نمی گویم دو تا فرقش به محراب عبادت شد

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

نمی گویم دو تا فرقش به محراب عبادت شد
علی (ع) از استخوان مانده در حلقوم راحت شد

شب وصل است و او را خوش ترین ساعات و اوقات است
طبیب عالمی مجروح و ممنوع الملاقات است

علی (ع) ساعت به ساعت می رود تا مرز بیهوشی
چراغ عشق و ایمان می گذارد رو به خاموشی

صدای واعلیا تا به گردون می رود امشب
ز چشم زینب و فرق علی (ع) خون می رود امشب

دگر بر دیدۀ محراب و منبر پای مولا نیست
دگر در سفرۀ ایتام کوفه نان و خرما نیست

ز فرقش خون دل هایی که مولا خورده بود آمد
زمانی را که عمری انتظارش برده بود آمد
 
تو کافر ، زادۀ ملجم ، جهان زیر و زبر کردی
که بعد از مصطفی با تیغ خود شق القمر کردی
 
تو ای دنیا به زیر گِل علی را با چه دل بردی؟
تنی را ، نی که دنیای فضیلت را به گِل بردی

غم امشب از در و دیوار های کوفه می بارَد
زمین را خاک بر سر شد ، زمان گم کرده ای دارد

ز بس درد دلش را چاه های کوفه بشنیدند
به آهش اشک باریدند تا آنجا که خشکیدند

کمر از بهر جور او مبند ای آسمان دیگر
مبند آن آسمان را دست ها در ریسمان دیگر
 
علی دست خدا امشب به جنت می نهد پا را
پیمبر آورد با خود، به استقبال زهرا را

ملاقات علی و فاطمه باشد تماشایی
ز مظلومی کند مظلومۀ دیگر پذیرایی

به محراب نماز امشب عجب شق القمر گشته
ببین مولای مظلومان به خونش غوطه ور گشته

شاعر: حاج علی انسانی