يكي از كساني كه در غزوه بدر به شهادت رسيد شخصي بود معروف به ذو اليدين. أبو هريرة ـ كه 5 سال بعد از غزوه بدر اسلام آورد ـ ميگويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نماز ظهر يا عصر را دو ركعتي با ما خواند. مردي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم او را ذو اليدين صدا ميكرد گفت: «... انسيت ام قصرت؟ فقال: لم انس ولم تقصر. قال: بلي قد نسيت. فصلّي ركعتين ثمّ سلّم...». يعني: آيا فراموش كردي يا نماز شكسته شد؟ (كه بايد دو ركعتي خوانده شود) حضرت فرمود: نه اين و نه آن. گفت: بلكه فراموش كردي. بعد از آن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دو ركعت ديگر خواند و سپس سلام داد. (!)
جالب است كه بدانيد أبو هريرة در يكي از سه روايتي كه بخاري نقل كرده(3)، صحنه بعد از سلام دادن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را بعد از آنكه دو ركعتي تمام كرد، اينگونه ترسيم ميكند كه حضرتش برخاست و به طرف چوبي كه جلوي مسجد بود رفت و دست خود را بر آن نهاد. أبو بكر و عمر نيز آنجا بودند و ترسيدند چيزي بگويند عدّهي نيز كه زودتر بيرون ميروند از مسجد خارج شدند. آنگاه ذو اليدين گفت كه...(4)
ملاحظه ميفرمائيد كه أبو هريرة حتّي علّت سكوت أبو بكر و عمر را نقل كرد گوئيا از آنچه كه در باطن آن دو ميگذشت با خبر بود!
أبو هريرة كسي بود كه بيپروا رواياتي نقل ميكرد و آن را به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نسبت ميداد تا آنجا كه عايشه روايات او را بيهوده ميدانست. او ميگويد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آنقدر حديث ميكرد كه اگر كسي خواست ميتوانست بشمرد (يعني نه آنقدر كه أبو هريرة حديث ميكند). سپس ميافزايد روزي أبو هريرة (و به قول بخاري «أبو فلان!» كنار حجرهام نشست و مرتّب از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حديث نقل ميكرد. من در حال نماز بودم. او قبل از پايان نمازم رفت و اگر او را مييافتم در ردّ او ميگفتم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مثل شما اينقدر مرتّب حديث نميكرد.(5)
اين حديث به خوبي أبو هريرة را معرّفي ميكند كه چگونه بيپروا حديث جعل ميكرد. البته او خود خويشتن را راستگو معرّفي ميكند و ضمنا اقرار ميكند كه مردم او را دروغگو ميدانند.
أبو رزين ميگويد روزي أبو هريرة نزد ما آمد و دست بر پيشاني خويش زد و گفت:
«ألا انّكم تحدّثون انّي اكذب علي رسول اللّه (ص)لتهتدوا واضلّ ألا وانّي اشهد لسمعت رسول اللّه (ص)...» آنگاه حديثي نقل ميكند.(1)
يعني شما ميگوئيد كه من بر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دروغ ميبندم تا شما هدايت يافته و من گمراه شوم. آگاه باشيد كه من شهادت ميدهم كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيدم كه... آيا شما دليلي بهتر از اين بري اثبات راستگويي أبو هريرة مييابيد؟! گواهي خودش بري راستگويي! و اقرار به اينكه مردم او را دروغگو ميدانند.
در صحيحين آمده است كه أبو هريرة ميگويد: «يقول الناس اكثر أبو هريرة» يا «انّكم تزعمون انّ أبا هريرة يكثر الحديث عن رسول اللّه صلي الله عليه وسلم » وامثال اين عبارات.(2)
بخاري مينويسد: وقتي أبو هريرة روايتي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل كرد. به او گفتند:
«يا أبا هريرة سمعت هذا من رسول اللّه (ص)؟ قال: لا، هذا من كيس أبي هريرة».(3)
او در پاسخ به آنانكه از او پرسيدند آيا اين حديث را از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيدي گفت: نه، اين از جيب أبو هريرة است! معلوم ميشود كه در جيب او از اينگونه احاديث زياد بوده است و حديث مزبور نمونهي از آنها ميباشد.
نمونه اي ديگر:
او از قول رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل ميكند كه حضرت فرمود: «من اتّخذ كلبا إلاّ كلب ماشية او صيد او زرع انتقص من اجره كلّ يوم قيراط» يعني اگر كسي سگي را نگه دارد، مگر سگ گله يا سگ شكاري يا سگ زراعت، روزي يك قيراط از اجر او كم ميشود.
زهري ميگويد: قول أبو هريرة را به ابن عمر گفتند او گفت: «يرحم اللّه أبا هريرة كان صاحب زرع».(4) يعني چون
أبو هريرة زراعت داشت «سگ زراعت» را هم در استثني قول رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به اينكه «... مگر آنكه سگ گله يا سگ شكاري باشد...» بدان افزود.
روايت ديگري از ابن عمر نقل شده كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دستور به كشتن سگها داد. مگر سگ شكاري يا سگ گله. به او گفتند كه أبو هريرة ميگفت: «... يا سگ زراعت» او گفت: أبو هريرة زراعت داشت.(1)
با توجّه به آنچه گذشت از شهرت او به جعل حديث و ايراد عايشه و از جيب درآوردن حديث، معلوم است كه ابن عمر ميخواهد بگويد چون او صاحب زرع بود لذا به اصل روايت استثني سگ زراعت را هم اضافه كرد نه آنكه او چون صاحب زرع بود حديث را بهتر حفظ كرد و من چون نبودم آن را فراموش كرد، آنچنانكه در پاورقي مسلم آمده است. اگر چنين باشد ما بايد در تماميّت بيشتر روايات ترديد كنيم كه چون راويان احاديث اهل بسياري از مسائل نبودند لذا آن را تمام و كمال نقل نكردند. قضاوت كنيد كه اين امر به كجا ميانجامد.
اگر ما نيز همچون عايشه معتقد باشيم كه أبو هريرة حديث جعل ميكرد ـ كه اين بدترين نوع دروغ است ـ چه ايرادي به ما وارد است؟ اگر بگوئيم او از جيب خود حديث بيرون ميآورد ـ چنانچه در صحيح بخاري آمده است ـ چه اشكالي دارد؟ اگر بگوئيم كه مردم عصر أبو هريرة او را دروغگو ميدانستند ـ چنانچه خود بدان معترف است ـ آيا بايد مورد طعن قرار گيريم كه ما همه أصحاب را عادل نميدانيم؟ آيا دروغ گفتن ـ آنهم روايتي را به دروغ به رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نسبت دادن ـ انسان را از عدالت ساقط نميكند؟ او خود از حضرتش نقل ميكند كه فرمود: نشانه منافق سه چيز است: 1. دروغ بگويد؛ 2. خُلف وعدّه كند؛ 3. در امانت خيانت نمايد و مشابه آن.(2) يعني دروغ نه تنها انسان را از عدالت ساقط ميكند كه او را از ايمان دور ساخته و در زمره منافقين قرار ميدهد.
- پی نوشت -
(3) صحيح بخاري، ج 2، ص 85 و 86، كتاب الجمعة، باب ما جاء في السهوه باب إذا سلّم في ركعتين... و دو باب بعد مشروح آنچه را كه صاحبان صحاح در مورد سهوهي نبي مكرّم اسلام صلي الله عليه وآله نگاشتهاند و اشكالاتي كه به اين دسته از روايات وارد است را در كتابمان «پيامبر (ص)در صحاح» ملاحظه فرمائيد.
(4) همان، «... ثُمَّ سَلَّمَ ثُمَّ قَامَ إِلَي خَشَبَةٍ فِي مُقَدَّمِ الْمَسْجِدِ فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَيْهَا وَفِيهِمْ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ رضي الله عنهما فَهَابَا أَنْ يُكَلِّمَاهُ وَخَرَجَ سَرَعَانُ النَّاسِ...»
(1) الف ـ صحيح بخاري، ج 4، ص 231، كتاب بدء الخلق، باب صفة النبي صلياللهعليهوسلم .
ب ـ صحيح مسلم، ج 4، ص 1940، كتاب فضائل الصحابة، باب 35، (كه در فضائل أبو هريرة است! و البته ما نفهميديم اين چه فضيلتي است!)، ح 160.
ج ـ سنن أبي داود، ج 3، ص 320، كتاب العلم، باب في سرد الحديث، ح 3654 و 3655.
متن روايت بخاري چنين است:
عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ النَّبِيَّ (ص)كَانَ يُحَدِّثُ حَدِيثًا لَوْ عَدَّهُ الْعَادُّ لأَحْصَاهُ... قَالَتْ أَلاَ يُعْجِبُكَ أَبُو فُلاَنٍ جَاءَ فَجَلَسَ إِلَي جَانِبِ حُجْرَتِي يُحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلياللهعليهوسلم ، يُسْمِعُنِي ذَلِكَ وَكُنْتُ أُسَبِّحُ فَقَامَ قَبْلَ أَنْ أَقْضِيَ سُبْحَتِي، وَلَوْ أَدْرَكْتُهُ لَرَدَدْتُ عَلَيْهِ، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص)لَمْ يَكُنْ يَسْرُدُ الْحَدِيثَ كَسَرْدِكُمْ».
روايت أوّل أبو داود چنين است:
«عن عروة قال: جلس أبو هريرة إلي جنب حجرة عايشه وهي تصلّي فجعل يقول اسمعي ياربّة الحجرة، مرّتين، فلمّا قضت صلاتها قالت إلاّ تعجب إلي هذا وحديثه ان كان رسول اللّه صلياللهعليهوسلم ليحدّث الحديث لو شاء العادّ ان يحصيه احصاه».
ملاحظه ميفرمائيد كه چگونه بخاري ميخواست دامن أبو هريره را پاك كند ولي أبو داود او را لو داد!
(2) صحيح مسلم، ج 3، ص 1660، كتاب اللباس والزينة، باب 18، ح 69.
(3) ر.ك: بخي، ج 2، ص 85. كتاب الجمعة، باب يفكر الرجل الشيء في الصلاة، وج 9، ص 133، كتاب الاعتصام بالكتاب والسنّة، باب الحجّة علي من قال انّ...
ومسلم، ج 4، ص 1939، كتاب فضائل الصحابة، باب 35، ح 159.
(4) ج 7، ص 81، كتاب النفقات، باب وجوب النفقة علي الاهل والعيال.
(5) صحيح مسلم، ج 3، ص 1203، كتاب المساقاة، باب 10، ح 58.
(1) سنن ترمذي، ج 4، ص 67، كتاب الاحكام والفوائد، باب 4، ح 1487.
«عن ابن عمر انّ رسول اللّه (ص)امر بقتل الكلاب إلاّ كلب صيد او كلب ماشيه. قيل له: انّ أبا هريرة كان يقول: او كلب زرع. فقال: انّ أبا هريرة له زرع».
(2) صحيح مسلم، ج 1، ص 78، كتاب الايمان، باب 25، ج 106 إلي 110.
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص)قالَ «آيَةُ الْمُنَافِقِ ثَلاَثٌ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَإِذَا ائْتُمِنَ خَانَ».
صحابه
الف ـ شهرت او به كذب و جعل حديث
- بازدید: 979