توطئه عمر برای کشتن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

بیهقى در دلائل النبوه از عروه روایت كرده كه او گفت: هنگامى كه رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله با مسلمین از تبوك مراجعت می كرد و در راه مدینه به مسیر خود ادامه می‌ داد ، گروهى از اصحاب او اجتماعى كردند ، و تصمیم گرفتند كه آن جناب را در یكى از گردنه ‏هاى بین راه به طور مخفیانه از بین ببرند ، و در نظر داشتند كه با آن حضرت از راه عقبه حركت كنند .
پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از این تصمیم خائنانه مطلع شد و فرمود : هر كس میل دارد از راه بیابان برود ؛ زیرا كه آن راه وسیع است و جمعیت به آسانى از آن می گذرد ، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) هم از راه عقبه كه منطقه كوهستانى بود به راه خود ادامه داد ، اما آن چند نفر كه اراده قتل پیغمبر را داشتند براى این كار مهیا شدند ، و صورت هاى خود را پوشانیدند و جلو راه را گرفتند. حضرت رسول امر فرمود ، حذیفة بن یمان و عمار بن یاسر در خدمتش باشند ، و به عمار فرمود : مهار شتر را بگیرد و حذیفه هم او را سوق دهد ، در این هنگام كه راه می‌رفتند ناگهان صداى دویدن آن جماعت را شنیدند ، كه از پشت سر حركت می‌كنند و آنان حضرت رسول را در میان گرفتند و در نظر داشتند قصد شوم خود را  عملى كنند .
 پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از این جهت به غضب آمد ، و به حذیفه امر كرد كه آن جماعت منافق را از آن جناب دور كند ، حذیفه به طرف آن ها حمله كرد و با عصایى كه در دست داشت ، بر صورت مركب‏ هاى آن ها زد و خود آن ها را هم مضروب كرد ، و آن ها را شناخت ، پس از این جریان خداوند آن ها را مرعوب نمود و آن ها فهمیدند كه حذیفه آنان را شناخته و مكرشان آشكار شده است ، و با شتاب و عجله خودشان را به مسلمین رسانیدند و در میان آن ها داخل شدند . بعد از رفتن آن ها حذیفه خدمت حضرت رسول رسید ، و پیغمبر فرمود : حركت كنید ، و با شتاب از عقبه خارج شدند ، و منتظر بودند تا مردم برسند ، پیغمبر اكرم فرمود : اى حذیفه شما این افراد را شناختید ؟ عرض كرد : مركب فلان و فلان (ابوبکر و عمر) را شناختم ، و چون شب تاریك بود ، و آن‏ ها هم صورت‏ هاى خود را پوشیده بودند ، از تشخیص آن ها عاجز شدم .
حضرت فرمود: فهمیدید كه این ها چه قصدى داشتند و در نظر داشتند چه عملى انجام دهند؟ گفتند: مقصود آنان را ندانستیم ، گفت : این جماعت در نظر گرفته بودند از تاریكى شب استفاده كنند و مرا نظر گرفته بودند از تاریكى شب استفاده كنند و مرا از كوه به زیر اندازند ، عرض كردند : یا رسول اللَّه ! امر كنید تا مردم گردن آن ها را بزنند ، فرمود : من دوست ندارم مردم بگویند كه محمد اصحاب خود را متهم می‌كند و آن ها را می‌كشد ، سپس رسول خدا آن‌ ها را معرفی كرد و فرمود : شما این موضوع را ندیده بگیرید و ابراز نكنید .
 برخی از علمای اهل سنت همانند ابن حزم اندلسی كه از استوانه‌های علمی اهل سنت به شمار می‌رود نام این افراد را آوره است . وی در كتاب المحلی می‌نویسد:
 ابوبكر ، عمر ، عثمان ، طلحه ، سعد بن أبی وقاص ؛ قصد كشتن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را داشتند و می‌ خواستند آن حضرت را از گردنه‌ای در تبوك به پایین پرتاب كنند .
***********
(المحلی ابن حزم اندلسی ج 11 ص 224. - تفسیر ابن کثیر ج 2 ص 605 چاپ دار احیائ التراث العربی بیروت.-  منتخب التواریخ محمد هاشم خراسانی ص 63.)

ارسالی توسط آقای سید سجاد موسوی