‌ها پشت كند ، مگر آن كه هدفش كناره‏گيرى از ميدان براى حمله مجدد ، و يا به قصد پيوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد ، (چنين كسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جايگاه او جهنم ، و چه بد جايگاهى است ! .
روايات بسياري نيز در منابع روايي اهل سنت در حرمت فرار از جنگ وارد شده است كه به يك روايت اشاره مي‌كنيم . محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش مي‌نويسد :
عن أبي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه عن النبي صلى الله عليه وسلم قال اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ قالوا يا رَسُولَ اللَّهِ وما هُنَّ قال الشِّرْكُ بِاللَّهِ وَالسِّحْرُ وَقَتْلُ النَّفْسِ التي حَرَّمَ الله إلا بِالْحَقِّ وَأَكْلُ الرِّبَا وَأَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَالتَّوَلِّي يوم الزَّحْفِ وَقَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ الْغَافِلاتِ .

ابوهريره از رسول خدا (ص) نقل مي‌كند فرمود : از هفت چيز كه سبب ورود و بقاء در آتش مي‌شود بپرهيزيد . سؤال شد اين هفت چيز كدامند ؟ فرمود : شرك به خداوند ، كشتن انساني كه خداوند ريختن خونش را حرام كرده است ؛ مگر در صورت جرم موجب قتل ، خوردن ربا و مال يتيم ، فرار از جبهه جنگ و تهمت به زنان مؤمن كه دامن آنان از آلودگي پاك است .
البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج 3 ، ص 1017 ، ح 2615 ، كتاب الوصايا، ب 23 ، باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ( إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ ... و ج 6 ، ص 2515 ، ح 6465 ، كتاب الحدود ، ب 44 ، باب رَمْىِ الُْمحْصَنَاتِ ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، 1407 - 1987  .
النيسابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ) ، صحيح مسلم ، ج 1   ص 92 ، ح89 ، كتاب الإيمان ، بَاب بَيَانِ الْكَبَائِرِ وَأَكْبَرِهَا ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت .
شوكاني در ذيل اين حديث مي‌گويد :
( وفي الحديث ) دَلِيلٌ على أَنَّ هذه السَّبْعَ الْمَذْكُورَةَ من كَبَائِرِ الذُّنُوبِ وَالْمَقْصُودُ من إيرَادِ الحديث ها هنا هو قَوْلُهُ فيه وَالتَّوَلِّي يوم الزَّحْفِ فإن ذلك يَدُلُّ على أَنَّ الْفِرَارَ من الْكَبَائِرِ الْمُحَرَّمَةِ وقد ذَهَبَ جَمَاعَةٌ من أَهْلِ الْعِلْمِ إلَى أَنَّ الْفِرَارَ من مُوجِبَاتِ الْفِسْقِ .

هفت مورد ذكر شده در اين حديث از گناهان بزرگ هستد كه مقصود ما از نقل اين حديث مورد ششم آن ، فرار از جنگ است  كه‌ در اين حديث از گناهان كبيره شمرده شده است و بعضي از دانشمندان آن را موجب فسق دانسته‌اند .
الشوكاني ، محمد بن علي بن محمد (متوفاي 1255هـ) ، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقى الأخبار ، ج 8 ، ص 78 – 80 ، ناشر : دار الجيل ، بيروت – 1973 .
ابن حزم اندلسي در باره حكم فرار از جنگ مي‌گويد :
مسألة ، ولا يحل لمسلم أن يفرّ عن مشرك ولاعن مشركين ولو كثر عددهم أصلاً  لكن ينوى في رجوعه التحيز إلى جماعة المسلمين ان رجا البلوغ ، إليهم أو ينوى الكر إلى القتال فإن لمن ينو الا تولية دبره هاربا فهو فاسق ما لم يتب ، قال الله عز وجل : (يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار . وَ مَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئذٍ دُبُرَهُ إِلا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيزًِّا إِلىَ‏ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ مَأْوَئهُ جَهَنَّمُ ) .
براي مسلمان جايز و حلال نيست كه از مشرك و يا از مشركين فرار كند ؛ هر چند كه زياد باشند و اگر قصد عقب نشيني هم داشته باشد بايد به اين نيت باشد كه با پيوستن به ديگر مسلمانان جنگ با آنان را ادامه دهد ، در غير اين صورت فاسق خواهد بود ؛ مگر توبه كند . خداوند مي‌فرمايد : «اي اهل ايمان ! هرگاه با تهاجم كافران در ميدان كارزار روبرو شديد ، مبادا از بيم آنان پشت به دشمن كرده و از جنگ بگريزيد . هر كس در روز جنگ به آن‌ها پشت نمود و فرار كرد ،  به طرف غضب و خشم خدا روي آورده و جايگاهش دوزخ كه بدترين منزل است خواهد بود » .
إبن حزم الظاهري ، علي بن أحمد بن سعيد أبو محمد (متوفاي456هـ) ، المحلى ، ج 7 ، ص 292 ، المسألة 923 لا يحل لمسلم ان يفر عن مشرك ولا عن مشركين ولو كثر عددهم أصلا ... ، تحقيق : لجنة إحياء التراث العربي ، ناشر : دار الآفاق الجديدة - بيروت .

خليفه اول و دوم ، مخالف جنگ با مشركين :

خليفه اول و دوم ، مخالف جنگ با مشركين :
جنگ بدر ، از مهمترين جنگ‌هاي تاريخ صدر اسلام است ؛ زيرا نقشي اساسي در برقراري حكومت اسلامي در مدينه داشت . پيامبر اسلام قبل از شروع جنگ با ياران خود مشورت كرد كه با قريش بجنگند يا اين كه به مدينه برگردند . علماي اهل سنت تصريح كرده‌اند كه وقتي پيامبر اين مطلب را با ابوبكر و عمر در ميان گذاشتند ، آن‌ها مخالفت خود را با جنگ اعلام كردند و برگشتن به مدينه را ترجيح دادند .
عَنْ أَنَس، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم شَاوَرَ حِينَ بَلَغَهُ إِقْبَالُ أَبِي سُفْيَانَ قَالَ فَتَكَلَّمَ أَبُو بَكْر فَأَعْرَضَ عَنْهُ ثُمَّ تَكَلَّمَ عُمَرُ فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَقَامَ سَعْدُ بْنُ عُبَادَةَ فَقَالَ إِيَّانَا تُرِيدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَمَرْتَنَا أَنْ نُخِيضَهَا الْبَحْرَ لأَخَضْنَاهَا وَلَوْ أَمَرْتَنَا أَنْ نَضْرِبَ أَكْبَادَهَا إِلَى بَرْكِ الْغِمَادِ لَفَعَلْنَا - قَالَ - فَنَدَبَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم النَّاسَ فَانْطَلَقُوا حَتَّى نَزَلُوا بَدْرًا

أنس مي‌گويد : خبر بازگشت ابوسفيان به مدينه رسيد ، رسول خدا (ص) با يكايك اصحاب و يارانش به گفتگو و مشورت نشست ،‌ ابوبكر سخن گفت ؛ اما رسول خدا از وي روي برگرداند سپس عمر سخن گفت ، رسول خدا از وي نيز روي برگرداند .
سعد بن عباده به پاخواست و گفت : آيا نظر و رأي ما را مي‌خواهي اي رسول خدا؟ قسم به آن كه جانم در دست او است ، اگر فرمانت صادر شود كه آنان را در دريا غرق كنيم،  چنين خواهيم كرد و اگر بگويي با غلاف شمشير پهلوهاي آنان را نوازش دهيم ، چنين خواهيم كرد . پيامبر خدا (ص) پس از اين سخنان مردم را براي جنگيدن فراخواند تا آن كه در سرزمين بدر فرود آمدند .
النيسابوري ، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ) ، صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 170 ، ح4513 ، كتاب الجهاد والسير (المغازى )، باب غَزْوَةِ بَدْر ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت .
اعراض و روي گرداني رسول اكرم از سخنان ابوبكر و عمر به خاطر اين بود كه آن دو سخناني به زبان آوردند كه نشانگر عزت و شوكت قريش بود و موجب تضعيف روحيه مسلمانان گرديد ؛ همان گونه كه در مصادر مهم ديگر اهل سنت به مضمون سخنان خليفه اول و دوم اشاره شده است :
فقال عمر بن الخطاب : يا رسول الله إنها قريش وعزها ، والله ما ذلت منذ عزت ولا آمنت منذ كفرت ... .
عمر بن الخطاب گفت : اي رسول خدا ! قريش عزيز است ، به خدا سوگند از روزي كه عزيز شده ، ذلت نديده و از زماني كه كافر شده ايمان نياورده است ... .
البيهقي ، أبي بكر أحمد بن الحسين بن علي (متوفاي458هـ) ، دلائل النبوة  ج 3 ، ص 107 . 
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفاي748هـ) ، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ، ج 2 ، ص 106 ، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .
السيوطي ، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين (متوفاي911هـ) ، الدر المنثور ، ج 4 ، ص 20 ،  ناشر : دار الفكر - بيروت – 1993 .
الصالحي الشامي ، محمد بن يوسف (متوفاي942هـ) ، سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد ، ج 4 ، ص 26 ، تحقيق : عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1414هـ .
الحلبي ، علي بن برهان الدين (متوفاي1044هـ) ، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون ، ج 2 ، ص 386 ،  ناشر : دار المعرفة - بيروت – 1400 .
سؤال اساسي اين است كه آيا كسي كه اين چنين روحيه نسبت به كفار داشته باشد ،  جمله «اشداء علي الكفار» در اين آيه شريفه ، شامل حال او مي شود يا خير ؟
فرار ابوبكر در جنگ احد :
ترديدي نيست كه جمله «اشداء علي الكفار» با فرار از ميدان نبرد ، سازگار نيست و به كسي كه در جنگ‌ها فرار كرده است ، نمي‌توان گفت كه «اشداء علي الكفار» بوده . و خلفاي سه گانه در جنگ‌هاي زيادي ؛ از جمله جنگ احد ، خيبر و حنين فرار كرده‌اند .
يكي از دلائل فرار ابوبكر در جنگ احد ، اعتراف خود او است . بسياري از بزرگان اهل سنت به نقل از عائشه نوشته‌اند:
كان أبو بكر رضي الله عنه إذا ذكر يوم أحد بكى ثم قال ذاك كله يوم طلحة ثم أنشأ يحدث قال كنت أول من فاء يوم أحد فرأيت رجلا يقاتل مع رسول الله صلى الله عليه وسلم دونه وأراه قال يحميه قال فقلت كن طلحة حيث فاتني ما فاتني فقلت يكون رجلا من قومي أحب إلي وبيني وبين المشرق رجل لا أعرفه وأنا أقرب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم منه وهو يخطف المشي خطفا لا أخطفه فإذا هو أبو عبيدة بن الجراح فانتهينا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم وقد كسرت رباعيته وشج في وجهه وقد دخل في وجنته حلقتان من حلق المغفر .
عائشه مي‌گويد : ابوبكر هر گاه ياد روز اُحُد مي‌افتاد ،‌ گريه مي‌كرد و مي‌گفت : آن روز ، روز طلحه بود . سپس گفت : نخستين كسي كه در آن روز (بعد از فرار) بازگشت ، من بودم ، رسول خدا را ديدم كه با يكي از كفار مي‌جنگيد ، به طلحه گفتم : همان جايي كه هستي باش كه من چيزهايي را از دست داده‌ام ، مردي از خويشان من است كه عزيزتر است از تمام آن چه بين مشرق و مغرب است . و من به رسول خدا نزديكتر بودم ، كسي را كه نمي‌شناختم  به طرف رسول خدا آمد ، وقتي كه نزديك شد ديدم ابوعبيده جراح است ، خودمان را به پيامبر رسانديم ، ديدم دندان‌هاي جلوي آن حضرت شكسته شده و صورتش شكافته و دو حلقه از حلقه‌هاي زره در صورتش فرو رفته بود .
الطيالسي البصري ، سليمان بن داود أبو داود الفارسي (متوفاي204هـ) ، مسند أبي داود الطيالسي ، ج 1 ، ص 3 ،  ناشر : دار المعرفة - بيروت .
الشيباني ، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ) ، فضائل الصحابة ، ج 1 ، ص 222 ، تحقيق د. وصي الله محمد عباس ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1403هـ – 1983م .
الأصبهاني ، أبو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي430هـ) ، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء ، ج 1 ، ص 87 ،  ناشر : دار الكتاب العربي - بيروت ، الطبعة : الرابعة ، 1405هـ .
المزي ، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ) ، تهذيب الكمال ، ج 13 ، ص 417 ، تحقيق : د. بشار عواد معروف ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1400هـ – 1980م .
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفاي748هـ) ، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ، ج 2 ، ص 191 ، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .
الصفدي ، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ) ، الوافي بالوفيات ، ج 16 ، ص 273 ، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى ، ناشر : دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م .
القرشي الدمشقي ، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) ، البداية والنهاية ، ج 4 ، ص 29 ،  ، ناشر : مكتبة المعارف – بيروت .
حاكم نيشابوري بعد از نقل اين روايت مي‌گويد :
هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه .
النيسابوري ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ) ، المستدرك على الصحيحين  ج 3 ، ص 298 ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1411هـ - 1990م .
اعتراف عمر بن الخطاب به فرار از جنگ :
يكي ديگر از دلايل فرار ابوبكر و عمر در جنگ احد ، اعترافي است كه عمر بن الخطاب در زمان خلافتش كرده است . ابو مظفر كناني در لباب الآداب و ابن عبد البر قرطبي در الإستذكار  نوشته‌اند :
عن إسماعيل بن عمر رضي الله عنه قال : لما فرض عمر رضوان الله عليه الدواوين جاء طلحة بن عُبيد الله رحمه الله بنفرٍ من بني تميم يستفرض لهم، وجاء رجلٌ من الأنصار بغلامٍ مصفرٍّ سقيمٍ ، فقال : من هذا الغلام ؟ قال : هذا ابن أخيك البراء بن النضر، فقال عمر رضي الله عنه : مرحباً وأهلاً ، وضمَّه إليه ، وفرض له في أربعة آلاف ، فقال طلحة : يا أمير المؤمنين ، انظر في أصحابي هؤلاء ، قال : نعم ، ففرض لهم في ستمائة ستمائة، فقال طلحة : ما رأيت كاليوم شيئاً أبعد من شيء أي شيء هذا ؟ فقال عمر رحمه الله عليه: أنت يا طلحة تظن أنني منزلٌ هؤلاء بمنزلة هذا ؟ إني رأيت أبا هذا جاء يوم أُحدٍ وأنا وأبو بكر قد تحدثنا أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قُتل، فقال: يا أبا بكر، ويا عمر، ما لي أراكما جالسين ؟ إن كان رسول الله صلى الله عليه وسلم قُتل فإن الله حي لا يموت ، ثم ولّى بسيفه ، فضُرب عشرين ضربة ، أعدها في وجهه وصدره ، ثم قُتِل رحمه الله .
اسماعيل بن عمر مي‌گويد : وقتي كه عمر دستور داد تا نام افراد را جهت دريافت حقوق از بيت المال بنويسند ، طلحة بن عبيد الله با يك نفر از بني تميم آمد و درخواست نام نويسي كرد ، مردي از انصار با جواني نحيف و لاغر آمد و او هم همين درخواست را داشت . عمر پرسيد : اين پسر كيست ؟ گفت : پسر برادرت براء بن نضر ، عمر به وي خوش آمد گفت و او را در آغوش گرفت  و براي وي چهار هزار تعيين كرد .
طلحه گفت : دوستان مرا هم در نظر داشته باش . براي آنان نيز هر كدام ششصد تعيين كرد . طلحه گفت : مانند امروز اين چنين تفاوت و اختلاف نديده‌ام . عمر گفت : فكر مي‌كني تو و دوستانت و پسر برادرم را در يك سطح و اندازه بايد قرار دهم ؟ روز اُحُد پدر اين پسر نزد من و ابوبكر آمد و ما دو نفر از كشته شدن رسول خدا (ص) صحبت مي‌كرديم ، به ما گفت : چرا نشسته‌ايد ، اگر رسول خدا كشته شده است ، خداي او نمرده است ؛ بلكه او زنده است و نمي‌ميرد . سپس شمشيرش را به دست گرفت و به جنگ دشمن رفت ، بيست ضربه بر سينه و صورت وي دشمن وارد كرد كه سرانجام به شهادت رسيد .
الكناني ، أسامة بن منقذ أبو المظفر  (متوفاى584هـ) ،  لباب الآداب ، ج 1 ، ص 54 ؛
النمري القرطبي ، يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي463هـ) ، الاستذكار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار ، ج 3 ، ص 248 ، تحقيق : سالم محمد عطا ، محمد علي معوض ، ناشر : دار الكتب العلمية ، بيروت ، الطبعة : الأولى ، 2000 م  .
فرار عمر در احد :
خليفه دوم در زمان خلافتش ، خطبه‌اي خوانده و در اين خطبه اعتراف كرده است كه يكي از فرار كنندگان از جنگ بوده است .
محمد بن جرير طبري در تفسيرش مي‌نويسد :
خَطَبَ عُمَرُ رَسُولُ اللَّهِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ ، فَقَرَأَ آلَ عِمْرَانَ ، فَلَمَّا انْتَهَى إِلى قَوْلِهِ : «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ» ، قَالَ : لَمَّا كَانَ يَوْمُ أُحُدٍ هَزَمْنَاهُمْ فَفَرَرْتُ حَتَّى صَعِدْتُ الْجَبَلَ ، فَلَقَدْ رَأَيْتُنِي أَنْزُو كَأَنَّنِي أَرْوَى ، وَالنَّاسُ يَقُولُونَ : قُتِلَ مُحَمَّدٌ ، فَقُلْتُ : لاَ أَجِدُ أَحَدَاً يَقُولُ قُتِلَ مُحَمَّدٌ إِلاَّ قَتَلْتُهُ ، حَتَّى اجْتَمَعْنَا عَلى الْجَبَلِ ، فَنَزَلَتْ : ) إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ .

عمر در روز جمعه هنگام خطبه خواندن ، سوره آل عمران را مي خواند تا رسيد به اين آيه : «آنان كه روز برخورد دو لشكر به شما پشت كرده و فرار كردند » سپس گفت : روز اُحُد پس از آن كه شكست خورديم ، من فرار كردم و از كوه بالا مي رفتم به طوري كه  احساس كردم كه همانند بزكوهي پرش و خيزش دارم و به شدت تشنه شده بودم ، شنيدم مردي مي‌گفت : محمد كشته شد ، ‌‌گفتم : هر كس بگويد محمد كشته شد ، او را مي‌كشم ، به كوه پناه آورده و همه بالاي كوه جمع شديم ، در اين هنگام بود كه اين آيه نازل شد .
الطبري ، محمد بن جرير ، جامع البيان عن تأويل آي القرآن ، ج 4 ، ص 144 ، ناشر : دار الفكر ، بيروت – 1405هـ
الأندلسي ، أبو محمد عبد الحق بن غالب بن عطية ، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ، ج 1 ، ص 529 ، تحقيق : عبد السلام عبد الشافي محمد ، ناشر : دار الكتب العلمية - لبنان ، الطبعة : الاولى ، 1413هـ- 1993م
السيوطي ، الحافظ جلال الدين ، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)  ، ج 14 ، ص 529  و ... .
و فخر رازي از بزرگترين علماي اهل سنت مي‌نويسد :
ومن المنهزمين عمر ، الا أنه لم يكن في أوائل المنهزمين ولم يبعد ، بل ثبت على الجبل إلى أن صعد النبي صلى الله عليه وسلم .
از فراريان صحنه جنگ ، عمر بود ؛ البته جزء اولين فراريان نبود ، بالاي كوه ماند تا پيامبر هم به آنها پيوست .
الرازي الشافعي ، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ) ، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج 9 ، ص 42 ،  ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1421هـ - 2000م .
فرار عثمان در جنگ احد :
ابن عبد البر از علماي بزرگ اهل سنت مي‌نويسد :
وفر عثمان بن عفان وعقبة بن عثمان وسعد بن عثمان رجلان من الأنصار ثم من بني زريق حتى بلغوا الجلعب جبلا بناحية المدينة فأقاموا به ثلاثا ثم رجعوا إلى رسول الله عليه السلام ... .
عثمان بن عفان و دو نفر از انصار به نام‌هاي عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان و افرادي از بني زريق فرار كردند تا به كوه جلعب در اطراف مدينه رسيدند و سه شبانه روز در آن جا ماندند ، سپس نزد پيامبر (ص) بازگشتند ... .
إبن عبد البر ، يوسف بن عبد الله بن محمد (متوفاي463هـ) ، الاستيعاب في معرفة الأصحاب ، ج 3 ، ص 1074 ، تحقيق علي محمد البجاوي ، ناشر : دار الجيل - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1412هـ .
الصفدي ، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ) ، الوافي بالوفيات ، ج 20 ، ص 61 ، تحقيق : أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى ، ناشر : دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م .
القرشي الدمشقي ، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) ، البداية والنهاية ، ج 4 ، ص 28 29 ،  ، ناشر : مكتبة المعارف – بيروت .
فخر رازي در تفسيرش مي‌نويسد :
ومنهم [المنهزمين] أيضا عثمان انهزم مع رجلين من الأنصار يقال لهما سعد وعقبة ، انهزموا حتى بلغوا موضعا بعيدا ثم رجعوا بعد ثلاثة أيام .
عثمان با دو نفر از انصار به نام‌هاي سعد و عقبه فرار كردند تا به يك جاي دوري رسيدند ، سپسي بعد از سه روز بازگشتند .
الرازي الشافعي ، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ) ، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج 9 ، ص 42 ،  ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1421هـ - 2000م .
و بسياري از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند كه عثمان بن عفان به همراه سه نفر ديگر فرار كردند و از ترس تا سه روز نتوانستند به مدينه برگردند :
فر عثمان بن عفان وعقبة بن عثمان وسعد بن عثمان رجلان من الأنصار حتى بلغوا الجلعب جبل بناحية المدينة مما يلي الأعوص فأقاموا به ثلاثا ثم رجعوا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال لهم لقد ذهبتم فيها عريضة .
عثمان بن عفان ، عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان (دو نفر از انصار) آن قدر فرار كردند كه به كوه جلعب (كوهي در اطراف مدينه از طرف اعوض) رسيدند و سه روز در آن جا ماندند و بعد بازگشتند . رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به آن‌ها فرمود : به چه سر زمين دوري رفته بوديد !
الطبري ، محمد بن جرير (متوفاي 310هـ) ، جامع البيان عن تأويل آي القرآن ، ج 4 ، ص 145، ناشر : دار الفكر ، بيروت – 1405هـ
الطبري ، محمد بن جرير (متوفاي 310هـ) ، تاريخ الطبري ، ج 2   ص 69 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت .
الجزري ، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) ،  أسد الغابة في معرفة الصحابة ، ج 4 ، ص 63 ، تحقيق عادل أحمد الرفاعي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1417 هـ - 1996 م
القرشي الدمشقي ، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) السيرة النبوية ، ج 3 ، ص 55  .
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية ، ج 17 ، ص 347 ، تحقيق : د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري ، ناشر : دار العاصمة/ دار الغيث ، الطبعة : الأولى ، السعودية - 1419هـ
فرار ابوبكر و عمر در جنگ خيبر :
سيوطي و بسياري از بزرگان اهل سنت نقل كرده‌اند :
عَنْ عَلِيَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ : سَارَ رَسُولُ اللَّهِ إِلى خَيْبَرَ ، فَلَمَّا أَتَاهَا رَسُولُ اللَّهِ بَعَثَ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَمَعَهُ النَّاسُ إِلى مَدِينَتِهِمْ وَإِلى قَصْرِهِمْ فَقَاتَلُوهُمْ ، فَلَمْ يَلْبَثُوا أَنْ هَزَمُوا عُمَرَ وَأَصْحَابَهُ ، فَجَاءَ يَجْبُنُهُمْ وَيَجْبُنُونَهُ ، فَسَاءَ ذالِكَ رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ : لأبُعَثَنَّ عَلَيْهِمْ رَجُلاً يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولُهُ ، وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ، يُقَاتِلُهُمْ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ لَهُ ، لَيْسَ بِفَرَّارٍ ، فَتَطَاوَلَ النَّاسُ لَهَا ، وَمَدُّوا أَعْنَاقَهُمْ يَرُونَهُ أَنْفُسَهُمْ رَجَاءَ مَا قَالَ ، فَمَكَثَ رَسُولُ اللَّهِ سَاعَةً فَقَال: أَيْنَ عَلِيٌّ ؟ فَقَالُوا : هُوَ أَرْمَدُ ، قَالَ : ادْعُوهُ لِي ، فَلَمَّا أَتَيْتُهُ فَتَحَ عَيْنِي ، ثُمَّ تَفَلَ فِيهَا ، ثُمَّ أَعْطَانِي اللوَاءَ فَانْطَلَقْتُ بِهِ سَعْيَاً خَشْيَةَ أَنْ يُحْدِثَ رَسُولُ اللَّهِ فِيهَا حَدَثَاً أَوْ فِيَّ ، حَتَّى أَتَيْتُهُمْ فَقَاتَلْتُهُمْ ، فَبَرَزَ مَرْحَبٌ يَرْتَجِزُ ، وَبَرَزْتُ لَهُ أَرْتَجِزُ كَمَا يَرْتَجِزُ حَتَّى الْتَقَيْنَا ، فَقَتَلَهُ اللَّهُ بِيَدِي ، وَانْهَزَمَ أَصْحَابُهُ ، فَتَحَصَّنُوا وَأَغْلَقُوا الْبَابَ ، فَأَتَيْنَا الْبَابَ ، فَلَمْ أَزَلْ أُعَالِجُهُ حَتَّى فَتَحَهُ اللَّهُ )
. ( ش ، والْبزار ، وسندُهُ حَسَنٌ ) .
علي عليه السلام مي فرمايد : رسول خدا (ص) به طرف خيبر رفت ، عمر را با گروهي به طرف اهل خيبر فرستاد تا با آنان بجنگند ، مدتي نگذشته بود كه عمر و يارانش فرار كردند . بعد از بازگشت ، عمر يارانش را متهم به ترسيدن مي‌كرد و آن‌ها عمر را . پيامبر ناراحت شد و فرمود : مردي را به اين جنگ خواهم فرستاد كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول  هم او را دوست دارند . او با خيبريان خواهد جنگيد تا پيروز شود .
حاضران گردنها را دراز كردند تا ببيند چه كسي اين سعادت  را به دست مي‌آورد ، رسول خدا (ص) لحظه اي مكث كرد سپس فرمود : علي  كجاست ؟ گفتند او چشم درد دارد . فرمود او را صدا بزنيد ، وقتي كه محضر پيامبر (ص) آمدم ، آب دهانش را بر چشمم ماليد ، پرچم را به دستم داد ، به سرعت حركت كردم تا تصميم ديگري بر تغيير من ايجاد نشود ، با دشمن وارد جنگ شدم ، مرحَب به ميدان آمد و رجز مي‌خواند ، من نيز به ميدان رفتم و رجز خواندم تا با يكديگر درگير شديم ، سر انجام خداوند اين پهلوان  نامي يهود را به دست من از بين برد ، يارانش متفرق شدند و به طرف قلعه عقب نشيني كردند و درها را بستند ، پشت درِ ورودي قلعه آمدم  و آن قدر پافشاري كردم تا خداوند آن را گشود . سند اين حديث حسن است .
إبن أبي شيبة الكوفي ، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ) ، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، ج 7 ، ص 396 ، ح 36894 ، تحقيق : كمال يوسف الحوت ،  ناشر : مكتبة الرشد - الرياض  ، الطبعة : الأولى ، 1409هـ .
البزار ، أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفاي292هـ) ، البحر الزخار ، ج 11 ، ص 327 ، ح5140 ، تحقيق : د. محفوظ الرحمن زين الله ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن ، مكتبة العلوم والحكم - بيروت ، المدينة ، الطبعة : الأولى ، 1409هـ .
جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)  ، الحافظ جلال الدين السيوطي  ، ج 16 ، ص 135 ، ح 7406 و كتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، ابن أبي شيبة الكوفي ، و البحر الزخار (مسند بزار) أحمد بن عمرو البزار (متوفاي 292هـ) ، و ...
حاكم نيشابوري ، بعد از نقل روايت مي‌گويد :
هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه .
النيسابوري ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ) ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 40 ، ح 4340 ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1411هـ - 1990م
هيثمي در مجمع الزوائد مي‌نويسد :
رواه البزار وفيه نعيم بن حكيم وثقه ابن حبان وغيره وفيه لين .
الهيثمي ، علي بن أبي بكر (متوفاي807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 6 ، ص 151 ،  ناشر : دار الريان للتراث /‏ دار الكتاب العربي - القاهرة ، بيروت – 1407هـ .
در حالي كه نعيم بن حكيم از روات بخاري است و يحيي بن معين نيز او را توثيق كرده است .
مزي در تهذيب الكمال مي‌نويسد :
وقال عبد الخالق بن منصور ، عن يحيى بن معين : ثقة . وكذلك قال العجلي ... روى له البخاري في كتاب " رفع اليدين في الصلاة " ، وأبو داود النسائي في " خصائص علي " ، وفي " مسنده ".
عبد الخالق بن منصور از يحيي بن معين نقل كرده است كه او ثقه است ، عجلي نيز همين را گفته است . و بخاري از او در كتاب رفع اليدين في الصلاة و ابوداود و نسائي در خصائص علي و مسندش روايت نقل كرده‌اند .
المزي ، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ) ، تهذيب الكمال ، ج 29 ، ص 465 ، تحقيق د . بشار عواد معروف ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1400هـ – 1980م .
و ذهبي در باره او مي‌گويد :
نعيم بن حكيم المدائني ، عن أبي مريم الثقفي ، وعنه القطان ، وشبابة ، ثقة ، مات 148 .
نعيم بن حكيم  از ابي مريم ثقفي روايت نقل كرده و قطان و شبابه از او روايت نقل كرده است ، شبابه ثقه است و در سال 148 از دنيا رفته است .
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفاي748هـ) ، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة ، ج 2 ، ص 323 ، شماره : 5855 ، تحقيق محمد عوامة ، ناشر : دار القبلة للثقافة الإسلامية ، مؤسسة علو - جدة ، الطبعة : الأولى ، 1413هـ - 1992م .
پس سند روايت كاملاً صحيح است و هيچ مشكلي ندارد .
ذهبي در تاريخ الإسلام مي‌نويسد :
عن عبد الرحمن بن أبي ليلى قال : كان علي يلبس في الحر والشتاء القباء المحشو الثخين وما يبالي الحر ، فأتاني أصحابي فقالوا : إنا قد رأينا من أمير المؤمنين شيئاً فهل رأيته فقلت : وما هو قالوا : رأيناه يخرج علينا في الحر الشديد في القباء المحشو وما يبالي الحر ، ويخرج علينا في البرد الشديد في الثوبين الخفيفين وما يبالي البرد ، فهل سمعت في ذلك شيئاً فقلت: لا .
فقالوا : سل لنا أباك فإنه يسمر معه . فسألته فقال : ما سمعت في ذلك شيئاً . فدخل عليه فسمر معه فسأله فقال علي : أوما شهدت معنا خيبر قال : بلى . قال : فما رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم حين دعا أبا بكر فعقد له وبعثه إلى القوم ، فانطلق فلقي القوم ، ثم جاء بالناس وقد هزموا فقال : بلى . قال : ثم بعث إلى عمر فعقد له وبعثه إلى القوم ، فانطلق فلقي القوم فقاتلهم ثم رجع وقد هزم ، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم عند ذلك : لأعطين الراية رجلاً يحبه الله ورسوله ويحب الله ورسوله يفتح الله عليه غير فرار فدعاني فأعطاني الراية ، ثم قال : اللهم اكفه الحر والبرد ، فما وجدت بعد ذلك حراً ولا برداً .
عبد الرحمن بن‌أبي ليلي مي‌گويد : علي عليه السلام در تابستان و زمستان لباس ضخيم مي‌پوشيد ، دوستانم گفتند : از امير المؤمنين علي عليه السلام عملي تعجب آور مي‌بينيم ، گفتم چه چيزي ؟ گفتند : در هواي گرم لباس ضخيم مي‌پوشد و در سرماي شديد لباس نازك ، آيا تو چيزي در اين باره شنيده‌اي؟
گفتم نشنيده‌ام ، گفتند : پدرت هميشه همراه علي عليه السلام است از او بپرس . از پدرم پرسيدم گفت : چيزي نمي‌دانم ؛‌ ولي خودش نزد علي عليه السلام رفت و پرسيد ، علي عليه السلام فرمود : مگر در خيبر همراه ما نبودي ؟ گفتم : آري بوده‌ام . فرمود : مگر نديدي رسول خدا ابوبكر را با عده‌اي براي فتح خيبر فرستاد ؛ ولي او شكست خورد و برگشت. سپس عمر را فرستاد ، او هم شكست خورده  بازگشت ؟ گفتم آري شاهد بودم . سپس رسول خدا (ص) فرمود : فردا پرچم را به دست كسي خواهم داد كه خدا و روسول را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند كه به دست وي خيبر فتح خواهد شد . آن گاه مرا صدا زد و پرچم را به دست من داد و براي من دعا كرد و عرضه داشت :‌ خداوند ! او را از سرما و گرما حفظ كن ، از آن لحظه بود كه سرما و گرما را احساس نكرده و به من آسيبي نمي‌رسد .
الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفاي748هـ) ، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ، ج 2 ، ص 412 ، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .
إبن أبي شيبة الكوفي ، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ) ، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، ج 6 ، ص 367 ، ح 32080 ، تحقيق : كمال يوسف الحوت ،  ناشر : مكتبة الرشد - الرياض  ، الطبعة : الأولى ، 1409هـ .
سيوطي و متقي هندي بعد از نقل روايت مي‌نويسند :
( ش ، حم ، ه ، والبزار وابن جرير وصَحَّحَهُ ، طس ، ك ، ق فِي الدَّلائل ، ض ) .
السيوطي ، الحافظ جلال الدين ، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ،  ج 16 ، ص 243
الهندي ، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاي975هـ) ، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، ج 13 ، ص 53 ، تحقيق : محمود عمر الدمياطي ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1419هـ - 1998م .
حاكم نيشابوري در المستدرك ، به نقل از امير المؤمنين عليه السلام مي‌نويسد :
عن أبي ليلى عن علي أنه قال يا أبا ليلى أما كنت معنا بخيبر قال بلى والله كنت معكم قال فإن رسول الله صلى الله عليه وسلم بعث أبا بكر إلى خيبر فسار بالناس وانهزم حتى رجع .
هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه
علي عليه السلام به ابوليلي فرمود : آيا تو در خيبر با ما نبودي ؟ گفت : آري . به خدا سوگند همراه شما بودم . علي عليه السلام فرمود : رسول خدا (ص) عده‌اي را به فرماندهي ابوبكر به طرف خيبر فرستاد ؛ ولي شكست خوردند و فرار كردند .
اين حديث سندش صحيح است ؛ ولي بخاري و مسلم آن را نقل نكرده‌اند .
النيسابوري ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ) ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 39 ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1411هـ - 1990م

ناراحتي رسول خدا (ص) از فرار ابوبكر و عمر :

ناراحتي رسول خدا (ص) از فرار ابوبكر و عمر :
إيجي در المواقف مي‌نويسد :
روي أنه صلى الله عليه وسلم بعث أبا بكر أولا فرجع منهزما وبعث عمر فرجع كذلك فغضب النبي صلى الله عليه وسلم لذلك فلما أصبح خرج إلى الناس ومعه راية فقال ( لأعطين . . ) إلى آخره.
روايت شده است كه رسول خدا (ص) اول ابوبكر را به طرف خيبر فرستاد كه او فرار كرده و برگشت ، سپس عمر را فرستاد او هم همان سرنوشت را داشت ، پيامبر (ص) خشمگين شد ، فردا صبح در حالي كه پرچم به دست آن حضرت بود فرمود : ...
الإيجي ، عضد الدين (متوفاي756هـ) ، كتاب المواقف ، ج 3 ، ص 634 ، تحقيق : عبد الرحمن عميرة ، ناشر : دار الجيل ، لبنان ، بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1417هـ ، 1997م .
القاضى الجرجانى ، علي بن محمد (متوفاي 816هـ) ، شرح المواقف ، ج 8 ، ص 369 . ناشر : مطبعة السعادة - مصر ، الطبعة الأولى ، 1325هـ - 1907 م .
فرار عمر در جنگ حنين :
محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش مي‌نويسد :
عَنْ أَبِي قَتَادَةَ رضى الله عنه قَالَ خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَامَ حُنَيْن ، فَلَمَّا الْتَقَيْنَا كَانَتْ لِلْمُسْلِمِينَ جَوْلَة ٌ، فَرَأَيْتُ رَجُلاً مِنَ الْمُشْرِكِينَ عَلاَ رَجُلاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ ، فَاسْتَدَرْتُ حَتَّى أَتَيْتُهُ مِنْ وَرَائِهِ حَتَّى ضَرَبْتُهُ بِالسَّيْفِ عَلَى حَبْلِ عَاتِقِهِ ، فَأَقْبَلَ عَلَىَّ فَضَمَّنِي ضَمَّةً وَجَدْتُ مِنْهَا رِيحَ الْمَوْتِ ، ثُمَّ أَدْرَكَهُ الْمَوْتُ فَأَرْسَلَنِي، فَلَحِقْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فَقُلْتُ مَا بَالُ النَّاسِ قَالَ أَمْرُ اللَّهِ ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ رَجَعُوا ... .

ابوقتاده گويد : سالي كه جنگ حنين اتفاق افتاد ، همراه رسول خدا (ص) بودم ، وقتي كه دو لشكر روبروي هم قرار گرفتند ، مسلمانان فرار مي كردند ، سپس بر مي‌گشتند .
مردي از مشركان را ديدم كه با يك مسلمان مي‌جنگيد ، آن دو را دور زدم  تا از پشت شمشيري بين گردن و شانه‌اش وارد كردم ، آن مرد مشرك برگشت و مرا به خودش چسپاند و فشار داد ، بوي مرگ را احساس كردم ،  مرا رها كرد و بر زمين افتاد و مرد . عمر را ملاقات كردم ، گفتم چرا مردم فرار مي‌كنند  ؟ گفت امر و دستور خداوند اين است .
صحيح بخاري ، ج 4 ص 58 ، ح3142 ، كتاب فرض الخمس، ب 18 ، باب مَنْ لَمْ يُخَمِّسِ الأَسْلاَبَ و ج 5 ص 100 ، كتاب المغازى ، ب 54 ، باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ( وَيَوْمَ حُنَيْن ... ، ح 4321 و صحيح مسلم ، ج 5 ص 148
صالحي شامي در سبل الهدي مي‌نويسد :
وكان المسلمون بلغ أقصى هزيمتهم مكة ، ثم كروا بعد وتراجعوا ، فاسهم لهم رسول الله ، صلى الله عليه وسلم ، جميعا ، وكانت أم الحارث الانصارية آخذة بخطام جمل الحارث زوجها ، وكان يسمى المجسار فقالت : يا حار أتترك رسول الله ، صلى الله عليه وسلم ، والناس يولون منهزمين ؟ وهي لا تفارقه ، قالت : فمر علي عمر بن الخطاب فقلت : يا عمر ما هذا ؟ قال : أمر الله تعالى .
الصالحي الشامي ، محمد بن يوسف (متوفاي942هـ) ، سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد ، ج 5 ، ص 331 ، تحقيق : عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1414هـ .
در جنگ حنين مسلمانان فرار كردند تا جايي كه برخي از آن‌ها تا مكه رسيده بودند ، سپس برگشتند ، رسول خد براي هر كدام سهمي تعيين كرد . ام الحارث انصاري افسار شتر همسرش حارث را كه مجسار نام داشت گرفته بود و مي‌گفت : اي حارث ! آيا رسول خدا را تنها مي‌گذاري ؟ مردم همه در حال فرار بودند ؛ اما اين زن شوهرش را رها نمي‌كرد . خود او مي‌گويد : عمر از كنار من در حال فرار بود ، گفتم : اي عمر اين چه كاري است كه مي‌كنيد ؟ عمر گفت : فرمان خدا است .
ابن حجر عسقلاني در فتح الباري ، عيني در عمدة القاري ، شوكاني در نيل الأوطار و عظيم آبادي در عون المعبود در توجيه اين سخن عمر كه فرارش را به خداوند نسبت داده است مي‌نويسند :
قوله ( أمر الله ) أي حكم الله وما قضى به .
يعني مراد عمر از اين كه گفته «امر الله» اين است كه قضا و قدر الهي اين است كه ما فرار كنيم ! .
العسقلاني الشافعي ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) ، فتح الباري شرح صحيح البخاري ، ج 8 ، ص 29 ،  ، تحقيق : محب الدين الخطيب ، ناشر : دار المعرفة - بيروت .
العيني ، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي855هـ) ، عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، ج 17 ، ص 299 ،  ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .
العظيم آبادي ، محمد شمس الحق (متوفاي1329هـ) ، عون المعبود شرح سنن أبي داود ، ج 7 ص 275 ،  ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الثانية ، 1995م .
اگر اين توجيه عمر را بتوان قبول كرد ، بايد گفت كه هيچ گناهكاري در عالم باقي نخواهد ماند ؛ زيرا همه گناهكاران مي‌توانند اعمال بدشان را به اين صورت توجيه كنند .
البته احتمال دارد منظور عمر اين باشد كه دستور خداوند اين است كه در اين لحظه ميدان جنگ را رها كرده و فرار نماييم ، چنانچه عيني در جايي ديگر از عمدة‌ القاري مي‌نويسد:
( قال : أمر الله ) ، أي : قال عمر : جاء أمر الله تعالى .
العيني ، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي855هـ) ، عمدة القاري شرح صحيح البخاري ، ج 15 ، ص 68 ،  ناشر : دار إحياء التراث العربي – بيروت .
كه در اين صورت عوارض بدتري خواهد داشت ؛ زيرا جناب خليفه ، نه تنها فرار مي‌كند كه حتي فرار خود را به خداوند نسبت مي‌دهد و آن را امر الهي مي‌داند !!! ؛ زيرا :
اولا : اين سخن خلاف دستور خداوند است كه نهي صريح از فرار از جنگ دارد :
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار .
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه با انبوه كافران در ميدان نبرد رو به رو شويد، به آنها پشت نكنيد (و فرار ننماييد) .
وهر گونه فرار مواجه با غضب الهي و گرفتار آتش جهنم شدن مي شمارد:
وَ مَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئذٍ دُبُرَهُ إِلا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيزًِّا إِلىَ‏ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ مَأْوَئهُ جَهَنَّمُ  وَ بِئْسَ المَْصِير . الأنفال / 15 و 16.

و هر كس در آن هنگام به آنها پشت كند- مگر آنكه هدفش كناره‏گيرى از ميدان براى حمله مجدد، و يا به قصد پيوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد- (چنين كسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جايگاه او جهنم، و چه بد جايگاهى است!
ثانيا اين چنين تفكر ايشان ياد آور سخن مشركان است كه عدم ايمان خود را به مشيت خداوند نسبت مي دادند:
سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِنْ شَيْء كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْم فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُون. َ الانعام: 6/148.

به زودى مشركان (براى تبرئه خويش) مى گويند: «اگر خدا مى خواست، نه ما مشرك مى شديم و نه پدران ما و نه چيزى را تحريم مى كرديم!» كسانى كه پيش از آنها بودند نيز، همين گونه دروغ مى گفتند و سرانجام (طعم) كيفر ما را چشيدند. بگو: «آيا دليل روشنى (بر اين موضوع) داريد؟ پس آن را به ما نشان دهيد؟ شما فقط از پندارهاى بى اساس پيروى مى كنيد، و تخمين هاى نابجا مى زنيد.»
استاد عبد الكريم مصري منكر شجاعت ابوبكر و عثمان :
استاد عبد الكريم الخطيب مصري ، از اساتيد دانشكده علوم تفسير در شهر رياض در سال 1973 م و 1975 م در باره شجاعت أبوبكر مي‌نويسد :
فأبو بكر لم يعرف عنه أنه كان ذا مكانة معروفة في مواقع القتال .
اين كه أبو بكر در جنگ‌ها جايگاه شناخته شده‌اي داشت باشد ، يافت نمي‌شود .
الخطيب ، عبد الكريم ، عمر بن الخطاب ، ص 186 ، ط مصر ،1961م
و همچنين در كتاب ديگر خود مي‌نويسد :
فحسان ابن ثابت ( رضي الله عنه ) لم يكن من المحاربين المعدودين في ميادين الحرب والنضال ، ومثله غير واحد من صحابة الرسول كأبي بكر ، وعثمان .
حسان بن ثابت ، از جنگ آوران ميدان جنگ و نبرد به شمار نيامده است ، همچنين بسياري از صحابه مثل أبي و عثمان ...
الخطيب ، عبد الكريم‌، علي بن أبي طالب بقية النبوة وخاتم الخلافة ، ص 130 ـ 133 ، ناشر : مطبعة السنة المحمدية ، ط مصر ، الطبعة الأولى ، 1386هـ 
ابوبكرهيچ كار مثبتي در جنگ‌ها نكرده است :
در پايان مناسب است كه به تصريح ابن أبي الحديد به نقل از استادش ابوجعفر اسكافي اشاره كنيم كه مي‌گويد :
وهو أضعف المسلمين جناناً ، وأقلهم عند العرب ترةً ، لم يرم قط بسهم ، ولا سل سيفاً ، ولا أراق دماً .
أبو بكر از تمام مسلمانان قلبش ضعيف تر و از همه مردم كمتر بود ، نه تيري انداخت و نه شمشيري كشيد و نه خوني را ريخت .
إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي ، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ) ، شرح نهج البلاغة ، ج 13 ، ص 170 ، تحقيق محمد عبد الكريم النمري ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1418هـ - 1998م .
الجاحظ ، أبى عثمان عمرو بن بحر (متوفاي255هـ) ، العثمانية ، ص230 ، ناشر : دار الكتب العربي ـ مصر .
شجاعت ، از ديدگاه ابن تيميه :
وقتي ابن تيميه مي بيند خلفاي سه گانه در هيچ جنگي پيروز نبوده‌اند و در تمام جنگ‌هاي زمان رسول خدا هيچ کافري را نكشته‌اند ، براي توجيه اين مطلب مي‌گويد :
والقتال يكون بالدعاء كما يكون باليد قال النبي صلى الله عليه وسلم هل ترزقون وتنصرون إلا بضعفائكم بدعائهم وصلاتهم وإخلاصهم .
جنگ گاهي با دعاست ؛ همانطور که گاهي با دست صورت مي گيرد ؛ رسول خدا صلي الله عليه ( وآله ) فرموده : آيا غير از اين است که شما با دعا و نيايش و اخلاص ضعيفانتان روزي داده شده و ياري مي‌شويد ؟
الحراني ، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية أبو العباس (متوفاي728هـ) ، منهاج السنة النبوية ، ج4 ، ص 482 ، تحقيق د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة : الأولى ، 1406هـ .
و باز در جاي ديگر با تحريف در معناي «شجاعت » مي‌گويد :
إذا كانت الشجاعة المطلوبة من الأئمة شجاعة القلب ، فلا ريب أن أبا بكر كان أشجع من عمر، وعمر أشجع من عثمان وعلي وطلحة والزبير ، وكان يوم بدر مع النبي في العريش .
الحراني ، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية أبو العباس (متوفاي728هـ) ، منهاج السنة النبوية ، ج 8 ، ص 79 ، تحقيق د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة : الأولى ، 1406هـ .
اگر شجاعت مورد نياز رهبران ، شجاعت قلبي باشد ، پس شکي در اين نيست که ابو بکر از عمر شجاع تر بود و عمر نيز از عثمان و علي و طلحه و زبير شجاع تر بود ؛ و او در روز بدر همراه با رسول خدا در خيمه نشسته بود !!!
پس در اين صورت ، شجاعت بر دو قسم است : 1. شجاعت به معنايي که همه انسان‌ها از آن مي‌فهمند ؛ 2. شجاعت به معنايي که ابن تيميه فهميده که همان نشستن بيرون از گود و تماشا كردن نبرد ديگران باشد .
آيا «رحماء بينهم» شامل عمر مي‌شود؟ :
ويژگي دومي كه خداوند در قرآن كريم براي همراهان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بيان فرموده ، اين است كه آن‌ها با يكديگر مهربان هستند ؛ يعني نزاع و دشمني بين مؤمنان نبايد باشد كه در حقيقت يكي از اصول و مباني مشخصه جامعه اسلامي الفت و همدلي بين افراد آن مردم است.
اكنون و با توجه به اين نكته نگاهي گذرا به زندگي خليفه دوم مي افكنيم تا ببنيم كه آيا وي چنين ويژگي داشته‌ يا خير ؟ .
در ابتدا نكاتي را در باره اخلاق نيكوي پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله متذكر شده و سپس آن را با اخلاق عمر بن خطاب مقايسه خواهيم كرد تا ثابت شود كه خليفه دوم كه ادعا مي‌كرد ، خليفه رسول خدا بوده است ، هيچ شباهتي از نظر اخلاقي با آن حضرت نداشته ؛ بلكه ذاتاً خشن و تند خو بوده است ؛ در نتيجه ، اين آيه قرآن كريم كه اصحاب پيامبر را «مهربان با يكديگر» توصيف مي‌كند ، شامل عمر بن الخطاب نخواهد شد و استدلال به اين آيه به منظور انكار هجوم وي به خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها ، بي اساس و غير قابل قبول است .

سيماي اخلاقي پيامبر اكرم (ص) :

سيماي اخلاقي پيامبر اكرم (ص) :
قرآن كريم از ويژگي هاى بارز رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم ، اخلاق خوش آن حضرت را بيان مي كند و مي فرمايد :
وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظِيم . القلم /4 .
و تو اخلاق عظيم و برجسته‏اى دارى‏ .
و از صفات برجسته رسول خدا صلي الله عليه وآله را مهربانى و ملايمت مى داند و خشونت و تندخويى را از وى نفى مى كند .
فَبِمَا رَحْمَة مِنْ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ . آل عمران، / 159 .

به (بركت) رحمت الهى ، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى ! و اگر خشن و سنگدل بودى ، از اطراف تو ، پراكنده مى‏شدند .
علاوه بر قرآن كريم برخي از ياران پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و مورخان و صاحبان سيره به گوشه‌هايي از زيبائي‌هاي رفتاري و كرداري رسول خدا اشاره كرده اند كه در قالب تعابيري بسيار جزاب و زيبا نقل شده است :
متقي هندي مي نويسد :
كان دائم البُشر ، سهل الخلق ، لين الجانب ليس بفظّ ولا غليظ ولا ضخّاب ولا فحّاش ولا عيّاب .
او پيوسته خوش رو ، داراى خلق و خوى راحت و نرم خو بود . آن حضرت خشن ، تندخو ، پرهياهو ، ناسزاگو و عيب گير نبود .
الهندي ، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاي975هـ) ، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، ج 7 ، ص 166 ، تحقيق : محمود عمر الدمياطي ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1419هـ - 1998م .
طبراني مي‌نويسد‌ :
كان رسول الله رحيماً رقيقاً حليماً .
رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مهربان ، دلسوز و بردبار بود .
الطبراني ، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم (متوفاي360هـ) ، المعجم الكبير ، ج 19، ص 288 ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي ، ناشر : مكتبة الزهراء - الموصل ، الطبعة : الثانية ، 1404هـ – 1983م .
برخورد زيياي پيامبر گرامي با خادم خويش
انس بن مالك مى گويد:
خدمتُ رسولَ الله صلي الله عليه وآله وسلم عشر سنين ، لا والله ما سبّني بسبّة قطّ ، ولا قال لي : أفّ قطّ ، ولا قال لشيء فعلتُه لِمَ فعلتَه ؟ ولا لشيء لم أفعله لِمَ لا فعلتَه .
من ده سال به رسول خدا صلي الله عليه وآله خدمت كردم ، به خدا سوگند ! هرگز به من ناسزا نگفت و هرگز كلمه أفّ (كنايه از انزجار) به من نگفت و هرگاه كارى انجام مى دادم ، نمى گفت چرا آن را انجام دادى ؟ و براى كارى كه انجام ندادم ، نمى فرمود كه چرا انجامش ندادى ؟ .
الشيباني ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ) ، مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج 3 ، ص 197   ، ناشر : مؤسسة قرطبة – مصر .
الصنعاني ، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ) ،  المصنف ، ج  9 ، ص 443 ، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي ، ناشر : المكتب الإسلامي - بيروت ، الطبعة : الثانية ، 1403هـ .
الجزري ، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) ،  أسد الغابة في معرفة الصحابة ، ج  1 ، ص 29 ، تحقيق عادل أحمد الرفاعي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1417 هـ - 1996 م
اما آنچه كه قرآن و تاريخ از ويژگي‌هاي اخلاقي رسول خدا صلي الله عليه وآله ترسيم مي‌كند علماي اهل سنت عكس آن را در رفتار وخلق وخوي خليفه دوم با مسلمانان نقل مي‌كنند ، تندى و خشونت وي در برخورد با مردم و حتي بر اساس برخي از روايات ، گاهي با پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله را نيز از ويژگي‌هاي اخلاقي خليفه دوم شمرده‌اند .
در اين قسمت آن چه را در كتب اهل سنت در خشونت هاى خليفه دوم آمده در چند بخش مورد بررسى قرار مى‌دهيم :
خشونت ذاتى عمر :

خشونت و تندخويى جزو سرشت او شده بود و شايد غير از آن را براى خود نقص مى دانست . ابن ابى الحديد معتزلى در معرفى وى مى نويسد :
كان عمر شديدَ الغِلْظَة ، وَعْرَ الجانب ، خَشِنَ المَلْمَس ، دائم العبوس ، كان يعتقد أنّ ذلك هو الفضيلة وأنّ خلافه نقص .
عمر بسيار تندخو ، (گستاخ) نامهربان و بد برخورد بود . او پيوسته عبوس و ترش رو بود و باورش اين بود كه اين تندخويى ها فضيلت است و خلاف آن نقص و عيب است .
إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي ، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ) ، شرح نهج البلاغة ، ج 6 ، ص 372 ، تحقيق محمد عبد الكريم النمري ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1418هـ - 1998م .
و محمد بن سعد در الطبقات الكبري مي‌ نويسد :
كان أوّل كلام تكلم به عمر حين صعد المنبر أنّ قال : «اللّهم إنّى شديد ] غليظ[ فليّنى ، وإنّى ضعيف فقوّني ، وإنّى بخيل فسخّني .
نخستين سخني كه عمر بن الخطاب هنگام قرار گرفتن بر منبر گفت اين بود :
خدايا من تندخويم ؛ پس مرا نرم و ملايم قرار ده ! و من ضعيفم ؛ پس مرا قوىّ ساز ! و من بخيلم ؛ پس مرا سخىّ گردان.
الزهري ، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ) ، الطبقات الكبرى ، ج 3 ، ص 274 ، ناشر : دار صادر - بيروت .
البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف ، ج 3 ، ص 392 ،  .
إبن جوزي ، عبد الرحمن بن علي بن محمد أبو الفرج (متوفاي597هـ) ، صفة الصفوة ، ج 1 ، ص 280 ، تحقيق : محمود فاخوري - د.محمد رواس قلعه جي ، ناشر : دار المعرفة - بيروت ، الطبعة : الثانية ، 1399هـ – 1979م .
السيوطي ، عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ) ، تاريخ الخلفاء ، ج 1 ، ص 139 ، تحقيق : محمد محي الدين عبد الحميد ، ناشر : مطبعة السعادة - مصر ، الطبعة : الأولى ، 1371هـ - 1952م .
الهيثمي ، أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاي973هـ ، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 1 ، ص 256 ، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط ، ناشر : مؤسسة الرسالة - لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1417هـ - 1997م .
امير مؤمنان على عليه السلام نيز در خطبه شقشقيّه (خطبه سوّم نهج البلاغه) با اشاره به همين نكته مى فرمايد :
فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا .

ابوبكر خلافت را در ناحيه‌اي خشن و سنگلاخ قرار داد ؛‌ زيرا عمر سخنش تند و ملاقات با او رنج آور و اشتباهش زياد و عذر‌خواهي‌اش بسيار بود .
خشونت عمر قبل از مسلمان شدن :
صفحات تاريخ شاهد خشونت هايى از عمر قبل از مسلمان شدن او است كه در حقيقت حكايت از ديرينه بودن اين خصلت‌ها در وجود او است . ما به چند نمونه اشاره مى كنيم :
شكنجه كنيز مسلمان :
بلاذري در انساب الأشراف ، ابن اثير در الكامل و صالحي شامي در سبل الهدي ، هنگامى كه از شكنجه شدگان براى اسلام سخن مى گويند و آن‌ها را معرّفى مى كنند ، از «لبيبه» كنيزى از بنى مؤمّل نام مى برد ، كه كنيز عمر بود . در باره او مى نويسد:
أسلمَتْ قبل إسلام عمر بن الخطّاب ، وكان يعذّبها حتى تفتن ، ثم يدعها ويقول : إنّى لم ارعك إلاّ سآمة .
آن كنيز قبل از عمر بن خطّاب اسلام آورده بود ؛ عمر او را شكنجه مى داد كه از دينش برگردد ، سپس (وقتى كه خسته مى شد) او را رها مى كرد و به او مى گفت : من تو را رها كردم ، چون از زدن تو خسته شدم .
البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف ، ج 1 ، ص 84 ،  .
الشيباني ، أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم (متوفاي630هـ) ، الكامل في التاريخ ، ج 1 ، ص 591 ، تحقيق عبد الله القاضي ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة الثانية ، 1415هـ .
الصالحي الشامي ، محمد بن يوسف (متوفاي942هـ) ، سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد ، ج 2 ، ص 361 ، تحقيق : عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1414هـ .
كامل ابن اثير ، ج 2 ، ص 69 و إمتاع الأسماع ، ج 9، ص 113 و سبل الهدى والرشاد ، ج 2 ، ص 361 ، فضائل الصحابة ، أحمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 120 .
و ابن هشام در السيرة النبوية ، احمد بن حنبل در فضائل الصحابة و بسيار ديگر از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند :
ومر أبو بكر بجارية بني مؤمل حي من بني عدي بن كعب وكانت مسلمة وعمر بن الخطاب يعذبها لتترك الإسلام وهو يومئذ مشرك وهو يضربها حتى إذا مل قال إني أعتذر إليك أني لم أتركك إلا ملالة فعل الله بك فتقول كذلك فعل الله بك ...
ابوبكر ، از كنار كنيز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدي بن كعب ،‌ گذشت ؛  در حالي كه عمر او را كتك مي زد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترك كند (چون عمر هنوز مشرك بود) آن قدر او را زد تا خسته شد ، گفت : اگر تو را كتك نمي زنم براي اين است كه خسته شده‌ام ، از اين جهت مرا ببخش . كنيز در جواب گفت : بدان كه خدا نيز اين گونه با تو رفتار خواهد كرد .
الحميري المعافري ، عبد الملك بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ) ، السيرة النبوية ، ج 2 ، ص 161 ، تحقيق طه عبد الرءوف سعد ، ناشر : دار الجيل ، الطبعة : الأولى ، بيروت – 1411هـ .
الشيباني ، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ) ، فضائل الصحابة ، ج 1 ، ص 120 ، تحقيق د. وصي الله محمد عباس ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1403هـ – 1983م .
الكلاعي الأندلسي ، أبو الربيع سليمان بن موسى (متوفاي634هـ) ، الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء ، ج 1 ، ص 238 ، تحقيق د . محمد كمال الدين عز الدين علي ، ناشر : عالم الكتب - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1417هـ .
الانصاري التلمساني ، محمد بن أبي بكر المعروف بالبري (متوفاي644هـ) الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة ، ج 1 ، ص 244 .
الطبري ، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفاي694هـ) ، الرياض النضرة في مناقب العشرة ، ج 2 ، ص 24 ، تحقيق عيسى عبد الله محمد مانع الحميري ، ناشر : دار الغرب الإسلامي - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1996م .
النويري ، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ) ، نهاية الأرب في فنون الأدب ، ج 16 ، ص 162 ، تحقيق مفيد قمحية وجماعة ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1424هـ - 2004م
رفتار تند با مسلمانان :
بلاذرى درباره او مى نويسد:
فكانت فيه غلظة على المسلمين .
در او (عمر) نسبت به مسلمانان غلظت و سخت گيرى بود .
البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف ، ج 10 ، ص 301 .
كتك زدن خواهر مسلمانش :
عمر بن خطّاب وقتى كه از اسلام آوردن خواهرش فاطمه و دامادش سعيد بن زيد مطّلع گشت ، به آنها گفت : من شنيدم كه شما پيرو دين محمد شده ايد . سپس به سوى دامادش سعيد حمله مى آورد .
فقامت فاطمة لتكفّه عنه فضربها فشجّها ...
خواهرش فاطمه به دفاع برخواست مى خيزد و عمر چنان او را مى زند كه بدنش را مجروح و خون از آن سرازير مى شود .
الحميري المعافري ، عبد الملك بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ) ، السيرة النبوية ، ج 2 ، ص 189 ، تحقيق طه عبد الرءوف سعد ، ناشر : دار الجيل ، الطبعة : الأولى ، بيروت – 1411هـ .
الشيباني ، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ) ، فضائل الصحابة ، ج 1 ، ص 280 ، تحقيق د. وصي الله محمد عباس ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1403هـ – 1983م .
البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف ، ج 3 ، ص 385 .
التميمي البستي ، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفاي354 هـ) ، الثقات ، ج 1 ، ص 74 ، تحقيق السيد شرف الدين أحمد ، ناشر : دار الفكر ، الطبعة : الأولى ، 1395هـ – 1975م .
الشيباني ، أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم (متوفاي630هـ) ، الكامل في التاريخ ، ج 1 ، ص 603 ، تحقيق عبد الله القاضي ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة الثانية ، 1415هـ .
الأنصاري القرطبي ، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671 ، الجامع لأحكام القرآن ، ج 11 ، ص 164 ،  ناشر : دار الشعب - القاهرة
القرشي الدمشقي ، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) ، البداية والنهاية ، ج 3 ، ص 80 ،  ، ناشر : مكتبة المعارف – بيروت .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page