عثمان: فقط احادیثی که من شنیده ام نقل شود

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

پیش از این بارها از ضرورت نگارش سخنان رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم برای شناخت و درک درست دین سخن گفتیم. همچنین رفتاری را که خلیفه اول و دوم درمورد احادیث به یادگار مانده از پیامبر اکرم صلوات الله علیه داشتند، به تصویر کشیدیم. روشن شد که “ابوبکر“ به عنوان اولین حکمران جامعه پس از نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه وآله، هم احادیثی را که خود نوشته بود در آتش سوزاند، و هم مردم را از نقل احادیث برحذر داشت. “عمر“ نیز در امتداد این رفتار، ممنوعیت شدیدی برای نقل حدیث به وجود آورد و به زندانی کردن و تازیانه زدن ناقلین احادیث روی آورد. ( برای اطلاع بیشتر در این مورد به پست های خلفای اهل سنت و دانش دینی، شماره های 5، 13و 15 مراجعه فرمائید. )
در این قسمت به رفتار “عثمان” که نتیجۀ شورای خلافت تعیین شده از سوی “عمر” بود و سومین خلیفه نام گرفت، می پردازیم. آیا می دانید “عثمان” درمورد سخنان و احادیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم چه موضعی داشت؟ به نقل کتب اهل سنت در مورد رفتار فرهنگی “عثمان” توجه فرمائید.
محمود بن لبید (1) می گوید: روزی “عثمان“ بر فراز منبر چنین گفت: کسی مجاز نیست از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) حدیثی نقل کند، مگر احادیثی که خود من در زمان ابوبکر و عمر شنیده ام. (2)
مرور مطالب پیشین روشن می سازد که در زمان ابوبکر و عمر عملا نقل هرگونه حدیثی دچار ممنوعیت دولتی بوده و تنها احادیثی نقل می شده که مورد رضایت سیستم حکومت و از کانال خود آنان بوده است. بنابراین به سهولت می توان این رفتار “عثمان” را هم داستانی با شیوه فرهنگی دولت های قبل ارزیابی کرد.
چگونه می توان ساکت کردن اجباری بزرگترین اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را توجیه کرد؟ چرا باید اصحاب سرشناسی مانند امیرمومنان علی علیه السلام با سالیان طولانی همراهی و تربیت در دامان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، ابوذر با وجود همه راستگویی و صداقتش، سلمان با وجود محمّدی بودنش، عباس و… حق سخن گفتن از احادیث رسول خدا صلوات الله علیه را نداشته باشند؟
چگونه می توان حکومتی را که بازگو کردن تعالیم وحی را ممنوع اعلام می کند و مردم را سرسپردگانی بی تفکر می خواهد، اسلامی دانست؟ اگر همه مردم حتی عالمان و دانشمندان ثناگو و مطیع دستگاه حکومت باشند، چه کسی باید با بیان واقعیات، اسلام حقیقی را از اسلام ادعایی و ابزاری بازشناساند و چهره بی نقاب دین را برای طالبان ترسیم نماید؟ آیا این رفتار چیزی جز نقشۀ ایجاد جامعۀ تک صدایی را به ذهن می رساند؟ جامعه ای که در آن قدرت و حاکمیت سازنده فرهنگ است نه منطق و حقانیت؛ جامعه ای که تنها یک طریق برای فرهنگ سازی وجود دارد و آن کانالی ست که حکومت می پسندد و دیگران با وجود همه دانایی و صلاحیتشان، تحت سانسور قرار می گیرند.
وقتی فرمان حکومتی که خود را جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم معرفی می کند این گونه باشد، جای تعجب نیست که صحابه ای چون ابوذر، عبدالله بن مسعود و … در آن حکومت به جرم نقل احادیث گرفتار تبعید و ضرب و شتم گردند.
آیا اهل سنت دربرابر این رفتار خلفای خود توضیحی دارند؟ اگر امروزه یک دولت مدعی اسلام، دستور منع نقل احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را صادر کند، دانشمندان اهل سنت چه موضعی درقبال آن حکومت خواهند داشت؟
————————————————————–
پی نوشت ها:
1- محمود بن لبید انصاری، از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده است. علمای اهل سنت از وی احادیث فراوانی نقل کرده اند. او از رجال “بخاری” در کتاب “ادب المفرد” به شمار می رود و در این کتاب دوبار از وی نقل حدیث شده است.
2- منابع این نقل از کتب اهل سنت:
الف- مسند الامام احمد بن حنبل ( یکی از صحاح ششگانه اهل سنت )، جلد1، صفحه363
ب- الطبقات، محمد بن سعد، جلد2، صفحه336، ناشر: دارصادر، بیروت، لبنان
ج- منتخب کنزالعمال، جلد8، صفحه 107

منبع: وبلاگ بیایید تا بیشتر بدانیم