فصل اول: در مدينه (3) ‏

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

خطبه يزيد بعد از مرگ پدرش‏

 خطبه يزيد بعد از مرگ پدرش‏
ای مردم! معاويه بنده‏ ای از بندگان خدا بود كه خدا او را نعمت داد سپس جان او را گرفت، و او از آيندگان به مراتب بهتر و از گذشتگان پايين‏تر بود، من قصد ندارم كه پدرم را از صفات زشت تزكيه كنم زيرا خدا به احوال او داناتر است! اگر او را بيامرزد، به رحمتش با او رفتار كرده؛ و اگر او را كيفر دهد، به سبب گناهانش خواهد بود، و من اينك پس از پدرم زمام امور مسلمين را در دست گرفته‏ام و اراده خداوند بر هر چه تعلّق پذيرد همان خواهد شد! اگر پدرم معاويه شما را به جنگهای دريايی گسيل داشت، بدانيد كه من چنين كاری نخواهم كرد، و اگر هم او شما را در زمستان به كشور روم برای ستيز با دشمن فرستاد، از من چنين چيزی نخواهيد ديد، و اگر پدرم سه نوبت در سال به شما اكرام می‏كرد و شما را از اموال دنيا بهره‏مند می‏كرد، من تمامی آن اكرامها را يكجا در حقّ شما انجام خواهم داد!(1).
البته اين وعده‏ها بخاطر آن بود كه دلها را نسبت به خود نرم كند و از مخالفت امّت اسلامی در امان باشد.
يزيد در ماه رجب سال 60 هجری بر اريكه قدرت تكيه زد و مادر او ميسون بنت بحدل كلبی(2) است(3).
تسليت مردم به يزيد
ابتدا عبداللَّه بن همام سلولی او را به سوگ پدر تسليت گفت و از او خواست كه در اين مصيبت بزرگ! از خود شكيبايی نشان دهد و در سپاس خدا بكوشد كه زمام امور را به او سپرده! و مقام خلافت را به او ارزانی داشته است! همچنين به او گفت كه: اگر مصيبت بزرگی بر تو وارد شده است در عوض به منزلتی دست يافته‏ای كه از دير باز در آرزوی آن بودی، خداوند متعال پدرت معاويه را در جايگاه شادی و سُرور جای دهد و تو را در انجام اين مسئوليت خطير موفّق بدارد؛ سپس اين بيت را چاشنی سخنان خود كرد:
اصبر يزيد فقد فارقت ذاكرم
واشكر حباء الّذي بالملك اصفاك(4)(5)
بعد از انجام اين مراسم و تشريفات يزيد داخل قصر شد و سه روز به استراحت در قصر پرداخت و بعد بيرون آمد و به منبر رفت در حالی كه آثار حزن در چهره او ظاهر بود. ضحّاك بن قيس آمد و در كنار منبر نشست زيرا می‏ترسيد كه يزيد نتواند سخن بگويد! يزيد به او گفت: ای ضحّاك! تو آمده‏ ای به فرزندان عبد شمس راه و رسم سخن گفتن را بياموزی؟!(6)
____________________
1- البداية و النهاية 8/153.
2- ميسون بنت بحدل از قبيله بنی كلب است كه پيش از اسلام مسيحی بودند. يزيد در چنين قبيله ‏ای كه هنوز به افكار و عادات مسيحيّت پايبند بودند، تربيت شد، علاوه بر اين به نظر جمعی از مورّخان، بعضی از استادان يزيد مسيحی بوده ‏اند. (پرتوی از عظمت حسين 264).
3- تاريخ يعقوبی 2/241.
4- شكيبا باش ای يزيد كه از كريمی مفارقت نمودی، و آنكس را كه به تو ملك داد، سپاس بگزار».
5- مقتل الحسين مقرّم 127.
6- العقد الفريد 4/164.

رؤياى يزيد

رؤيای يزيد
يزيد در حالی كه بر فراز منبر نشسته بود خطاب به مردم گفت: ما از ياوران دين خدا هستيم! و شما ای مردم شام شما را بشارت باد كه آثار خير و خوبی در شما پديدار است، بدانيد كه بزودی ميان من و مردم عراق درگيری شديدی رخ خواهد داد(7) زيرا من سه شب پيش در خواب ديدم كه ميان من و اهل عراق، رودخانه‏ ای از خون بشدّت جريان دارد ومن هر چه تلاش كردم كه از آن بگذرم، نتوانستم، تا اينكه عبيداللَّه بن زياد از آن رود گذشت، و من اين صحنه را در خواب تماشا می‏كردم!
مردم شام كه از شنيدن سخنان يزيد كاملاً تحريك شده بودند فرياد بر آوردند كه: ای يزيد! ما را به طرف هر كه می‏خواهی گسيل دار كه ما با همان شمشيرهايی كه در صفّين رو در روی مردم عراق ايستاديم در خدمت تو خواهيم بود! يزيد آنها را دعا كرد و دستور داد به پاس اين وفاداری اموال زيادی را بين آنها تقسيم كردند!
و بعد خبر درگذشت معاويه را به كارگزاران خود در شهرها اطّلاع داد و آنها را در مقام خود باقی گذارد و به اشاره سرجون - غلام معاويه - حكومت كوفه و بصره را كه از حساسيّت زيادی برخوردار بود و مخالفان حكومت اموی بيشتر در آنجا سكونت داشتند به عبيداللَّه بن زياد سپرد.(8)
___________________________
7- از اين خبر ظاهر است كه يزيد می‏دانست مردم عراق با او بيعت نخواهند كرد و بين او و مردم عراق درگيری و نزاع رخ خواهد داد چه آنكه شيعيان علی (ع) در كوفه بودند، و احتمالاً اين خواب ساختگی بر همين اساس و آگاهی طرّاحی شده بود.
8- مقتل الحسين مقرّم 128.

نامه يزيد به فرمانرواى مدينه‏

نامه يزيد به فرمانروای مدينه‏
يزيد پس از درگذشت معاويه به محض رسيدن به دمشق طیّ نامه‏ای به وليد بن عتبه حاكم مدينه دستور داد كه: حسين بن علی و عبداللَّه بن زبير را احضار كن و از آنها برای خلافت من بيعت بگير، و اگر از بيعت خودداری كردند سرِ آنها را از بدن جدا كن و به دمشق برای من بفرست! و از مردم مدينه نيز بيعت بگير و اگر كسی نپذيرفت حكمی را كه بيان كردم درباره آنها اجرا كن، والسّلام.(9)
و برخی نوشته‏اند كه: نامه كوچكی نيز بدان ضميمه كرد كه در آن نامه آمده بود: حسين و عبداللَّه بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بكر(10) و عبداللَّه بن زبير را طلب كرده و از آنها بيعت بگير و اگر كسی نپذيرفت او را گردن بزن و سر او را برای من بفرست!
وليد پس از خواندن نامه يزيد به خود می‏گفت: ای كاش كه از مادر نزاده بودم زيرا كه مرا به امر بزرگی وادار كرده است و من هرگز آن را انجام نخواهم داد.(11)
_______________________
9- تاريخ يعقوبی 2/241.
10- محدّث قمی در نفس المهموم 66 نقل كرده است كه اين روايت كه در آن نام عبدالرحمن بن ابی بكر آمده، صحيح نيست زيرا كه او قبل از معاويه از دنيا رفته بود؛ و لذا بلاذری در انساب الاشراف 3/155 عبدالرحمن بن ابی بكر را ذكر نكرده است.
11- مثير الاحزان ابن نما 23.

مشاوره وليد با مروان‏

مشاوره وليد با مروان‏
پس از آنكه وليد از محتوای نامه يزيد مطلّع شد پريشان گرديد و شبانه به دنبال مروان بن حكم - كه پيش از او حاكم مدينه بود - فرستاد، مروان نزد وليد آمد در حالی كه از اين ديدار در واقع ناخشنود بود، وليد او را در جريان نامه يزيد قرار داد و از او پرسيد كه با اين افراد چگونه برخورد كند؟
مروان گفت: هم اكنون آنها را احضار كن و از آنها برای يزيد بيعت بگير، اگر پذيرفتند دست از آنها بردار و اگر خودداری كردند سر از بدن آنها جدا كن قبل از آنكه از مرگ معاويه آگاه شوند زيرا اگر اينها از درگذشت معاويه اطّلاع پيدا كنند، هر كدام به طرفی خواهند رفت و مردم را به مخالفت با يزيد ترغيب كرده و آنان را به پيروی از خويش فرا خواهند خواند، و امّا عبداللَّه بن عمر، او اهل جنگ و خونريزی نيست و دوست ندارد كه حاكم بر مردم باشد مگر اينكه از او درخواست كنند.
وليد، فوراً عبداللَّه بن عمرو بن عثمان را به سراغ حسين (ع) و ابن زبير فرستاد و آنها را به نزد خود فراخواند.(12)
امام حسين (ع) و ابن زبير در مسجد نشسته بودند كه پيك وليد آمد و پيام او را ابلاغ كرد، آن دو در پاسخ به او گفتند: تو برو، خود نزد او خواهيم آمد؛ پس ابن زبير به حسين (ع) گفت: چرا ما را وليد در اين نيمه شب احضار كرده است در حالی كه زمان جلوس و ساعت ملاقات او نيست؟(13)
حسين (ع) فرمود: گمان می‏كنم كه معاويه رهسپار ديار عدم شده است(14) و او ما را برای گرفتن بيعت فرا خوانده است پيش از آنكه خبر مرگ معاويه در شهر پخش شود.
عبداللَّه بن زبير گفت: من نيز بر همين گمانم، تصميم شما چيست؟
حسين (ع) فرمود: من هم اكنون جوانان خود را فرا می‏خوانم و با آنها به طرف دارالاماره خواهم رفت و آنها را بر درب قصر می‏نشانم و خود به تنهايی داخل قصر خواهم شد.
عبداللَّه بن زبير گفت: من بر جان شما بيمناكم.
امام (ع) فرمود: من در خود قدرت سرپيچی از بيعت با يزيد را می‏بينم.(15)
سپس امام حسين (ع) با ياران وفادار و آشنايان جان بر كف خود به طرف دارالاماره حركت كرد و به آنان فرمود: من داخل می‏شوم و هنگامی كه شما را فراخواندم يا صدای فرياد مرا شنيديد وارد دارالاماره شويد، و بر شماست كه از اطراف دارالاماره متفرّق نشويد تا من بيرون آيم. پس بر وليد وارد شد در حالی كه مروان بن حكم نزد او بود.(16)
______________________
12- البداية و النهاية 8/156.
13- مقتل الحسين مقرّم 129.
14- زيرا من در خواب ديدم كه منبر معاويه واژگون و خانه او در آتش می‏سوزد. (مثير الأحزان 24).
15- از اين گفتار امام (ع) كه فرمود: من جوانهايم را جمع می‏كنم و آنها را بر درب قصر می‏نشانم، و در خود قدرت سرپيچی از بيعت با يزيد را می‏بينم پيدا است كه آن بزرگوار هرگز تصميم بر سازش با يزيد نداشته است.
16- كامل ابن اثير 4/14.

برخورد امام (ع) و وليد

برخورد امام (ع) و وليد
چون وليد بن عتبه، حاكم مدينه، نامه يزيد را برای امام قرائت كرد، امام (ع) فرمود: «من هرگز با يزيد بيعت نخواهم كرد».(17)
مروان كه از اين طرز برخورد امام ناراضی بود گفت: با اميرالمؤمنين بيعت كن!
امام حسين (ع) فرمود: وای بر تو كه سخن به گزاف گفتی، چه كسی يزيد را بر مؤمنين امير كرده است؟!
مروان - كه از خشم، عنان اختيار را از دست داده بود - برخاست و در حالی كه قبضه شمشير را در مشت می‏فشرد به وليد گفت كه: فرمان ده تا مأموران حكومتی سر از بدن او جدا كنند پيش از آنكه از خانه بيرون رود و من خون او را به گردن می‏گيرم!
در اين هنگام نوزده نفر از ياران جان بر كف امام - كه فرياد او را شنيده بودند - با شمشيرهای برهنه به قصر حكومتی حمله كردند و در حالی كه اطراف امام را گرفته بودن از دارالاماره خارج شدند.(18)
جمعی نوشته‏اند كه: چون حسين (ع) از سخنان مروان در خشم شد به او فرمود: يابن الزرقاء! تو به قتل من فرمان می‏دهی؟! مائيم كه اهل بيت نبوّتيم و يزيد مرد فاسقی است كه آشكارا شراب می‏نوشد و فرمان قتل بی‏گناهان را صادر می‏كند، هرگز كسی چون من با ناكسی چون او بيعت نخواهد كرد، گذشت زمان ثابت خواهد كرد كه كدام يك از ما به خلافت و بيعت گرفتن از مردم سزاوارتر است.
بعد از خروج امام از مقرّ حكومتی، مروان رو به وليد كرد و گفت: تو حرف مرا نپذيرفتی، بخدا سوگند هرگز بر حسين دست پيدا نخواهی كرد.
وليد گفت: پيشنهاد تو برای من تباهی دينم را در پی داشت، بخدا سوگند كه دوست ندارم همه عالم ازآنِ من باشد و من قاتل حسين باشم، به خدا پناه می‏برم از اينكه دستم به خون او آغشته شود به جرم اينكه او از بيعت با يزيد خودداری می‏كند، بخدا سوگند كسی كه به جرم دست داشتن در قتل حسين (ع) در برابر ميزان قرار می‏گيرد، در نزد خدا بسی ناچيز و سبك سنگ است.
مروان از سخنان وليد ناراضی بود ولی در ظاهر حق را به جانب او داد و گفت: اگر در مورد حسين (ع) چنين نظری داری در برخورد با او راه خوبی را انتخاب كرده‏ ای!(19)
_______________________
17- ما كنت ابايع ليزيد».
18- مناقب ابن شهر آشوب 4/88.
19- ارشاد شيخ مفيد 2/33.

ملاقات مروان‏

ملاقات مروان‏
فردای آن روز، مروان بن حكم در بين راه، امام حسين (ع) را ملاقات كرد و به او عرض كرد: من شما را نصيحت می‏كنم بشرط آنكه بپذيری!
و امام در جواب فرمود: نصيحت تو چيست؟
مروان گفت: من شما را امر می‏كنم كه با اميرالمؤمنين يزيد بيعت كنی، زيرا اين بيعت برای دين و دنيای شما سودمندتر است!
امام (ع) با ناراحتی كلمه استرجاع را بر زبان جاری نمود و چنين فرمود: اسلام را وداع بايد گفت اگر امّت گرفتار اميری چون يزيد گردد، وای بر تو ای مروان مرا به بيعت يزيد فرمان می‏دهی در حالی كه او مرد فاسقی است(20) ، اين سخنهای ناروا و بيهوده را چرا می‏گويی؟ من تو را بر اين گفتار ملامت نمی‏كنم زيرا تو همان كسی هستی كه پيامبر اكرم (ع) تو را هنگامی كه هنوز در صلب پدرت - حكم بن العاص - بودی لعنت كرد.
سپس رو به او فرموده گفت: دور شو ای دشمن خدا، ما اهل بيت رسول خدا هستيم و حق با ما و در ميان ماست و زبان ما جز به حق سخن نمی‏گويد، من خود از رسول خدا شنيدم كه می‏فرمود: «خلافت بر فرزندان ابوسفيان و فرزند زادگان و بردگان آنها حرام است»، و فرمود: «اگر معاويه را بر فراز منبر من ديديد بيدرنگ شكم او را پاره كنيد»، بخدا سوگند كه مردم مدينه او را بر فراز منبر جدّم رسول خدا (ع) مشاهده كردند ولی به آنچه مأمور شده بودند عمل نكردند!
در اين هنگام بود كه مروان از روی خشم فرياد برآورد كه: هرگز تو را رها نكنم مگر اينكه با يزيد بيعت كنی! شما فرزندان علی (ع) كينه آل ابوسفيان را در سينه داريد و جای دارد كه با آنها دشمن باشيد و آنها با شما دشمنی ورزند.
امام (ع) فرياد زد: دور شو ای پليد! كه ما از اهل بيت طهارتيم و خداوند درباره ما به پيامبرش وحی كرده است كه «انّما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهّركم تطهيرا».(21)
بعد از اين بيان امام (ع)، ديگر در مروان قدرت سخن باقی نمانده بود، و امام (ع) در دنباله سخنانش خطاب به او افزود: ای پسر زرقاء! بخاطر آنچه كه از رسول خدا ناخشنودی تو را بشارت می‏دهم به عذاب دردناك الهی روزی كه نزد خدا خواهی رفت و جدّم رسول خدا درباره من و يزيد از تو پرسش خواهد كرد.(22)
چون اين خبر به يزيد رسيد بلافاصله وليد را از حكومت مدينه بر كنار و مروان بن حكم را به جای او نشاند.(23)
__________________
20- علی الاسلام السّلام اذ قد بليت الامّة براع مثل يزيد، ويحك يا مروان اتأمرني ببيعة يزيد و هو رجل فاسق».
21- سوره احزاب: 33.
22-الفتوح 5/24؛ حياة الامام الحسين 2/256.
23- مناقب ابن شهر آشوب 4/88.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page