به سوى دوست

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

امام هادى - عليه السلام - از سركشان بنى عباس رنج و محنت هاى زيادى كشيد و در اين ميان متوكل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلى گوى سبقت را از ديگران ربود و روى سلف خود را سفيد كرد. دستور داد حضرت را از مدينة الرسول به سامرّا منتقل كنند و ايشان را كاملا تحت نظر بگيرند و خانه شان را محاصره كرده مانع ديدار شيعيان با ايشان و استفاده دانش پژوهان از آن سرچشمه علم و معرفت گردند حتّى ايشان را در تنگنا و محاصره اقتصادى قرار داد و رساندن حقوق شرعيه و هدايا از داخل و خارج را به حضرت ممنوع كرد و متخلفان را عقوبتى سخت نمود. گاه بگاه نيز شرطه و ماءموران خود را دستور مى داد تا ناگهانى به خانه امام ريخته آنجا را بازرسى كنند به اميد آنكه سلاح و يا مدركى دال بر فعاليت ايشان عليه حكومت به دست آورد ليكن در اين حمله هاى شبانه جز كتاب هاى علمى و ادعيه چيزى يافت نمى شد.
بعضى مواقع نيز فرمان مى داد تا حضرت را در هر حالتى هست به دربار آورند و در يكى از اين احضارها امام در حالى بر متوكل وارد گشت كه او مست و لايعقل در كنار جام ها و سبوهاى شراب و ميان گروه هاى خنياگر و رقاصه افتاده بود. امام بى توجه به موقعيت خطير و خطرات احتمالى بشدت او را سرزنش و ملامت نمود و به نصيحت گويى و يادآورى قيامت پرداخت و فسق و فجور و مى خوارگى و بدكارگى او را محكوم ساخت . متوكل كه دريافت حضرت هرگز شريك جرم او نمى گردد و همواره در صدد حفظ و استوارتر كردن رشته اتصال به هستى بخش و خداى يگانه است برآشفت و دستور داد ايشان را در زندان محبوس سازند.
راويان نقل مى كنند كه شخصى از دهان حضرت شنيد كه مى فرمودند:
(( ((انا اكرم على اللّه من ناقة صالح ؛ )) من نزد خداوند از ((ناقه صالح )) گرامى تر هستم )).
سپس ايشان اين آيه را خواندند: (( ((تمتعوا فى داركم ثلاثة ايام ذلك وعد غير مكذوب )). )) (788)
((صالح بن كفار قوم خود گفت :) سه روز در خانه هايشان از زندگى بهره مند شويد (كه پس از آن عذاب الهى فرود خواهد آمد) و اين وعده اى درست و راست است )).
بيش از سه روز از اين ماجرا نگذشته كه متوكل به دست فرزندش منتصر به هلاكت رسيد.(789)
رنج و مصيبت امام با نابودى دشمن كينه توز او متوكل به پايان نرسيد بلكه همچنان حكومت عباسى شبانه روز ايشان را تحت مراقبت شديد داشت و انواع مشكلات را براى ايشان به وجود مى آورد و ترفندهاى جديد بكار مى بست زيرا ايشان مورد توجه و احترام مسلمانان بودند و بخش بزرگى از آنان حقانيت و اولويت ايشان را براى خلافت مسلم و قطعى مى دانستند و حضرت را با سران شهوتران ، شكم باره ، زراندوز، حق ستيز و ستمگر عباسى طرف قياس ‍ نمى شناختند.
شايسته مى دانيم فصل آخر زندگى پر بار امام را با درنگ و آرامش پيگيرى كنيم و بعضى نكات آن را باز گوييم .

- پاورقی -


 788-سوره هود، آيه 65.
789-(( اعلام الورى ، )) ص 363.