توسّل در قرآن کریم

(زمان خواندن: 14 - 27 دقیقه)


چکیده:
توسل در لغت به معنای «تقرب و نزدیکی» و نیز به معنای «آنچه با او تقرب حاصل می¬شود، می¬باشد و در اصصلاح خاص مکتب تشیّع، به آن عملي مي گويند که پيامبر يا يکي از ائمه را در درگاه خداوند وسيله قرار مي دهند تا از خدا حاجت و بخشش گناهان خویش را طلب کنند و آنها را شفیع نزد خداوند قرار دهند. خداوند در سوره‌ی مائده بعد اينکه مؤمنين را به تقوي سفارش مي کند آنها را به اخذ وسيله ارجاء مي دهد و لذا «اخذ توسّل مسئله ایست که مشروعیت خود را از خود قرآن می گیرد. در قرآن نمونه های از توسّل به ساحت انبیاء الهی آمده است که از جمله‌ی آنها عبارتند از: 1- توسّل به حضرت یعقوب جهت طلب استغفار؛ 2- توسل بنی اسرائیل به موسی(ع)؛ 3- توسّل به پیامبر اکرم(ص) جهت آمرزش گناهان. قرآن کریم نه تنها توسل به افراد زنده را جائز شمرده است بلکه توسل جستن به اشخاصی که از دنیا رفته¬اند و در نزد خداوند دارای مقام و منزلت هستند نیز، تجویز شده است. چراکه از دید قرآن اصالت انسان به روح اوست و این روح، قابلیّت و استعداد بقای بعد از مرگ و از بین رفتن بدن مادّی را دارد. ولذا انبیاء و اولیاء و شهدا کسانی هستند که هیچ وقت نمی میرند و در نزد پروردگارشان حی و مرزوق می باشند ولذا می توان به ایشان برای تقرب به ذات الهی توسّل جست.
طرح مسئله
در خواست کمک از يکديگر و دراز کردن دست نیاز به سوی هم، یکی از عادات جاری بشر در پیشبرد امور جاری زندگی و جبران کننده‌ی بسیاری از کاستی ها و ناتوانای وی است. سنّت الهی بر این قرار گرفته است که این قاعده‌ی عام، در امور معنوي نيز نیز جاری بوده و بندگان برای رسیدن به فیوضات الهی و بهره مند شدن از عنایات الهی در استجابت دعاها و بخشش گناهان، به این قانون عام تمسّک جسته و از مقام و جلالت انسان های مقرّب درگاه الهی مدد جویند.
امّا با ابن وجود و علی رغم تصریح قرآن کریم به جواز این امر و وجود شواهد متعدّد قرآنی بر انجام این کار توسّط برگزیدان الهی، به علّت سوء فهم و قصور اندیشه، این آموزه‌ی ناب به زیر سؤال رفته و تفسیری سخیف و غیر واقعی از آن ارائه می گردد؛ تا تاجائیکه این مسئله مهم که می توان زمنیه ساز تقرب هر بیشتر بندگان به پررودرگار را فراهم سازد، در حدّ شرک به خدا قلمداد شده و به شدّت نفی می-شود. از اینرو لازم است تا هرچه بیشتر این حقیقت ناب توضیح و تبیین گردد و شبهات مخالفنان در این زمنیه به نحو معقولی پاسخ داده شود.
به همین منظور ما در این نوشتار برآنیم که ابتدا به مسئله «توسّل» و مشروعیّت آن از دیدگاه قرآن نظری بیافکنیم و آنگاه با نشان دادن شواهدی قرآن از وقوع این امر به دست اولیاء خدا، دلیلی دیگر بر جواز آن ارائه دهیم.
  در اسلام مي بينيم که بعضي از روزها و ساعت ها توجه خاصي دارند براي استجابت دعاء. مثلاً شب جمعه يکي از اين اوقات است. هنگامي که فرزندان يعقوب آمدند و درخواست مغفرت از پدرشان کردند ايشان در جواب فرمود: قالَ سَوفَ أستَغفِرُ لَکُم رَبي- بعداً براي شما استغفار خواهم کرد» و همان گونه که روايات وارد شده هدفش اين بوده است که انجام تقاضا را به سحرگاهان شب جمعه که وقت مناسب تري براي اجابت دعاء و پذيرش توبه است به تأخير انداخت. [1]
مفهوم شناسي
کلمات «توسل» و «وسيله» هر دو دارای یک ریشه‌ی لغوی بوده و از ماده‌ی «وسل» گرفته شده اند و در حالت مصدری به معناي « تقرب و نزديکي» به غیر است [2]. «وسيله» به صورت اسم نیز استعمال شده است و به معنای «آنچه با آن تقرب حاصل شود» می-باشد. [3] بنابراین توسل آن است که بنده چيزي يا شخصي را نزد خداوند واسطه قرار دهد تا او وسيله ي قربش به خدا گردد. [4]
راغب مي گويد که«وسيله» به معناي رساندن خود به چيزي است با رغبت و ميل است. بنابراين، به خاطر اين رغبت که در «وسيله» خوابيده است اين کلمه خصوصي تر از کلمه ي «وصيله» است. وصيله بيش از رساندن به چيزي دلالت ندارد، چه اينکه اين رساندن با رغبت باشد و چه بدون رغبت.
اين لفظ فقط دوبار در قرآن آمده است؛ یکی در سوره ي مائده آيه ي 35 و دیگری سوره ي اسراء آيه ي 57 وبه معنای تقرب جستن و يا چيزي است که باعث تقرب مي شود، به کار رفته است. [5]
اما از حیث اصطلاح، امروزه توسل به عملي خاص که شيعيان انجام مي دهند اطلاق مي گيرد. توسل به آن عملي مي گويند که پيامبر يا يکي از ائمه را در درگاه خداوند وسيله قرار مي دهند تا از خدا حاجت و بخشش گناهان خویش را طلب کنند و آنها را شفیع نزد خداوند قرار دهند.
توسل ممکن است به عبارات مختلفی بیان شده و تحقق يابد از جمله: « من پيامبر را وسيله، واسطه و يا شفيع به درگاه خداوند قرار مي دهم.»؛ «خدايا به احترام پيامبر* يا به منزلتي که نزد تو داراست، حاجتم را از تو مسئلت دارم.»؛ « تو را به پيامبر قسم و يا به جان پيامبر سوگند حاجتم را بدهيد.» ولی باید توجّه داشت که هر3 مورد به يک چيز بر مي گردند، و حقیقت آن همین است که پيامبر را به علت احترام و منزلت و مکاني که نزد خدا دارد، ايشان را ميان خود و خدا واسطه و وسيله قرار داده می شود. [6]
عبادت: خضوع زباني و عملي در برابر کسي است که به الوهيت و ربوبيت او معتقد گرديم. [7]
شرک در لغت: شرک به معناي شرکت به معني شريک شدن است. [8]راغب مي گويد شرک يعني خلط الملکين. [9]
شرک در اصطلاح: آيت الله جوادي آملي مي فرمايند: براي خدا همتا قرار دادن و اين کار ممکن است در صفات يا افعال و حتي در ذات باشد، ولي آنچه بيش از همه در قرآن طرح و نقد شده شرک در عبادت است. [10]شرک اعتقاد به تعدد و مشرکت و انکار وحدت و يگانگي است. [11]
مشروعیّت توسل در قرآن
خداوند در سوره‌ی مائده می فرماید: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» [12]- اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از خدا پروا كنيد و به او [توسل و] تقرب جوييد و در راهش جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
در اين آيه روي سخن به افراد با ايمان است و به آنها سه دستور براي رستگار شدن داده شده است: نخست ایشان را به تقوای الهی و پرهیز از معاصی توصیه می کند. سپس دستور مي دهد که «وسيله اي براي تقرب به خدا انتخاب نمائيد» (وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ). و سرانجام «دستور به جهاد در راه خدا مي دهد».(وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ). و نتيجه همه آنها اين است که« در مسير رستگاري قرار گيريد.»(لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ). [13]
«اتَّقُواْ» از باب افتعال گرفته شده است و به مفهوم ايجاد مانع دو چيز است، پس منظور آيه اين است که ميان خود و کيفر خدا مانع و سپري پديد آوريد. [14] بعد اينکه خداوند مؤمنين را به تقوي سفارش مي کند آنها را به اخذ وسيله ارجاء مي دهد.
بنابراين وسيله گرفتن براي تقرب به خداوند نه تنها يک کار جايزي هست، بلکه کاري هست که خود خداوند آن را سفارش کرده است. چون اين وسيله معني عام دارد قرار دادن افراد به عنوان وسيله نيز جايز است.
نمونه های از توسّل در قرآن کریم
در قرآن کریم موارد زیادی از مصادیق توسل را می توان یافت. نقل این موارد و عدم ردع آن از طرف قرآن کریم خود می تواند دلیل بر این مدّعا باشد که وسيله قرار دادن مقام انساني صالحي در پيشگاه خدا و طلب چيزي از خداوند به خاطر او، به هيچ وجه ممنوع نيست و منافات با توحيد ندارد. در ادامه به چند مورد از آنها اشاره می کنیم.
1- توسّل به حضرت یعقوب جهت طلب استغفار
در جریان قصّه‌ی حضرت یوسف(ع) زمانیکه فرزندان یعقوب یوسف را در چاه انداختند، به نزد پدر خویش، حضرت یعقوب(ع) آمده و اظهار ندامت کرده و گفتند:
قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ [15]- گفتند:« اى پدر! براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم!»
قرآن مي فرمايد که حضرت يعقوب براي فرزندانش استغفار کرد: قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ-  گفت:«به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‏خواهم كه او همانا آمرزنده مهربان است!»
از آيات فوق استفاده مي شود که تقاضاي استغفار از شخص ديگر نه تنها منافات با توحيد ندارد، بلکه راهي است براي رسيدن به لطف پروردگار، و گرنه چگونه ممکن بود يعقوب پيامبر، تقاضاي فرزندان را دائر به استغفار براي آنان بپذيرد، و به توسل آنها پاسخ مثبت دهد. [16] اين نشان مي دهد که توسل به اولياي الهي، اجمالا امري جائز است و آنها که آن را ممنوع و مخالف با اصل توحيد مي شمرند، از متون قرآن، آگاهي ندارند و يا تعصب هاي غلط مانع ديد آنها مي شود. [17]
2- توسل بنی اسرائیل به موسی(ع)
تنوع طلبی بنی اسرائیل و انتظارات بیش از حد ایشان از پیامبر خویش امریست که در قرآن کریم به آن اشاره شده است. امّا نکته ای که در این راستا مؤید کلام ما و خود نوعی دلیل  بر وجود توسّل در فرهنگ قرآن و سیره‌ی امم سابق می تواند باشد، واسطه قرار دادن موسی(ع) برای طلب و عرض حاجات خویش به درگاه خداوند است. چه اینکه زمانی که بین اسرائیل خواستار نزول اطعمه و اشربه‌ی رنگین و متنوع از درگاه خداوند می شوند به موسی(ع) روی آورده و می گویند:
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ [18]-(و چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك [نوع] خوراك تاب نياوريم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مى‏روياند، برای ما خارج کند.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که واسطه قرار دادن یک پیامبر یا یک مقرّب درگاه الهی برای درخواست و طلب حاجت از درگاه الهی امری بلااشکال است.
3- توسّل به پیامبر اکرم(ص) جهت آمرزش گناهان
خداوند در قرآن کریم از عمل برخی از مؤمنین گنه کار گزارش داده است که به نزد رسول خدا آمده و از ایشان درخواست می کردند تا از درگاه خداوند برای ایشان طلب آمرزش و بخشش نماید:
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا [19]-و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند پيش تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مى‏كرد قطعا خدا را توبه ‏پذير مهربان مى‏يافتند.
قرآن کریم این فیض بزرگ را تنها شامل مؤمنین ندانسته و مشرکین را نیز قابل دریافت این موهبت الهی و طلب بخشش رسول خدا می-داند:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ [20]چون بديشان گفته شود بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد سرهاى خود را بر مى‏گردانند و آنان را مى‏بينى كه تكبركنان روى برمى‏تابند!
اين آيه صريحاً مي گويد که آمدن به سراغ پيامبر*و او را بر در درگاه خدا شفيع قرار دادن، و وساطت و استغفار او براي گنه کاران مؤثر است، و موجب پذيرش توبه، و رحمت الهي است. خداوند حتی به این هم اکتفا نکرده بلکه به پیامبر خویش امر می کند که از جانب خویش برای مؤمنان طلب آمرزش کند:
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ [21]- پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست و براى گناه خويش آمرزش جوى و براى مردان و زنان با ايمان [طلب مغفرت كن] و خداست كه فرجام و مآل [هر يك از] شما را مى‏داند!
اينجا خداوند به پيامبر امر کرده که براي مسلمانان استغفار کند. اين نکته نيز قابل توجه است که در اينجا خداوند براي مؤمنين و مؤمنات شفاعت کرده ، و دستور استغفار به پيامبرش داده، تا آنها را مشمول رحمت خود کند، و از اينجا عمق مسأله «شفاعت» در دنيا و آخرت، و در همچنين مشروعيت و اهميت مسأله«توسل» ظاهر مي شود. [22]
از مجموع این آیات می توان نتیجه گرفت که اگر وساطت و دعا و استغفار و شفاعت خواستن از پيامبر* شرک بود چگونه ممکن بود که قرآن چنين دستوري را به گنه کاران بدهد! منتها افراد خطا کار بايد نخست خود توبه کنند و از راه خطا برگردند، سپس براي قبول توبه خود از استغفار پيامبر*نيز استفاده کنند.
بديهي است پيامبر*آمرزنده گناه نيست، او تنها مي تواند از خدا طلب آمرزش کند. جالب توجه اينکه قرآن نمي گويد: تو براي آنها استغفار کن بلکه مي گويد«رسول» براي آنها استغفار کند، اين تعبير گويا اشاره به آن است که پيامبر*از مقام و موقعيتش استفاده کند و براي خطا کاران  توبه کننده استغفار نمايد. [23]
مسئله‌ی طلب استغفار و آمرزش برای گنه کاران تنها به شخصیّت حضرت رسول(ص) منحصر نشده و حتي در بعضي آيات آمده است که فرشتگان نيز براي مؤمنان طلب آمرزش مي کنند مانند:
. وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ [24]-و براى كسانى كه گرويده‏اند طلب آمرزش مى‏ كنند پروردگارا رحمت و دانش [تو بر] هر چيز احاطه دارد كسانى را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كرده‏اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار.
«رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا.....»- اين جمله حکايت متن استغفار ملائکه است، ملائکه قبل از درخواست خود نخست خدا را به سعه رحمت و علم ستوده اند، و اگر در بين صفات خداوندي رحمت را نام برده و آن را با علم جفت کردند، بدين جهت است که خدا با رحمت خود بر هر محتاجي انعام مي کند و با علم خود احتياج هر محتاج و مستعد رحمت را تشخيص مي دهد. و معناي جمله اين است که : خدايا حال که رحمت و علم تو واسع است، پس کساني را که با ايمان آوردن به يگانگي تو و با پيروي دين اسلام، به سوي تو برگشتند، بيامرز و از عذاب جحيم حفظشان فرما. [25]
تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِي الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ [26]-چيزى نمانده كه آسمانها از فرازشان بشكافند و [حال آنكه] فرشتگان به سپاس پروردگارشان تسبيح مى‏گويند و براى كسانى كه در زمين هستند آمرزش مى ‏طلبند آگاه باش در قيقت‏خداست كه آمرزنده مهربان است.
بنابراين مي يابيم که وسيله ي گرفتن سنت قرآني و سنت انساني هست. وسيله سنت  عالم مادي و عالم معنوي هست. اما چون انسان با ماديات انس دارد قبول مي کند وسيله هايي که بالا اثبات شده، اما هنگامي که اين وسيله غير مادي باشد شايد براي او قبول کردن وسيله سخت باشد. بنابراين اين شايد در ذهن کسي سؤالي ايجاد شود که آيا مي شود از کسي که زنده نيست درخواست توسل کرد؟
توسل به کسانی که از دنیا رفته اند
ممکن است گفته شود تمام موارد توسلی که در بالا به آن اشاره شد، همگی در زمان حیات شخص مورد توسّل صورت گرفته است ولی آنچه تشیّع مدافع آن است، امکان توسّل حتی به گذشتگان و کسانی که از دار دنیا رفته اند، می باشد. اگر هم بر اساس آیات قرآن جواز و مشروعیّت توسّل را ثابت کنیم این تنها مربوط به افراد زنده و کسانی که در قید حیاتند می باشد و هیچ دلیل و مدرکی برای تعمیم آن به مردگان وجود ندارد.
برای اثبات امکان توسّل به اشخاصی از دنیا رفته اند قدم اوّل آن است که ثابت کنیم که اصالت انسان به روح است، و ثانياً اين روح با اين جهان ارتباط دارد.
اصالت روح
قرآن انسان را به دو گروه زنده و مرده تقسیم کرده است. امّا آيا زندگي يعني نفس کشيدن و هوا را فرو بردن و بيرون آوردن؟ نه، اين معني زندگي نيست، اينها براي ما شرايط زندگي است نه خود زندگي. زندگي يعني بينايي و توانايي. ما از آن جهت به خداوند تعالي«حي» مي گوييم که دانا و تواناي مطلق است، آثار حيات بر وجود مقدس او بار مي شود. [27]
در حقیقیت آنچه حیات حقیقی انسان را تشکیل می دهد، چیزی غیر از تنفّس و تغذیه‌ی ایست که در سایر موجودات زنده متداول است. انسان در بین همه‌ی موجودات، قابلیّت دریافت حیات ویژه ای را دارد که در سایه‌ی پاسخگویی به دعوت شریعت حاصل می شود. خداوند در سوره‌ی انفال می فرماید: : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ [28]-اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چون خدا و پيامبر شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى‏بخشد!
خداوند در این آیه، قرآن را عامل حيات و پيغمبر را حيات بخش و زنده کننده معرفي کرده است.
بنابراين زندگي ما به همين بدن مادي و حرکت قلب ما نيست، که در صورت از کار افتادن آن، خاتمه یابد بلکه زندگي و حیات حقیقی انسان به «روح» او وابسته است که با ایمان زنده می شود و اصالت وی را تشکیل می دهد و فناناپذیر است و حتی پس از بین رفتن بدن مادّی نیز در قادر است به حیات خود ادامه دهد.
این حقیقت را می توان از آیاتی دیگر از قرآن نیز استفاده کرد از جمله‌ی این آیات شریفه که به آنها اشاره می کنیم:
 قُلْ يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ [29]- بگو:«فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده جانتان را مى‏ستاند آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مى‏شويد.»
لفظ «توفي» به معني ميراندن نيست، بکله به معني اخذ و گرفتن است. و تعبير اين آيه فقط آن وقت صحيح خواهد بود که واقعيت انسان همان روح باشد. بدن ما فقط لباسي است که بر روح پوشانيده شده است. [30]
سوره ي بقره آيه ي 154: وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ- و كسانى را كه در راه خدا كشته مى‏شوند مرده نخوانيد بلكه زنده‏اند ولى شما نمى‏دانيد!
سوره ي يس آيه ي 25-27: إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ- قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ- بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ-(به همين دليل) من به پروردگارتان ايمان آوردم [اقرار] مرا بشنويد! [سرانجام به جرم ايمان كشته شد و بدو] گفته شد به بهشت درآى گفت اى كاش قوم من مى‏ دانستند..... كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد!»
سوره ي آل عمران آيه ي 169: وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ-(اي پيامبر!) هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده ‏اند مرده مپندار بلكه زنده ‏اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند.
علامه مي فرمايند که مراد از «جنت» بهشت برزخ است نه بهشت آخرت. [31]
سوره آل عمران آيه ي 170:  فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ-به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است‏شادمانند و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‏اند شادى مى‏كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى‏شوند.
کلمه «فرح» ضد کلمه ي «حزن» است و کلمه «بشارت» و «بشري» به معناي هر خيري است که تو را خوشحال کند، و کلمه «استبشار» به معناي اين است که در طلب اين باشي که با رسيدن خبري و بشارتی خرسندي کني و معناي جمله اين است که کشته شدگان در راه خدا هم از نظر رسيدن خودشان به فضل خدا و ديدن آن فضل خوشحالي مي کنند و هم در طلب اين خبر خوش هستند که رفقاي عقب مانده شان نيز به اين فضل الهي رسيدند، و آنها نيز خوفي و اندوهي ندارند.
از اين بيان روشن مي شود که کشته شدگان در راه خدا از وضع مؤمنين برجسته که هنوز در دنيا باقي مانده اند خبر دارند. [32]
حالا که ثابت شد که اصالت انسان بر روحش است و مرگ فقط يک انتقالي است از يک دنيا به دنياي ديگر، بايت ثابت کنيم که ارتباطي بين افراد آن دنيا و اين دنيا هست تا بتوانيم آنها را به عنوان وسيله استفاده کنيم.
ارتباط گذشتگان با اين دنيا
در قرآن آيات زيادي هست که نشان مي دهد که انبياء ما با اين آن جهان ارتباط داشته اند.
1. پيامبران با ارواح گذشتگان سخن می گویند
حضرت صالح با ارواح قوم خويش سخن مي گويد. در آيات 77-79 سوره ي اعراف آمده:فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ- فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ- فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ-پس آن ماده‏شتر را پى كردند و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند و گفتند اى صالح اگر از پيامبرانى آنچه را به ما وعده مى‏دهى براى ما بياور!» آنگاه زمين‏لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هايشان از پا درآمدند. پس [صالح] از ايشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم ولى شما [خيرخواهان و نصيحتگران] را دوست نمى‏داريد.!»
آيه نخست حاکي است که آنان هنگامي که زنده بودند از او عذاب الهي را درخواست کردند، آيه دوم حاکي است که عذاب الهي را در خواست کردند، و آيه ي سوم حاکي است که حضرت- صالح پس از مرگ و نابودي آنان، با آنها سخن مي گويد.
حضرت شعيب با ارواح گذشتگان سخن مي گويد: فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ، الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَانُواْ هُمُ الْخَاسِرِينَ، فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ [33]-پس زمين‏لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه ‏هايشان از پا درآمدند. كسانى كه شعيب را تكذيب كرده بودند گويى خود در آن [ديار] سكونت نداشتند كسانى كه شعيب را تكذيب كرده بودند خود همان زيانكاران بودند! پس [شعيب] از ايشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى كه پيامهاى پروردگارم را به شما رسانيدم و پندتان دادم ديگر چگونه بر گروهى كه كافرند دريغ بخورم؟!»
پيامبر ما نيز با ارواح انبيا صحبت مي کند در آيه ي 45 سوره ي زخرف آمده است: وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ، و از رسولان ما كه پيش از تو گسيل داشتيم جويا شو آيا در برابر [خداى] رحمان خدايانى كه مورد پرستش قرار گيرند مقرر داشته‏ايم؟
2. درود بر انبياء
در خود قرآن به انبياء سلام فرستاده شده است و نيز ما به آنها در نماز هم سلام مي فرستيم، اگر آنها هيچ ارتباطي با اين دنيا نداشته اند پس اين سخن از قرآن و ما بيهوده خواهد بود. از جمله‌ی در سوره‌ی صافات موارد متعدّدی از این سلام های الهی آمده است که عبارتند از:
آيه ي 79 : سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ
آيه ي 109: سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ
آيه ي 120: سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ
آيه ي 130: سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ
آيه ي 181: وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ
علاوه بر این ما مأموريم که در تشهد نماز، سلام بر پيامبر بفرستيم و اين اعتقاد همه ي مسلمين اعم از شيعه و اهل سنت است چگونه ممکن است او را مخاطب سازيم به چيزي که هرگز آن را نمي شود.
اگر به راستي ارتباط و پيوند ما با پيامبر، مقطوع و بريده است، پس يک چنين سلام، آن هم به صورت خطاب، چه معني دارد؟ [34]
نتيجه بحث
توسل جستن به ساحت اولیاء الهی برای تقرب به ذات پرودرگار و واسطه قرار دادن ایشان یکی از مسلّمات دینی و یکی از آموزه های قرآنی به شمار می رود. در قرآن کریم نمونه¬های زیادی از توسّل بندگان به ساحت انبیاء الهی ذکر شده است. توسل به هیچ وجه با توحید تعارض و تضاد ندارد و در راستای سنّت الهی و وجود سلسله اسباب و علل در نظام آفرینش قابل فهم است. وجودات ظلمانی و تیره ما امکان ارتباط مستقیم با ذات الهی و دریافت مستقیم فیض را از ما سلب کرد ه است. از اینرو ما لياقت برقراري رابطه مستقیم با خداوند را نداريم زيرا با او سنخيت نداريم، گناهان ما، خيلي ما را از او دور کرده است، و به خاطر اين، ما از توسل استفاده مي کنيم. ما اعتقاد نداريم که توسل خواستن از انبياء و ائمه است بلکه اعتقاد داريم قاضی حاجات و استجاب کننده‌ی حقیقی دعوات خداوند است و انبیاء و ائمه‌ی اطهار تنها واسطه‌ی فیض الهی اند.
سبیکا میتانی

پاورقی

 [1] . بيستوني، دکتر محمد، توسل شفاعت از ديدگاه قرآن و روايات، ص:29.
 [2] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج:11، ص: 724.
 [3] . قرشي، سيد علي اکبر، قاموس قرآن، ج:7، ص:218.
 [4] . رضواني، علي اصغر، سلفي گري( و هابيت) و پاسخ به شبهات، ص: 399.
 [5] . بيستوني، دکتر محمد، توسل شفاعت از ديدگاه قرآن، و روايات، ص:9.
 [6] . سيد علوي، سيد ابراهيم، تاريخچه، نقد و بررسي وهابي ها ترجمه و نگارش، ص:292.
 [7] . سبحاني، استاد محقق جعفر، منشور جاويد، ج:2، ص:333.
 [8] . قرشي، سيد علي اکبر، قاموس قرآن، ج:4،ص:20.
 [9] .راغب اصفهاني حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ج:1، ص:451.
 [10] .آملي،آيت الله جوادي، تفسير موضوعي قرآن کريم توحيد در قرآن، ص:571.
 [11] . سعيدي مهر، محمد، آموزش کلام اسلامي، ج1،ص:157.
 [12] - سوره مائده/ 35
 [13] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج:4، ص:364-365.
 [14] . مترجمان، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج:7، ص:22.
 [15] - یوسف/ 97
 [16] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج:10، ص:75-76.
 [17] . بيستوني، دکتر محمد، توسل شفاعت از ديدگاه قرآن و روايات، ص:44-45.
 [18] - بقره/61
 [19] - نساء/ 64
 [20] - منافقین/ 5
 [21] - محمد/ 19
 [22] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج:21،ص453.
 [23] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج:3، ص:451.
 [24] - غافر/7
 [25] .موسوي همداني سيد محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان، ج:17،ص:469.
 [26] - شوری/ 5
 [27] . مرتضي، شهيد مطهري، احياي تفکر اسلامي، ص:52-55.
 [28] - انفال/ 24
 [29] - سجده/ 11
 [30] . سبحاني، استاد محقق جعفر، منشور جاويد، ج:10، ص:364-365.
 [31] . موسوي همداني سيد محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان، ج:17،ص:115.
 [32] . موسوي همداني سيد محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان، ج:4، ص:94.
 [33] - اعراف/ 91-93
 [34] . سبحاني، استاد محقق جعفر، منشور جاويد، ج:10، ص:360-364.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page