عجب حالی است مدحت را شنيدن
به ايوان نجف با سر دويدن
به آن حال پر از معنا رسيدن
از آن سنگ نجف هايت خريدن
شدم مست علی الحمدالله
ز عشقش منجلی الحمدالله
دوباره دل هوايش حيدری شد
دوباره کاروبارش دلبری شد
گمانم در دل من محشری شد
دوباره کار اين دل سروری شد
زنم سنگ علی را من به سينه
ز دوری حريمت دل غمينه
کند آقا زبانم اعترافی
به دورت می کند آقا طوافی
بگيرد در رجب هم اعتکافی
برای دشمنت بندم قلافی
دل بی حب حيدر شرم بادش
بدون ذکر مادر شرم بادش
دگر قافيه در وصفت ندارم
به درگاه شما سر می گذارم
ز دوری حريمت دل فکارم
برای غربتت بايد بنالم
توان دشمنت ديگر بريده
زبس مدح تو حيدر را شنيده
ارسالی توسط آقای سید حسن موسی کاظمی
عجب حالی است مدحت را شنيدن
- بازدید: 830