ادّعاهایی همچون:
«عمر شهنشاهی بود که بجای تخت مرصّع و جواهرآگین، بر روی خاک مینشست و عوض لباس فاخر که از شرق و غرب به بیتالمال سرازیر بود به جامهی وصلهدار که پوشاک مفلسترین رعیت او بود، بدنش را مستور مینمود.»![108]
«از بامداد تا شام کار میکرد و مُزد میگرفت و با آن مُزد امرار معاش مینمود تا این که هزینه زندگی او تحمیل بر بیت المال مسلمین نشود.»![109]
«فرصت نداشت به آرامی غذا بخورد و لباسهایش رابشوید. به فکر استراحت و لذتجویی نبود.»![110]
«او از دنیا رفت و در حالیکه قرضدار بود، اما وجدانش به او اجازه نداد که یک درهم از بیت المال بردارد.»![111]
در شرایطی مطرح میشود که اسناد تاریخی نشانگر آن است که:
الف) «عمر پول بسیار زیادی از بیت المال مسلمین قرض کرد که مبلغ آن هشتاد و شش هزار درهم بود.[112]
حال آن که اگر هزینه ثابت سالیانه او را معادل پنج هزار درهم بدانیم، چنین وامی معادل مخارج [بیش از] شانزده سال زندگی او میشود.»[113]
همچنین در تاریخ ثبت شده است که خلیفه
ب) «به یکی از خویشاوندانش هزار درهم بخشید.»[114]
ج) «چهل هزار درهم صداق و مهریه یکی از همسرانش کرد.»[115]
د) «به یکی از دامادهایش که از مکه بر او وارد شده بود، ده هزار درهم از اصل مال خود هبه کرد.»[116]
هـ) «یکی از فرزندان عمر، سهمالارث خود را به عبداللهبن عمر به صد هزار درهم فروخت.[117]»[118]
مؤیّد این مطلب، گفته ابویوسف است که میگوید:
و) «عمر چهار هزار اسب نشاندار در راه خدا داشت.
به هرکس که سهمش اندک بود یا نیازی داشت، یکی از آنها را میداد و به او گوشزد میکرد که اگر آن را خسته کنی یا علف و آب ندهی تا لاغر شود، ضامن هستی؛ اما اگر با آن به جهاد رفتی و زخمی برداشت یا تو خود آن را زخمی کردی، بر عهده تو چیزی نیست.»[119]
هر چند نقل اخیر از مواردی است که در راستای مدح خلیفه عنوان گردیده، امّا پذیرش این ستایش از سوی اهل سنّت، قبل از هرچیز مستلزم آن است که بپذیرند خلیفه دوم چهار هزار اسبِ نشاندار از آنِ خود داشته باشد؛ که این دارایی در تعارض آشکار با ادّعای آنان مبنی بر فقر زاهدانه خلیفه است؛ در مجموع میتوان گفت:
«زندگی زاهدانه او به این معنا نبود که او در دوره خلافت ثروتی نداشت، بلکه در مصادر آمده است که عمر از ثروتمندان قریش بود.»[120]
حال آن که ادّعا میشود:
«عمر نیز چیزی نداشت و نمیخواست چیزی داشته باشد.»![121]
- پاورقی -
(108) - ـ عبدالقادر دهقان سراوانی: مقاله مندرج در فصلنامه ندای اسلام، شماره 11، (تیراژ: 9000 نسخه)، پاییز 81، ص 7 .
(109) - ـ فؤاد فاروقی: بیست و پنج سال سکوت علی (چاپ دوم 1379)، ص 73 .
(110) - ـ علی طنطاوی (ترجمه ابوبکر حسن زاده): داستان زندگانی عمر (چاپ اوّل و دوم 1380)، ص 90.
(111) - ـ محمّد کامل حسن الحامی (ترجمه غلام حیدر فاروقی): زندگینامه عمربن خطّاب (چاپ اوّل 1382)، ص 22 .
(112) - ـ به نقل از: تاریخ الخلفاء، ص 135 .
(113) - ـ نجاح عطا الطائی: نظریات الخلیفتین، ج 2، ص 7 .
(114) - ـ ابنابیالحدید: شرح نهجالبلاغه، ج 12، ص 62 .
(115) - ـ استاد جعفر مرتضی عاملی: تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبیعلیهالسّلام (ترجمه محمّد سپهری) (چاپ دوم)، ص 182؛ به نقل از: الفتوحات الاسلامیّه، ج 2، ص 55؛ التراتیب الاداریّه، ج 2، ص 405؛ البحر الزخار، ج 4، ص 100.
گفتهاند: ده هزار. (انساب الاشراف، ج 2، ص 109)
(116) - ـ همان منبع، ص 182؛ به نقل از: طبقات، ج 3، ص 219؛ الفتوحات الاسلامیّه، ج 2، ص 390؛ حیاةالصحابه، ج 2، نقل از: ابنسعد و کنز العمّال، ج 2، ص 317 و ابنجریر و ابنعساکر؛ تاریخ الخلفاء، ص 120.
(117) - ـ همان منبع، ص 182؛ به نقل از: جامع بیان العلم، ج 2، ص 17 .
(118) - ـ [بیجهت نیست که سلمان فارسی، خلیفه را از تجمّلگرایی نهی میکند. (اقتباس از: رسول جعفریان: تاریخ خلفا، ص 705؛ به نقل از: تاریخ مختصر دمشق، ج 10، ص 406)]
(119) - ـ همان منبع، ص 182؛ به نقل از: الخراج، ص 51 .
(120) - ـ رسول جعفریان: تاریخ خلفا، ص 70؛ به نقل از: حیاة الصحابه، ج 1، ص 347 .
(121) - ـ فؤاد فاروقی: بیست و پنج سال سکوت علی (چاپ دوم 1379)، ص 221 .
رفاه پنهان
- بازدید: 732