لعن خاندان بنی امیه چرا؟

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

 

آیا در میان خاندان بنی‌امیه، هیچ مسلمانی وجود نداشته است كه همگی مستحق لعن و نفرین شده‌اند؟

جواب اجمالی:
اولاً: لعن بنی ‌امیه تنها در زیارت عاشورا نیست بلكه در قرآن و و احادیث شیعه و سنی آمده است.
ثانیاً: مراد از بنی‌امیه كسانی هستند كه با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)‌ و اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) به مخالفت  پرداخته‌اند و اغلب بنی‌امیه اینگونه بودند. ولی تعدادی از آنها مثل خالد بن ‌سعید ‌بن ‌العاص و محمد بن ‌ابی‌حذیفه از بنی‌امیه محسوب نمی‌شوند بلكه از پیروان امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) و محبيّن آن حضرت بودند.

جواب تفصیلی:
در فقرات زیارت عاشورا این گونه آمده است «لعن الله بنی‌امیه» یعنی خدا تمام بنی‌امیه را لعنت كند.
اولاً لعن بنی‌امیه منحصر به ریارت عاشورا نمی‌باشد تا خدشه‌ای به اصل این زیارت شریفه وارد شود بلكه احادیث، تاریخ و سیره فریقین مكتب امامت و خلافت نیز آمده است.
ثانیاً: علاوه بر این، لعن و مذمت آنها در قرآن كریم نیز آمده است:
1ـ سوره اسراء: « و ما جعلنا الرؤیا التی اریناك الا فتنةً للناس و الشجرة الملعونه فی‌القرآن و نخوفهم فما یزید الا طغیاناً كبیراً»[1].
ابتدا نظرات مفسرین اهل سنت را می‌آوریم آنگاه به نظر مفسرین مكتب امامت می‌پردازیم:
از مفسران و دانشمندان اهل سنت؛ فخر رازی، آلوسی، سمعانی و قنوجی و بخاری در تفسیر این آیه نقل كرده‌اند كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در خواب دید، بنی‌امیه مانند بوزینگاه از منبر او بالا می‌روند و از این مطلب خیلی ناراحت شد و فرمود: «بنی‌امیه شجره ملعونه هستند».[2]
از جمله مفسران شیعه كه گفته‌اند: منظور از شجره ملعونه در قرآن بنی ‌امیه می‌باشند عبارتند از: شیخ طوسی، طبرسی، صاحب منهج الصادقین، شبّر و علامه طباطبایی و... .
2ـ سوره ابراهیم‌: «الم تر الی الذین بدّلوا نعمة الله كفراً و احلّوا قومهم دارالبوار»[3] تفسیر مجمع البیان در تفسیر این آیه شریفه حدیثی را نقل می‌كند كه در ضمن آن، مصداق این آیه بیان شده است: مردی از حضرت امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) درباره این آیه سؤال كرد، حضرت فرمود: «هم الافجران من قریش، بنوامیه و بنوالمغیرة»[4]. یعنی مراد آیه قرآن دو قبیله‌اند كه فاجرترین قبایل قریش هستند آنها بنی‌امیه و بنی‌مغیره می‌باشند.
همچنین روایتی را محدثان اهل سنت از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل كرده‌اند به این مضمون كه: هلاك و نابودی امت من به دست جوانانی از قریش خواهد بود كه بخاری و مسلم آن را به بنی‌امیه تطبیق كرده‌اند.[5]
اما لعن در زیارت عاشورا: لعن به معنی طرد و دور نمودن از رحمت است. و لعن خدا به معنی دور ساختن از مقام قرب و تبعید از جوار رحمت الهی است، واژه لعن در قرآن كریم به صورتهای مختلف آمده مثل «لعنهم الله بكفرهم» یعنی«طردهم و ابعدهم من الرحمة»[6] و در زیارت عاشورا هم به همین معنی می‌باشد«لعن الله بنی‌امیة قاطبةً» یعنی خدا لعنت كند و از رحمت خود بنی‌امیه را تماماً دور سازد. ظاهر عبارت حتی با قطع نظر از تأكید و تعمیم به لفظ قاطبه، عام است و شامل تمام بنی ‌امیه می‌شود و كلمه قاطبه تعمیم آن را تأكید می‌كند.پس به مقتضای آیه شریفه گذشته و این كلمه اززیارت عاشورا هیچیك از بنی‌امیه مؤمن نبوده‌اند.
طرفی یقین داریم كه تعدادی از بنی‌امیه از خوبان و مومنان واقعی و پیروان ولایت اهل بیت (علیهم السلام) بوده‌اند مثل: خالد بن ‌سعید بن‌ العاص[7] و ابوالعاص بن ربیع كه از بیعت با ابی‌بكر سرباز زدند و با امیرالمؤمنین (علیه السلام) ثابت قدم ماندند.[8]
امامه دختر همین ابوالعاص بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به وصیت او به همسری حضرت علی (علیه السلام)  درآمد و یكی دیگر از بنی‌امیه كه از یاران حضرت امیر(علیه السلام) است، محمد بن ‌ابی‌حذیفه می‌باشد كه مادر او دختر ابوسفیان بود ولی او از خواص یاران امیرالمؤمنین علیه السلام می‌باشد و در راه محبت آن جناب رنج ها كشد و سالها در زندان معاویه كه دایی او بود به سربرد و در نهایت، او با معاویه همراهی نكرد.
پس اكنون در تعاریض بین آیات و متن زیارت عاشورا و روایات با خصوص این افراد چه باید كرد؟
در این مورد باید گفت: مراد از بنی‌امیه آن گروهی هستند كه در جهت غصب خلافت و خاموش كردن نور خدا و انكار ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) هم‌پیمان شده و با شمشیر و زبان، در بعضی و دشمنی اهل بیت(علیهم السلام) همراهی نمودند و از آن جهت كه اغلب قریب به اتفاق بنی‌امیه در این مسیر بودند و بسیار كم‌ بودند كسانی كه در جهت مخالفت با پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)  نباشد و به حكم «النادر كالمعدوم» آن تعداد ناچیز نادیده گرفته می‌شئند. در جهت عكس هم این گونه است در بنی‌هاشم اكثر به اتفاق موافق با راه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و كسانی همچون ابولهب وجود داشتند كه در روش از بنی‌هاشم جدا محسوب شده و مخالف پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند.
نكته قابل توجه این است كه؛ از آنجا كه اغلب بنی‌امیه در تضاد با حق بودند مورد نص قرار گرفته‌اند، نه از آن جهت كه از اولاد و فرزندان امیه بودند و این یقینی است كه حتی اگر شخصی از بنی‌هاشم باشد ولی در مسیر مخالفت با ذات ربوبی قدم بردارد، مورد نص الهی قرار می‌گیرد همانند ابولهب كه سوره مسد در شأن او نازل شده است و این قانون اختصاص به زمان گذشته ندارد و در تمام زمانها ساری و جاری است، بدین معنی كه حتی در این زمان هم اگر كسی بر عقیده بنی‌امیه باشد و عمل نماید، مشمول لعن الهی واقع خواهد شد و یا اگر از لحاظ عقیده و عمل، با اهل بیت (علیهم السلام)‌ همراه باشد از پیروان آنان شمرده خواهد شد. و این مطلب از فرمایش مولی الموحدین امام علی (علیه السلام)  به خوبی برمی‌آید كه فرمودند: راضی بودن و ناراضی بودن، مردم را در سلك یك امت و گروه جمع می‌كند، همان گونه كه در قبیله ثمود در جریان كشتن ناقه صالح (علیه السلام) قاتل یك نفر بود كه آن اشتر را كرد ولی عذاب الهی بر همه آنان نازل شد، چون همه آنان به فعل او راضی بودند.[9] پس ملائك خوب و بد بودن اطاعت و عصیان است نه نژاد و از فلان قوم و قبیله بودن چنان كه خداوند متعال، خطاب به حضرت نوح (علیه السلام) كه تقاضای نجات پسر معصیت كارش را نمود با عتاب می‌فرماید: «انه لیس من اهلك انه عمل غیر صالح …» و حضرت امام رضا (علیه السلام) به حسن بن‌جهم فرمودند: «او واقعاً پسر نوح بود ولكن چون از اطاعت الهی سرباز زد خداوند او را از فرزندی نوح خارج ساخت و همین گونه است كه اگر كسی از ما بنی‌هاشم باشد اطاعت خداوند نكند از ما نیست و تو چون اطاعت الهی نمودی از ما اهل بیت خواهی بود، همان گونه كه  در مورد سلمان فارسی خطاب سلمان منّا اهل البیت صادر شد».
مؤید دیگر از قرآن كریم است كه می‌فرماید: «انما المؤمنون اخوة».[10] یعنی ایمان موجب اخوت می‌شود و عدم آن موجب قطع اخوت می‌شود، هر چند برادر امام و فرزند امام باشد.
قضیه برخورد حضرت امام علی(علیه السلام) با برادرشان زید بن موسی ‌بن جعفر معروف است كه او خدمت آن حضرت رسید و سلام كرد، حضرت جواب سلام او را ندادند، عرض كرد: من پس پدرتان هستم چرا جواب سلام مرا نمی‌دهید؟ حضرت پاسخ دادند تا زمانی برادر من هستی كه اطاعت الهی داشته باشی و چون  عصیان الهی كردی دیگر بین من و تو برادری نخواهد بود.[11]
مؤید دیگر، فردی است از بنی‌امیه به نام سعد بن عبد الملك كه از اولاد مروان است و امام باقر(علیه السلام) به او لقب سعدالخیر دادند. روزی سعد بر آنحضرت وارد شد در حالی كه همچون مادر فرزند از دست داده گریه می‌كرد، حضرت از او علت گریه را جویا شدند پاسخ داد: چگونه گریه نكنم و حال این كه من از شجره ملعونه هستم، حضرت به او فرمودند: تو از بنی‌امیه نیستی تو از ما هستی تو مگر قرآن نخواندی و این آیه شریفه را نشنیدی كه از قول حضرت ابراهیم(علیه السلام) حكایت می‌كند كه فرمود «فمن تبعنی فانه منی»[12] آن كه از من پیروی كند از من است.[13]
در نتیجه این كه؛ اگر مراد از بنی‌امیه؛ آن گروهی باشد كه در جهت غصب خلافت اهل بیت (علیهم السلام) حركت كرده‌اند، خروج امثال خالد بن ‌العاص، محمد بن ‌ابی ‌حذیفه و … خروج تخصصی خواهد بود، یعنی داخل بنی امیه نبوده‌اند تا گفته شود به چه دلیل استثنا شده‌اند و اگر خروج تخصصی را هم نپذیریم، آیه شریفه و فقره زیارت عاشورا به این روایات مذكور، تخصیص خورده است و از این قبیل در قرآن زیاد است.
«والسّلام»

*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*

[1]- آية 60، سورة اسراء.
[2]ـ فخر رازي التفسير، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج 7، ص 360، 361، و آلوسي بغدادي، تفسير روح المعاني، دار احياء التراث العربي بيروت، ط 4، 1405 هـ، ج 15، ص 107، سمعاني، تفسير القرآن الكريم، تحقيق ابي‌تميم و ابي‌بلال، دارالوطن رياض، 1418 هـ، ج 3، ص 254، قنوجي بخاري، فتح البيان، مكتبه العصريه، بيروت، ط دوم، 1415 هـ، ج 7، ص 415.
[3] ـ سوره ابراهيم، آيه 28.
[4]- شيخ طبرسي، مجمع البيان، دارالمعرفه، بيروت، ج 6، 5، ص 483.
[5]ـ صحيح بخاري، بيت الافكار الدوليه، رياض، 1419، ص 1350، كتاب الفتن باب 3 حديث 7058، 3604، 3605، و صحيح مسلم، دارالكتب العلميه، بيروت، ط اول، 1411 هـ، كتاب الفتن باب 18، حديث 2917.
[6]ـ شفاء الصدور، همان، ص 355.
[7]ـ او از جمله دوازده نفري است كه بر ابوبكر اعتراض نمودند، هنگامي كه ابوبكر بر منبر پيامبر   r قرار گرفت خالد بن سعيد بن العاص  اولين نفر از معترضين بود.
[8]- طبرسي، احتجاج، مؤسسه اعلمی بيروت، تحقيق سيد محمد باقر موسوی خراسانی، 1401 هـ، ص 76، 79.
[9]ـ آيت الله مشكيني، قصار الجمل، ج 1، ص 253، باب الرضا بالظلم.
[10]ـ سوره حجرات، آيه 10.
[11]ـ علامه مجلسي، بحار الانوار، طبع بيروت، ج 49، ص 221.
[12]ـ سوره ابراهيم، آيه 36.
[13]ـ شيخ مفيد، اختصاص، مؤسسه الاعلمی، بيروت، تحقيق علي‌اكبر غفاری، 1402، ص 85.
________________________
www.v-montazar.com