عایشه، پس از جنگ جَمَل که با پیروزی حضرت علیعلیهالسّلام خاتمه یافت، با تأثّر و تأسّف روحی شدید، به خانه خود در مدینه بازگشت.
او در شرایطی به خانهاش بر میگشت که نه تنها با شکست مواجه گردیده و غلبه و پیروزی، نصیب او نشده بود؛ بلکه پسر عمویش طلحه را نیز از دست داده بود.
طلحهای که عایشه درباره وی، آمال و آرزوهای فراوان داشت.
عایشه میخواست که طلحه، بر کرسی خلافت بنشیند و زمام امور مسلمانان را به دست بگیرد.
در این جنگ، نه تنها طلحه کشته شد؛ بلکه محمّد بن طلحه و نزدیکترین فامیلها و خویشان عایشه هم به قتل رسیدند.
عایشه در این جنگ، زُبَیر فرمانده جنگ و شوهر خواهرش اَسماء را نیز از دست داده بود.
این بود که وی، پس از پایان جنگ جَمَل، در میان امواج خروشانِ تأثّر و تأسّف، دست و پا میزد و با هزاران حسرت و ندامت که متوجّه او گردیده بود، به خانه خویش باز میگشت.
او در حالی به مدینه پا مینهاد که دلش مالآمال از کینه و خشم نسبت به حضرت علیعلیهالسّلام بود.
دشمنی و عداوت با امام علیعلیهالسّلام، همانند دیگی، در نهاد عایشه میجوشید؛ ولی او، چارهای جز این نداشت که آن همه عداوت و دشمنی را در دوران حیات و زعامت علیعلیهالسّلام، در دل خود پنهان سازد و بر روی آتشهای خشم و کینهاش، خاکستر بپاشد.
لذا، وقتی خبر شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیعلیهالسّلام به گوش عایشه رسید، سجده شکری[1] به جای آورد و اظهار سرور و شادی نمود و از شدّت وَجْد و خوشحالی، این شعر را بر زبان راند:
علی برفت و دیگر برای وی، بازگشتی نیست.
با درگذشت وی، آن چنان در دل خود احساس شادی و سرور نمودم که خانواده مسافر، از برگشتن مسافر عزیزش، احساس سرور میکند.
آری! با رفتن علی، چشم من روشن گردید.
عایشه پس از به پایان رساندن این اشعار پرسید:
قاتل علی کیست؟
گفتند:
مردی از قبیله مُراد.
آنگاه، عایشه شعری خواند که مضمون آن چنین بود:
او (علی) اگر چه در موقع مرگ، از ما دور بود؛ ولی زنده باد جوانی که مژده مرگ او را به ما داد و مسرورمان ساخت.
وقتی گفتار عایشه به گوش زینب دختر اُمّسَلَمه رسید؛ به عایشه اعتراض کرد و گفت:
عایشه! آیا درباره علی این چنین سخن میگویی و شنیدن خبر کشته شدن او را برای خود، موجب سرور میدانی؟
عایشه گفت:
من دیگر فراموشکار شدهام؛ هر وقت مطلبی را فراموش کردم، آن را به من تذکّر دهید!![2]
بنا به قول ابوالفَرَج اصفهانی، پس از اتمام این گفتگو، عایشه در پاسخ به زینب، شعری بدین مضمون خواند:
در میان ما نیز معمول بود که دوستان را با القاب و اوصاف فراوان تعریف و تمجید مینمودیم و در مدح آنان، قصاید و اشعار میسرودیم.
ولی آن دوران گذشت و آن زمان سپری شد و دیگر مدح و تعریف تو درباره آنان، به صدای مگس میماند که کوچکترین اثر و سودی ندارد.
منظور عایشه این بود که با کشته شدن حضرت علیعلیهالسّلام، دوران مدح و تعریف از وی نیز سپری گردیده است.
این بود نمونهای از دشمنیها، عداوتها و کینههای عایشه نسبت به امام علیعلیهالسّلام که در موارد مختلف، به طور خودآگاه و یا ناخودآگاه، اظهار و ابراز مینمود و بدین وسیله، عقدههای درونی خویش را میگشود.
- پاورقی -
(1) - ـ تاریخ ابن عَساکِر 2/379 ، تاریخ طبری 6/160 .
(2) - ـ تاریخ طبری 7/88 ، طبقات ابن سَعد 3/40 ، تاریخ ابن اَثیر 3/157 .
مقاله ها
کینه عمیق عایشه نسبت به امام علیعلیه السّلام
- بازدید: 3432
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا