بدین ترتیب عظمت عمر در نزد عرب به جایی رسید که مشکلات فراوانی را در دوران خلافت امیرالمؤمنینعلیهالسّلام برای ایشان پدید آورد.
غصب خلافت، تنها سلب حقّ حاکمیّت منصوصه امیرالمؤمنینعلیهالسّلام، بر جامعه نبود، بلکه فراتر از ربودن حکومت، به انکار و حذف مقامات و فضایل خدادادی ایشان ـ که شالوده عقیده به ولایت و امامت علوی است ـ ، انجامید؛ به گونهای که دیگر ایشان را به عنوان امام مُفترَضُ الطّاعه نمیشناختند و یا قبول نداشتند.
اسناد تاریخی نشان میدهند:
الف)
«کافی است متذکر شویم که عظمت وی[278] در میان مردمان به جایی رسید که حضرت علیعلیهالسّلام نتوانست سپاه خود را از ادای نماز تراویح باز دارد.
حضرتعلیهالسّلام در این مورد فرمود:
بعضی از سپاهیان من که در رکابم جنگیدند، فریاد برآوردند که: ای اهل اسلام! سنّت عمر تغییر یافت! علی ما را از نماز مستحبی در ماه رمضان [نماز تراویح] باز میدارد!
ترسیدم که مبادا در گوشهای از اردوگاه لشکرم سر به شورش بردارند.[279]
در متن دیگری دارد: سپاهیان از حضرت علیعلیهالسّلام خواستند که فردی را برای اقامه نماز تراویح تعیین کند. حضرت علیعلیهالسّلام آنان را از اقامه چنین نمازی بازداشت و به آنان فهماند که این نماز برخلاف سنّت[280] رسول خداصلّیاللهعلیهوآله است.
آنان حضرت را ترک گفتند و با خود اجتماع نمودند، آنگاه [جهت خواندن این نماز] یکی را از میان خود جلو داشتند.
حضرت فرزندش امام حسنعلیهالسّلام را به سوی آنان فرستاد تا آنان را پراکنده سازد. چون او را دیدند به طرف درهای مسجد دویدند و فریاد برآوردند: واعمراه![281]
شاید اولین کسی که فریاد برآورد، شُرَیح قاضی بود.[282]
ب)
آنگاه که آن حضرتعلیهالسّلام خواست شُرَیح را از منصب قضاوت عزل نماید، مردم کوفه به او گفتند: او را عزل مکن، زیرا او را عمر نصب کرد.
ما با تو بیعت کردهایم که چیزی از آنچه ابوبکر و عمر مقرر کردهاند، تغییر ندهی.[283]»[284]
ج)
«چون خوارج از کوفه بیرون رفتند، یاران و شیعیان علیعلیهالسّلام نزدش آمدند و با او بیعت کردند و گفتند: ما دوستان دوست تو و دشمنان دشمن تو هستیم.
حضرت با آنان شرط کرد که بر سنّت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله عمل کند.
ربیعةبن ابیشَدّاد خَثعمی که در جنگهای جمل و صفین در رکابش جنگیده و پرچمدار قبیله خثعم بود، نزد حضرتعلیهالسّلام آمد.
حضرتعلیهالسّلام به او گفت: بر اساس کتاب خدا و سنّت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله بیعت کن.
ربیعه گفت: بر اساس سنّت ابوبکر و عمر...
حضرتعلیهالسّلام به او فرمود: وای بر تو، اگر ابوبکر و عمر بر خلاف کتاب خدا و سنّت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله عمل کرده باشند، از حق به دور بودهاند...»[285]
د)
«سپاهیان جمل فریاد برآوردند: در مورد ما به سنّت ابوبکر و عمر عمل کن.[286]
هـ)
خوارج به قیسبن سعد[287] گفتند: از شما متابعت نمیکنیم مگر اینکه کسی همچون عمر برای ما بیاورید.[288] »[289]
و)
«اَشْعَثبن قیس[290] در ارتباط با انتخاب ابوموسی اشعری برای حکمیت به حضرتعلیهالسّلام گفت:
این ابوموسی است، فرستاده مردم یمن به نزد رسول خدا و متولّی غنایم ابوبکر و کارگزار عمربن خطاب...»[291]
ز)
«میگویند: ابنعبّاس به حضرت علیعلیهالسّلام گفت که معاویه را در حکومت شام ابقا کند. او برای این نظر خود چنین استدلال کرد: عمربن خطاب در دوران خلافت خود او را به ولایت شام گمارد.[292]»[293]
همانطور که ملاحظه فرمودید عمده مشکلات امیرالمؤمنینعلیهالسّلام در دوران حکومتشان ناشی از حضور افرادی در سپاه ایشان بود که در آینده به نام «خوارج» شناخته شدند. خوارج ثمره تربیت مذهبی دوران عمربن خطّاب بودند.
«هر چند ظهور آشکارای خوارج در جنگ صفین و در پی واقعه بر نیزه کردن قرآنها و ماجرای حکمیت بود، حقیقت این است که تخم شک و تردید در جنگ جمل در دل آنان افتاده بود؛ آن هنگامی که با مواضع حضرت علیعلیهالسّلام در قبال اسیران و غنایم رو به رو شدند[294].
حتی میتوان گفت زمانی شک و تردید در آنان رخنه کرد که حضرت علیعلیهالسّلام به خلافت رسید و سیره عمربن خطاب را در بخشش و عطا رها کرد و مساوات را پیشه خود ساخت و احدی را بر دیگری برتری نداد. در این زمان بود که به آن حضرتعلیهالسّلام اعتراض کردند. آنان خواسته خود را در جنگ جمل مطرح کردند و به حضرت علیعلیهالسّلام گفتند که مطابق سنّت خلفای قبلی به ما بده، اما آن حضرتعلیهالسّلام با ردّ درخواست آنان، به سنّت رسول خداصلّیاللهعلیهوآله عمل کرد...
خوارج، علیعلیهالسّلام را به سبب این که اموال جنگجویان جمل را به غنیمت نبُرد و زنان و فرزندانشان را اسیر نکرد، نفرین کردند.[295]»[296]
- پاورقی -
(278) - ـ [خلیفه دوم.]
(279) - ـ به نقل از: کافی، ج 8، ص 59 ـ 63 .
(280) - ـ [به کلّیّه تعالیم و مقرّراتی که از جانب پیامبرصلّیاللهعلیهوآله به واسطه قول، فعل یا تقریر ایشان ترسیم و تعیین شده است، سنّت نبوی گفته میشود.]
(281) - ـ به نقل از: شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج 1، ص 269؛ ج 2، ص 283 .
(282) - ـ به نقل از: رجال مامقانی، ج 2، ص 83 .
(283) - ـ به نقل از: رجال مامقانی، ج 2، ص 83 .
(284) - ـ علّامه جعفر مرتضی عاملی: سلمان فارسی (ترجمه محمّد سپهری)، ص 173 .
(285) - ـ همان منبع، ص 175 ـ 176؛ به نقل از: الامامة و السیاسه، ج 1، ص 146 .
(286) - ـ به نقل از: الکامل فی الادب، ج 1، ص 144 .
(287) - ـ [او فرزند سعدبن عُباده انصاری بود.]
(288) - ـ به نقل از: اخبار الطوال، ص 207؛ تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 62؛ الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 343؛ انساب الاشراف، ج 2، ص 370 ـ 371 .
(289) - ـ همان منبع، ص 174 .
(290) - ـ [او از قبیله کنده بود.]
(291) - ـ همان منبع، ص 176؛ به نقل از: الامامة و السیاسه، ج 1، ص 130 .
(292) - ـ [دقّت در این فرازها به روشنی ثابت میکند که چه عواملی مانع از طرح انتقادات امیرالمؤمنینعلیهالسّلام از خلفا در زمان خلافت ایشانعلیهالسّلام گردید و چه ضرورتهایی ایشان را وادار به پذیرش نام خلفا برای فرزندانشان گردانید.]
(293) - ـ همان منبع، ص 175؛ به نقل از: الفصول المهمّه (تألیف: ابنصبّاغ مالکی)، ص 49 .
(294) - ـ [حضرت علیعلیهالسّلام از آنان پرسید: چه چیزی را از من ناخوش داشتید و شما را از من خشمگین ساخت؟ گفتند: نخستین چیزی که خشم ما را برانگیخت این بود که همراه تو در جمل جنگیدیم و چون سپاه جمل شکست خوردند، تو غنایم آنان را بر ما مباح کردی ولی ما را از اسارت زنان و فرزندانشان بازداشتی. (به نقل از: بغدادی: الفَرق بین الفِرق، ص 78)]
(295) - ـ به نقل از: شهرستانی: الملل و النِحل، ج 1، ص 116 .
(296) - ـ علّامه جعفر مرتضی عاملی: مقاله «مارقین» (ترجمه محمّد سپهری) مندرج در دانشنامه امام علیعلیهالسّلام، ج 9، ص 239 ـ 241 .
تأثیر عظمت زمامداران بر حکومت امیرالمؤمنین علیعلیه السّلام
- بازدید: 550