به نام خدای علیّ اعلی آغاز می كنم داستان آدم و حوا
نام مبارك حضرت آدم (علیه السلام) كه نخستین پیامبر است، شانزده بار به نام آدم (علیه السلام) و هشت بار به عنوان بنی آدم(علیه السلام) و یك بار به عنوان ذريّه آدم (علیه السلام) بر روی هم بیست و پنج بار، در نه سوره و در بیست و پنج آیه، در قرآن مجید آمده است.[1]
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «دلیل نامیدن آدم (علیه السلام) به این اسم، بدان خاطر است كه او از ادیم و پوسته و قشر زمین آفریده شده است و شیخ صدوق گوید: ادیم نام چهارمین لایه درونی زمین است كه آدم (علیه السلام) از آن خلق شده است.[2]
خداوند آدم (علیه السلام) را بدون پدر و مادر بیافرید، تا دلیل باشد بر قدرت الهی.[3]
وی نهصد و سی سال عمر كرد[4]، و سرانجام در پی تبی طولانی در روز جمعه یازدهم محرم وفات یافت و در غاری میان كوه ابوقبیس دفن شده و صورت او به طرف كعبه قرار دارد.[5]
در قرآن مجید راجع به حضرت آدم (علیه السلام) حالات مختلف و گوناگونی ذكر شده و ما به یازده قسمت از حالات مزبور اشاره میكنیم كه عبارتند از:
نخست: خلقت حضرت آدم (علیه السلام) و آفرینش او
آدم(علیه السلام) از دو بعد تشكیل شده، جسم و روح، خدا نخست جسم او را آفرید، سپس از روح خود در او دمید و به صورت كامل او را زنده ساخت. از آیات مختلف قرآن و تعبیرات گوناگونی كه درباره چگونگی آفرینش انسان آمده، به خوبی استفاده میشود كه انسان در آغاز، خاك بوده است.[6]
[از پیامبر(صلی الله علیه و آله) سؤال شد كه آیا سرشت آدم (علیه السلام) از تمام انواع گل بوده است و یا نوعی خاص از آن؟ حضرت فرمود: سرشت وی از تمام گل بوده است و اگر غیر این میبود انسانها یكدیگر را باز نمیشناختند و تمام آنها به یك شكل و صورت میبودند و همچنانكه خاك كره زمین در رنگهای مختلف از سفید و سرخ و بور و زرد متنوع است و نیز به جهت شرایط آب و هوایی به صورت حاصلخیز و شورهزار درآمده است، به همان شكل انسانها نیز به صورت نژادها و رنگهای مختلف در سراسر جهان پراكنده شدهاند.][7]
سپس با آب آمیخته شده و به صورت گل درآمده است،[8] و بعد به گل بدبو (لجن) تبدیل شده[9]، سپس حالت چسبندگی پیدا كرده[10]، و بعد به حالت خشكیده درآمده و همچون سفال گردیده است. [11]
فاصله زمانی این مراحل كه چند سال طول كشیده روشن نیست. این قسمت نشان دهنده مراحل تشكیل جسم آدم (علیه السلام) است كه همچنان تكمیل شد، تا به صورت یك جسد كامل درآمد، آنگاه خداوند تبارك و تعالی به هنگام غروب روز جمعه از روح خویش در آدم(علیه السلام) دمید،[12] و به صورت كامل او را زنده ساخت.
دوم: انتخاب آدم(علیه السلام) از جانب خداوند به پیامبری
قرآن در این خصوص می فرماید: «ان الله اصطفي آدم و نوحاً و ال ابراهيم؛ همانا خداوند برگزید (از میان جهانیان وقت) آدم و نوح(علیهماالسلام) و ...».[13]
هنگامی كه خداوند اراده كرد تا در زمین خلیفه و نمایندهای كه حاكم زمین باشد قرار دهد، این موضوع را به فرشتگان خبر داد،ولی فرشتگان از این خبر شگفت زده شدند و با خود گفتند: كسی كه جانشین خدا در زمین او خواهد شد هرگز نمیتواند عالمی برپا سازد كه از نظر پاكی و رحمت برابر با ملكوت آسمان باشد، چه این كه خداوند پیش از آدم(علیه السلام) انسانهایی را آفریده بود و آنان در زمین به فساد و تباهی پرداختند. فرشتگان به خدای خود چنین عرضه داشتند: آیا در زمین انسانی را قرار میدهی كه با گناه و معصیت در آن، فساد كند و به خونریزی بپردازد، در حالی كه ما آن گونه كه در شأن توست، تو را منزه دانسته و به شكرانهات تو را مدح و ستایش میكنیم! فرشتگان بدین جهت این سخن را به خدای خویش عرضه كردند، كه خویشتن را برتر از آفریدهای میدانستند كه قرار بود جانشین قرار گیرد و خود را به جانشینی در زمین سزاوارتر از او میپنداشتند. اما خدای متعال با اسرار غیبی كه بر آنان پوشیده بود و حكمتی كه خاص آفرینش آدم (علیه السلام) بود به آنان پاسخ داد: خداوند چیزی را میداند كه آنان از آن آگاهی ندارند.[14]
سوم: تعلیم اسماء به آدم (علیه السلام)
پس از آنكه خداوند، حضرت آدم (علیه السلام) را آفرید، اسماء[15] را به وی آموخت، تا در زمین توان یافته و به نحوی بایسته از آنها بهرهمند گردد، از طرفی خدای سبحان اراده فرموده بود كه عیناً به فرشتگان بنمایاند، این آفریده جدیدی كه به دیده حقارت بدان مینگریستند، دارای دانش و شناختی برتر از آنان است و به همین دلیل از آنان خواست كه اگر به گمان خود راست میگویند و به جانشینی در زمین از آدم(علیه السلام) سزاوارترند، به وی خبر دهند، از آن اسمائی كه تعلیم آدم (علیه السلام) داده شد. ولی فرشتگان از پاسخ درمانده و با عذر و پوزش، خدای خویش را مخاطب قرار دادند: «خدایا ما تو را آن گونه كه سزاواری، منزه میدانیم و بر اراده تو معترض نیستیم، چرا كه ما از علم و دانش جز آنچه به ما بخشیدهای، بهرهای نداریم و تو از هر چیز آگاهی، و كارهایت بر اساس حكمت است.»
سپس خداوند به آدم(علیه السلام) فرمود: ای آدم(علیه السلام) خبر بده به آن فرشتگان از آن اسماء (كه به تو تعلیم داده شده است). وقتی كه آدم(علیه السلام) فرشتگان را از آن اسماء خبر داد، فرشتگان در شگفتی فرو رفتند، خداوند به آنها فرمود: «آیا به شما نگفته بودم كه من (خداوند) عالم به غیب و پنهانیهای آسمانها و زمین هستم و آگاهم به آنچه آشكارا میگویید و آنچه را نهان میدارید». [16]
چهارم: سجده كردن فرشتگان به آدم(علیه السلام)
موضوع تكامل انسان، تا به درجهای كه فردی از آنان به نام آدم(علیه السلام)، برگزیده خداوند قرار گرفت و این خلقت و تكامل آن و اختیار كردن برگزیدهای از آن، تا جایی كه به فرشتگان دستور رسید، یك چنین سمبل خلقت را مورد تكریم و احترام فوق العادهای قرار داد. به قسمی كه او را برای كمال خلقت و برگزیدگی وی، مورد سجده تكریم و تعظیم نه عبودیت قرار دهند. این حقیقت در پنج آیه مختلف مطرح شده، و تكرار آن مستوجب عظمت یك چنین سمبلی واقع گشته، كه بدانند نه یكبار و نه دوبار، بلكه پنج بار در سورههای گوناگون قرآن، آن هم با عبارات و كلمات مختلف عنوان گردیده است.[17]
چنانكه میفرماید: «به یاد آور! ای محمد (صلی الله علیه و آله) هنگامی را كه به فرشتگان گفتیم سجده كنید به آدم (علیه السلام)، و همه سجده كردند جز ابلیس، كه سرپیچی كرد و تكبر ورزید واز كافرین محسوب گشت.»[18]
همه فرشتگان – برای امتثال امر خداوند – بر آدم(علیه السلام) سجده كردند مگر شیطان كه از سر عناد و تكبر، از سجده كردن سرباز زد، خداوند سبب سجده نكردن او را میدانست، با این همه، علت را از او جویا شد. ابلیس برتری خود را بر آدم (علیه السلام) و این كه وی از آتش و آدم(علیه السلام) از گل آفریده شده است عنوان كرد، به نظر ابلیس، آتش برتر از گل بود و بدین سان فوق العاده تكبر ورزید، در این هنگام خدای سبحان او را از بهشت راند و به دلیل تكبرش، وی را پیوسته تا روز قیامت مورد لعنت خویش قرار داد.[19]
رانده شدن ذلّت بار شیطان از بهشت، پاداش عناد، تكبر و سرپیچی وی از سجده بر آدم(علیه السلام) بود، شیطان از پروردگار خویش درخواست كرد تا روز قیامت او را زنده نگاه دارد. خدای متعال نیز بنا به حكمتی كه اراده فرموده بود به او پاسخ مثبت داد، ابلیس درخواست خود را این گونه بیان كرد:
«پروردگارا! به دلیل این كه به هلاكت (راندن) من حكم كردی.سوگند میخورم تمام تلاشم را به كار ببرم و فرزندان آدم(علیه السلام) را گمراه كرده، آنها را از راه تو منحرف سازم و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نخواهم كرد واز هر راهی كه بتوانم به سراغ آنان رفته، از غفلت و ضعف آنها استفاده خواهم كرد تا آنان را فریفته، به فساد و تباهی بكشانم و بیشتر آنها را از شكرگزاری تو منصرف سازم».
ولی خداوند او را نكوهش كرد و فرمود: «ای نكوهیده و طرد شده از رحمت من، از بهشت بیرون رو، سوگند میخورم كه جهنم را از تو و همه پیروانت از فرزندان آدم(علیه السلام) آكنده خواهم ساخت.»[20]
پنجم: سكونت آدم و حوا(علیهماالسلام) در بهشت و اخراج آنها
پس از برگزیدگی آدم(علیه السلام) و مسجود فرشتگان قرار گرفتن، به وی و زوجهاش از جانب خداوند دستور رسید كه در بهشت مسكن گزینند و به نعمتهای خدایی متنعم گردند ولی از یك درخت ممنوعه تناول نكنند و نزدیك آن نگردند، چنانكه میفرماید: «گفتیم به آدم(علیه السلام) و همسرش در بهشت مسكن اختیار بنمایید و از نعمتهای آن فراوان بخورید، ولی نزدیك این درخت برای خوردن نشوید، زیرا از ستمكاران (به خویشتن) خواهید گردید.»[21]
ولی شیطان به سراغ آنها آمد و آنها را وسوسه كرد، تا لباسهای تقوا را كه باعث كرامتشان شده بود، از تنشان خارج سازد. به آنها گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهی نكرده، مگر به خاطر اینكه – اگر از آن بخورید – فرشته خواهید شد، یا جاودانه در بهشت خواهید ماند و برای آنها سوگند یاد كرد كه من خیرخواه شما هستم،» به این ترتیب آنها را با فریبكاری، از مقامشان فرود آورد، هنگامی كه آنها فریب شیطان خورده واز آن درخت تناول كردند، لباسهای كرامت و احترام از اندامشان فرو ریخت. خداوند آنها را سرزنش كرد و به آنها فرمود: «آیا من شما را از آن درخت منع نكردم و نگفتم كه شیطان دشمن آشكار شماست.»
آدم و حوا(علیهماالسلام) به طور سریع به اشتباه خود پی بردند و توبه كردند و به گناه خود اقرار نمودند و از درگاه الهی طلب رحمت كرده و گفتند: «پروردگارا! ما به خویشتن ستم روا داشتیم، اگر ما را نبخشایی و از ما درنگذری، قطعاً در زمره زیانكاران خواهیم بود.» ولی خداوند آدم و حوا(علیهماالسلام) را از بهشت به زمین فرود آورد و آنها را آگاه ساخت كه فرزندانشان با یكدیگر دشمنی میكنند، آنها باید در زمین اقامت گزینند و آن را آباد سازند و تا پایان عمرشان از آن بهرهمند شوند و خدای سبحان آنها را رهنمون شود. هر كس از هدایت الهی پیروی كند، در دنیا مرتكب گناه نشده و هرگز در آن به بیچارگی نمیافتد.» [22]
ششم: درختی كه آدم و حوا(علیهماالسلام) از آن نهی شده بودند
در داستان آدم(علیه السلام) آمده است، كه خداوند همه خوردنیهای بهشت را بر وی آزاد و حلال كرد و او را تنها از خوردن و نزدیك شدن به یك درخت منع فرمود. در اینكه این درخت چه بوده است؟ مرحوم طبرسی روایات بسیاری میآورد كه این درخت بوته گندم بوده است، ولی در روایات دیگری گفته شده كه تاك یا نهال انجیر بوده است.[23] و شیخ طوسی افزون بر روایات گندم و انگور و انجیر، روایتی از حضرت علی(علیه السلام) میآورد كه این درخت، درخت كافور بوده است.[24]
هفتم: بهشتی كه جایگاه آدم(علیه السلام) بود، آیا در زمین بوده یا آسمان؟
مقدمه: عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد: «آدم و حوا (علیهما السلام) قبل از خروج از بهشت چه مدتی را در آنجا به سر بردند؟ حضرت فرمود: خداوند تبارك و تعالی به هنگام غروب روز جمعه از روح خویش در آدم(علیه السلام) دمید، آنگاه حوا (علیها السلام) را از پهلوی آدم(علیه السلام) آفرید و در همان هنگام، بعد از سجده فرشتگان، آنها را در بهشت خویش جای داد. به خدا قسم آنها جز شش ساعت را بیشتر، در خلد برین به سر نبردند و شبی را در آنجا به صبح نیاوردند، تا آنكه مرتكب ترك اولی شده و عریان در میان باغستان عرش رها بودند، خداوند آنها را مخاطب قرار داد: مگر من شما را از این درخت منع نكردم، آدم(علیه السلام) از كرده خویش پشیمان گشته و به حالت خضوع از راه حیا و شرمندگی درآمده و گفت: «ربنا ظلمنا انفسنا و اعترفنا بذنوبنا فاغفر لنا» خداوند به آن دو فرمود: «از عرش من به زیر آیید، چرا كه بهشت من جایگاه گنهكاران نیست.»[25]
مفسران پیرامون بهشتی كه آدم(علیه السلام) در آن میزیست، اختلاف نظر دارند: كه آیا در زمین بوده است یا در آسمان؟
نظریه اول: آنچه رجحان دارد این است، كه به چند دلیل این بهشت در زمین بوده است.[26]
1. خدای سبحان آدم(علیه السلام) را در زمین آفرید، چنانكه در فرموده خدای متعال آمده است: «انی جاعل فی الارض خلیفه»[27] در پی آن خداوند بیان نفرمود كه وی را به آسمان منتقل كرده است.
2. خداوند بهشت موعود (بهشت جاودان) را در آسمان توصیف فرموده است، پس اگر آدم(علیه السلام) در این بهشت جای داشت شیطان جرأت نمیكرد به او بگوید «آیا تو را به درختی جاودانه و سلطنتی كهنه نشدنی راهنمایی كنم».[28]
3. بهشت جاودان، جایگاه نعمتهای خداست، نه جای تكلیف و حال آنكه خداوند به آدم و حوا(علیهماالسلام) دستور دادكه از میوه آن درخت تناول نكنند.
4. خداوند در وصف كسانی كه در بهشت جاودان آسمان وارد میشوند فرموده است: «و آنان از بهشت بیرون نمیروند». در حالی كه آدم و حوا(علیهماالسلام) از بهشتی كه در آن وارد شده بودند رانده شدند. بنابراین متعین است كه آن بهشت غیر از بهشتی است كه در قرآن به مؤمنین وعده داده شده است.
5. گذشته از اینها هنگامی كه شیطان از سجده بر آدم(علیه السلام) سر برتافت، مورد لعن قرار گرفت و از بهشت بیرون رانده شد، بنابراین اگر این بهشت همان بهشت جاودان بود، شیطان قادر نبود با وجود خشم خدا به آن راه یابد و آدم و حوا(علیهماالسلام) را بفریبد.
نظریه دوم: عدهای معتقدند كه آدم و حوا (علیهماالسلام) در بهشت جاودانه (آسمان) میزیستهاند، زیرا الف و لام تعریف بدان پیوسته و آن را به صورت علم درآورده است، و مورد شیطان میتوان تصور كرد كه او از بیرون بهشت، آدم (علیه السلام) و همسرش را وسوسه كرده، به گونهای كه آنان آوای او را شنیده و سخن او را دریافتهاند، اگر گفته شود هر كس به بهشت جاودانه رود، از آن هرگز بیرون نخواهد آمد، گوییم این بعد از برپایی رستاخیز است، اما پیش از آن امكان بیرون آمدن از بهشت هست.[29]
نظریه سوم: گروهی گفتهاند: این بهشت بوستانی از بوستانهای دنیا بوده، زیرا اگر بهشت جاودان میبود، شیطان با وسوسهاش بدان راه نمییافت.[30]
هشتم: فرود آمدن آدم و حوا(علیهماالسلام) به زمین و توبه آنها
آدم و حوا(علیهماالسلام) وقتی كه از بهشت اخراج شدند، در سرزمین مكه فرود آمدند، حضرت آدم (علیه السلام) بر كوه صفا در كنار كعبه، هبوط كرد و در آنجا سكونت گزید، از این رو آن كوه را صفا گویند كه آدم(علیه السلام) صفی ا لله (برگزیده خدا) در آنجا وارد شد و حضرت حوا(علیها السلام) بر روی كوه مروه (كه نزدیك كوه صفا است) فرود آمد و در آنجا سكومت گزید. آن كوه را از این رو مروه گویند كه مرئه (یعنی زن كه منظور حوا (علیها السلام) باشد) در آن سكونت نمود. آدم(علیه السلام) چهل شبانه روز به سجده پرداخت و از فراق بهشت گریه كرد. جبرئیل نزد آدم(علیه السلام) آمده و گفت: ای آدم(علیه السلام) آیا خداوند تو را با دست قدرت و مرحمتش نیافرید و روح منسوب به خودش را در كالبد وجود تو ندمید و فرشتگانش بر تو سجده نكردند؟! آدم(علیه السلام) گفت: آری خداوند این گونه به من عنایتها نمود. جبرئیل گفت: خداوند به تو فرمان دادكه از آن درخت مخصوص بهشت نخوری، چرا از آن خوردی؟ آدم(علیه السلام) گفت: ای جبرئیل! ابلیس سوگند یاد كرد كه خیرخواه من است و گفت از این درخت بخورم. من تصور نمیكردم و گمان نمیبردم موجودی كه خدا او را آفریده، سوگند دروغ به خدا یاد كند.[31]
وقتی كه از بهشت اخراج و به زمین فرود آمدند و به گناه (ترك اولی) خود اقرار نمودند و پشیمان شدند، خداوند مهربان به آنها لطف كرد و كلماتی را به آنها آموخت، تا آدم و حوا(علیهماالسلام) در دعای خود آن كلمات را از عمق جان بگویند و توبه خود را آشكار و تكمیل نمایند.[32]
سؤال: مقصود از این سخنان و كلمات كه به آدم(علیه السلام) آموخت چیست؟
آیه مربوط به توبه آدم(علیه السلام) این است: «پروردگارا! ما بر خود ستم كردیم و اگر تو ما را نیامرزی، بیگمان از زیانكاران خواهیم بود.»[33]
مفسران در ذیل این آیه، دعاهایی را نیز كه آدم(علیه السلام) با آنها توبه كرد و آمرزیده شد آوردهاند، در پارهای روایات از ابن عباس آمده است، كه آدم(علیه السلام) به درگاه خدای خود گریه كرد و گفت: خدایا آیا مرا با دست خود نیافریدی؟ فرمود: چرا، گفت: آیا مهر تو به خشم تو پیشی ندارد؟ فرمود: چرا، گفت: آیا اگر توبه كنم و باز گردم، به بهشتم باز میگردانی؟ فرمود: آری.
(دعاهای دیگر نیز نقل شده است).[34]
مفسران شیعی آن روایات را آوردهاند و افزون بر آن، روایاتی ذكر كردهاند كه آدم(علیه السلام) نامهایی گرامی، كه بر عرش نوشته شده بود دید، سپس درباره آنها سؤال كرد، به او گفته شد: اینها نامهای گرامیترین آفریدگان خدایند، آدم(علیه السلام) با آن نامها به درگاه خداوند توسل جست و توبهاش پذیرفته شد، نامها عبارت بودند از: «محمد،علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسلام)».[35]
*******************************
[1] - قاموس قرآن: ج 1، ص 38 – دائرة الفوائد: ج 1، ص 307 . سور و آیاتی كه نام آدم (علیه السلام) در آنها ذكر شده است عبارتند از: بقره/21،33،34،35،37- آل عمران، آیات 33 و 59- مائده/27 – اعراف /11،19،26،27،31،35،172- اسراء/ 61،70، - كهف/50 0مریم/58 –طه/115،116،117،120،121 –یس/60.
[2] - علل الشرایع: ص 14.
[3] - همان: ص 5 – بحارالانوار: ج 1، ص 108.
[4] - كامل الزیارات: ص 38 – بحارالانوار: ج 11، ص 268. ولی در برخی روآیات سن او را هزار سال ذكر كردهاند.
[5] - سعد السعود: ص 37 . برخی گویند جنازه آدم (علیه السلام) را كه در سرزمین مكه دفن كردند، پس از گذشت هزار و پانصد سال، حضرت نوح (علیه السلام) هنگام طوفان، جنازه وی را از غار كوه ابوقیس (كنار كعبه) بیرون آورد و به همراه خود با كشتی به سرزمین نجف اشرف برد و در آنجا به خاك سپرد. (تاریخ انبیاء، ص 125).
[6] - سورههای حج، آیه 5 و آل عمران، آیه 59.
[7] - علل شرایع: ص 471.
[8] - سوره انعام، آیه 2.
[9] - سوره حجر، آیه 28.
[10] - سوره صافات، آیه 11.
[11] - سوره الرحمن، آیه 14.
[12] - تفسیر عیاشی: ج2، ص 10.
[13] - سوره آل عمران، آیه 33.
[14] - سوره بقره، آیه 30 .
[15] - گویند مراد از اسماء جمیع صناعات و عمارة زمین و انواع خوراكیها و ادویه و استخراج معادن و كاشتن درختان و منافع آن و همه چیزهایی است كه مربوط به عمارت دین و دنیا باشد، چنانكه ابن عباس و مجاهد و سعید بن جبیر و اكثر متأخرین گفتهاند(دائرةالفرائد: ج1، ص 318).
[16] - سوره بقره، ایه 31-33.
[17] - سورههای بقره، آیه 34- اعراف، آیه 11- اسراء، آیه 61- كهف، آیه 50- طه، آیه 116.
[18] - سوره بقره، آیه 34.
[19] - سوره حجر، آیه 30-35.
[20] - سورههای اعراف، آیه 13 و 18 –اسراء، آیات 61 و 65.
[21] - سورههای بقره، آیه 35- اعراف، آیه 19.
[22] - سورههای اعراف: آیه 20-25- طه، آیه 123.
[23] - مجمع البیان: ج 1، ص 183-185.
[24] - تفسیر تبیان: ج1، ص 157.
[25] - تفسیر عیاشی: ج2، ص 10.
[26] - ر.ك: مع الانبیاء فی القرآن: ص 62 – تفسیر المنار: ج 2، ص 277.
[27] - سوره بقره، آیه 30.
[28] - سوره طه، آیه 120.
[29] - تفسیر تبیان: ج 1،ص 156 – تفسیر مجمع البیان: ج 1، ص 5-84.
[30] - گناه نخستین: ص 38.
[31] - علل الشرایع: ص 491 – كافی: ج 6، ص 513- نورالثقلین: ج 1، ص 61 – تفسیر ا لمیزان: ج1، ص 182.
[32] - سوره بقره، آیه 37.
[33] - سوره اعراف، آیه 22.
[34] - ر.ك: تفاسیر مجمع البیان: ج1، ص 193 – تبیان:ج 1، ص 169 – التفسیر الكبیر: ج 3، ص 19-25 – كشف الاسرار: ص 155.
[35] - تفسیر مجمع البیان: ج1، ص 88،89 –الدرالمنثور: ج 1، ص 60 – مناقب ابن مغازلی شافعی: ص 63.
دیدگاهها
الله اکبر
خدا بزرگ هست
لطفا در صورت بیان این جور ادعاها منبع معتبری را هم ذکر نمایی .متشکریم .
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا