شما دینتان را فروختید و ما خریدیم

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

                                       

بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکت‌ های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛
خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق.
صندوق ‌دار یک خانم بی‌ حجاب و اصالتاً عرب بود.
صندوق‌ دار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همین طور که داشت بارکد اجناس را می‌ گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌ انداخت.
اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌ گفت و این باعث می‌ شد که صندوقدار بیشتر عصبانی شود!
بالاخره صندوق‌ دار طاقت نیاورد و گفت:
«ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلات است که عاملش تو و امثال تو هستید!
ما اینجا آمدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ!
اگر می‌ خواهی دینت را نمایش بدهی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می‌خواهی زندگی کن!»
خانم محجبه اجناسی را که خریده بود داخل نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد…
روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق ‌دار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت:
«من جد اندر جد فرانسوی هستم…
این دین من است ،
و اینجا وطنم…
شما دینتان را فروختید و ما خریدیم !!!

ارسالی توسط آقای مجید عبدی